جستجوی ریشههای خشونت و سرکوب
نگاهی به شعر بوردا، اثر: رویا مولاخواه
بوردا
همه چیز برمیگردد
به کهولت دیوار
به لباسی مندرس
از وقتی که اعتراض خیابان
روی تنبلی چشم شره کرد
و سه پرچ از نظام هیولا
توی تنگی کمد چرخید
همه چیز برگشت
حتی سوزن از توی نخ
بعد از آن هر لباسی که تن ما رفت
کلفتی کلمه را چپاند توی دهانمان
و تو که داری جهتهای خیابان را
توی یونیفرمت باتوم میزنی
تو هم بر میگردی
به چرکهای یقه
به بثورات فاشیسم در ساچمههای
گلگلی
به بند اول /رخت
توی هال/اوین (هالووین)
و اول اسم همه را چوب میزنی
گنجشکهای مرده را
جمع میکنی پشت وانت و
میبری تو حوض رنگ…
برگرد به روز اول تفنگ
ببین در بالماسکه /ی سوسکها
ترسیدن /
به قوارهای نخنما
در خشتک عبا بند است
و شجاعت موها دارد خودش را
سر از خیابان درآورده
ببین چطور رد خون میافتد پیِ تو
آنقدر که دمپایی/ از پایت درنیاوری
جفت کنی /توی خیابان
ببین و برگرد
برگرد از بوی بغل
برگرد از شنل دیوها و
نترس
ببین مخمرهای لای انگشتان پا
در جوارح جوراب
به بوی بد پا/ حساساند
آنقدر که بیاویزندت / به طناب
آنقدر که یک شب توی کمد
رختآویز گردنات شوی
آنقدر که خودکشیات / بیفتد از ارتفاع…
نگاه کن به کثافت کلمات
وقتی لاشهای توی تنات وول میخورد
برگرد از قنداق تفنگ
برگرد به روایت تصویر
لخت شو از کبرهی شلیک
دستهایی که بلندند
از گلوی پارچهها / یقه میدرند
و لباسهای بیوجود را
از ته گشادشان / درمیآورند
انقلاب افتاده تو قد کمد
و عناوین خبر یکی پس از دیگری
توی درآوردنشان / تا میشوند
برگرد به جمعیت
به لباسی که تنات نیست
ببین تو فقط قد یک فشنگ توی
انتصاب انگشت /تیز میشوی
این لباسها که توی خیابان میدوند و/تناند
تو را چه به “عضو جنسی” تفنگ /
توی بوردای سیاسی خیاط
وقتی جان گنجشکها مفت است
آه برادر/سنگ ننداز
شلیک نکن
شعر “بوردا” از رویا مولاخواه، با بیانی هنرمندانه و رویکردی نقادانه، به واکاوی وضعیت انسان در مواجهه با نظامهای سرکوبگر میپردازد. این اثر، با تکیه بر نمادپردازیهای عمیق و زبانی پویا، تجربهای از خشونت ساختاری را به تصویر میکشد که نه تنها جسم، بلکه هویت و زبان را نیز تحت سلطه خود قرار داده است. شاعر در این شعر، با خلق صحنههایی سرشار از تضاد و کنایه، چشماندازی میسازد که در آن فرد و جامعه، هر دو گرفتار چرخهای از اجبار و بازتولید خشونت هستند. این شعر، بیش از آنکه شرحی مستقیم باشد، خواننده را دعوت میکند تا از خلال واژگان چندپهلو و تصاویر پیچیده، به حقیقت پنهان سرکوب پی ببرد.
شعر با بهرهگیری از تکنیکهای زبانشناختی و تصویری، جامعهای را ترسیم میکند که در آن فردیت به سایهای از سیستم تقلیل یافته و شورشهای احتمالی در پسزمینهی هیاهوی سرکوب محو میشوند. شاعر از ابزارهای زبانی و استعارهای استفاده میکند تا این موقعیت را نه بهعنوان واقعیتی منفرد، بلکه بهعنوان بازتابی از جهانی پیچیده و درهمتنیده به تصویر بکشد.
***
ساختار کلی شعر
شعر از چندین بخش تشکیل شده که هرکدام با تصاویری خاص، مفهومی را مطرح میکند. مضمون اصلی آن، بازگشت به آغاز و جستجوی ریشههای خشونت و سرکوب است. با تمرکز بر مفهوم “لباس” بهعنوان نمادی از هویت، پوشش، ظاهر اجتماعی، و نقشهای سیاسی و شخصی، شاعر تلاش میکند تأثیر قدرت و سرکوب را بر زندگی انسانها نشان دهد.
تحلیل نمادها و تصاویر
لباس و یونیفرم:
در شعر، لباس و یونیفرم نماینده نظام سرکوبگر است. شاعر میگوید:
“حتی سوزن از توی نخ
بعد از آن هر لباسی که تن ما رفت
کلفتی کلمه را چپاند توی دهانمان.”
اینجا لباس نماد هویتی است که توسط سیستم بر فرد تحمیل میشود. لباسی که تن افراد میرود، دیگر انتخابی آزادانه نیست، بلکه نتیجه اجبار است. این لباس، “کلمه” (نماد گفتار و زبان) را در دهان فرد چنان میفشارد که آزادی بیان از میان میرود. یونیفرم نظامی که در شعر ذکر شده، تصویری از ابزار سرکوب است: “و تو که داری جهتهای خیابان را / توی یونیفرمت باتوم میزنی.” شاعر نیروهای سرکوبگر را در قالب مأمورانی که در خیابان با باتوم، مسیر حرکت مردم را کنترل میکنند، ترسیم کرده است.
نظام هیولا و خشونت سیستماتیک:
شاعر به مفهوم “نظام هیولا” اشاره میکند:
“سه پرچ از نظام هیولا
توی تنگی کمد چرخید.”
نظام هیولا، سیستمی است که با خشونت، کنترل و سرکوب حاکم است. این تصویر به جامعهای اشاره دارد که در آن آزادیهای فردی در کمدهای بسته محدود میشود. این نظام، نه تنها کنترل فیزیکی، بلکه کنترل ذهن و روح انسانها را در دست دارد.
گنجشکهای مرده:
“گنجشکهای مرده را
جمع میکنی پشت وانت و
میبری تو حوض رنگ.”
گنجشکها در ادبیات فارسی اغلب نمادی از معصومیت و بیگناهی هستند. در این شعر، گنجشکهای مرده نماینده قربانیان سرکوب و خشونت هستند. وانتی که این گنجشکها را حمل میکند و آنها را به “حوض رنگ” میبرد، نمادی از سیستمی است که تلاش میکند با پنهانکردن واقعیتها یا تغییر ظاهر قربانیان، خشونت خود را توجیه کند.
تفنگ و خشونت:
“برگرد به روز اول تفنگ
ببین در بالماسکه سوسکها
ترسیدن.”
تفنگ، نماد ابزار خشونت است، اما شاعر میخواهد مخاطب (که احتمالاً نماینده نیروهای سرکوبگر است) را به لحظهای بازگرداند که خشونت آغاز شد. این بازگشت به گذشته، نوعی دعوت به بازاندیشی و مواجهه با واقعیت خشونت است.
کلمات و قدرت بیان:
“نگاه کن به کثافت کلمات
وقتی لاشهای توی تنات وول میخورد.”
شاعر با بیان اینکه کلمات نیز به ابزاری برای سرکوب تبدیل شدهاند، به نحوی به سانسور و کنترل زبان اشاره میکند. کلماتی که بهجای آزادی و معنا، “کثافت” شدهاند، نشاندهنده زوال قدرت زبان در جامعهای است که تحت سلطه خشونت و سرکوب است.
***
مفاهیم کلیدی شعر
۱. سرکوب و نظام سلطه:
شعر به وضوح به سیستمهای سرکوبگری اشاره دارد که افراد را از آزادی محروم میکنند. از یونیفرم گرفته تا تفنگ، ابزارهای این نظام بهگونهای ترسیم شدهاند که آزادیهای اجتماعی و فردی را سرکوب میکنند. این نظام نه تنها بر جسم افراد سلطه دارد، بلکه ذهن، زبان و حتی حافظه جمعی را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
۲. نقد فاشیسم:
شاعر با اشاره به “بثورات فاشیسم در ساچمههای گلگلی” به خشونت کور و بیمعنای سیستمهای تمامیتخواه اشاره میکند. فاشیسم، بهعنوان نمادی از سرکوب و سلطه، در شعر حاضر در لایههای مختلف به تصویر کشیده شده است.
۳. انقلاب و تغییر:
در بخشهایی از شعر، به انقلاب اشاره میشود:
“انقلاب افتاده تو قد کمد.” شاعر به نوعی ناامیدی از نتایج انقلابها اشاره دارد؛ انقلابی که نتوانسته تغییری اساسی در نظام سرکوبگر ایجاد کند و اکنون به بخشی از تاریخ بسته و بیجان تبدیل شده است.
۴. فرد در برابر قدرت:
شعر، فردیت را در مواجهه با قدرت زیر سؤال میبرد. لباسها، یونیفرمها و نقشهایی که به افراد تحمیل میشوند، هویت فردی را از بین میبرند. شاعر در جایی میگوید:
“ببین تو فقط قد یک فشنگ توی
انتصاب انگشت تیز میشوی.”
این تصویر، نشاندهنده این است که افراد در برابر سیستم سرکوبگر، تنها ابزارهایی کوچک و بیارزش هستند.
۵. دعوت به بازگشت و بازاندیشی:
یکی از تمهای اصلی شعر، دعوت به بازگشت است. شاعر از نیروهای سرکوبگر میخواهد به آغاز بازگردند و ریشههای خشونت و سرکوب را بررسی کنند:
“برگرد از بوی بغل
برگرد از شنل دیوها و نترس.”
این دعوت به بازگشت، نه از سر ترس، بلکه برای بازاندیشی و یافتن راهی برای تغییر است.
***
زبان و سبک شعری
سبک شعری رویا مولاخواه در این شعر، زبانی تصویری، چندلایه و انتزاعی را به خدمت میگیرد که در عین حال، از ملموسترین عناصر زندگی روزمره برای انتقال مفاهیم پیچیده بهره میبرد. در ادامه به بررسی دقیقتر جنبههای زبانی و تکنیکی این شعر میپردازیم:
۱. زبان کنایی و طعنهآمیز:
یکی از ویژگیهای برجسته شعر، لحن کنایی و انتقادی آن است. این کنایهها اغلب در برخورد با قدرت و سرکوب ظاهر میشوند. برای مثال:
“ببین مخمرهای لای انگشتان پا
در جوارح جوراب
به بوی بد پا حساساند.”
این بخش با طنزی تلخ، اشاره به ساختار فاسد نظامهای سرکوبگر دارد که نه تنها در رفتار و اعمالشان، بلکه در کوچکترین نشانهها و جزئیات نیز بوی فساد و خشونت میدهند. طنز تلخ این عبارت به خواننده کمک میکند تا فساد نظام را در ابعاد فردی و اجتماعی درک کند.
۲. تصاویر نمادین:
شعر مملو از تصاویر نمادین است که در لایههای مختلف معنا عمل میکنند. این تصاویر نهتنها به درک موضوعات اصلی کمک میکنند، بلکه مفاهیم چندلایهای را مطرح میکنند:
لباس و یونیفرم:
“حتی سوزن از توی نخ
بعد از آن هر لباسی که تن ما رفت
کلفتی کلمه را چپاند توی دهانمان.”
لباس در اینجا نماد هویتی است که به انسانها تحمیل میشود. سوزن و نخ، وسایلی که قرار است به ایجاد هویت کمک کنند، به ابزاری برای سرکوب زبان تبدیل میشوند. این تصویر به وضوح رابطه بین قدرت و کنترل زبان را نشان میدهد.
گنجشکهای مرده:
“گنجشکهای مرده را
جمع میکنی پشت وانت و
میبری تو حوض رنگ.”
گنجشک، نماد معصومیت و بیگناهی، در اینجا به قربانیان خشونت و سرکوب اشاره دارد. حوض رنگ، نمادی از تلاش نظام برای پنهانکردن واقعیت یا تغییر ظاهر حقیقت است.
۳. تضادهای معنایی و زبانی:
یکی از تکنیکهای بارز در شعر، استفاده از تضادهای معنایی است. شاعر با ترکیب مفاهیم متضاد، به برجستهکردن تناقضهای موجود در جامعه کمک میکند:
“برگرد به روز اول تفنگ
ببین در بالماسکه سوسکها
ترسیدن.”
در اینجا، ترکیب “بالماسکه سوسکها” و “ترسیدن” به تضاد بین ظاهر (بالماسکه) و حقیقت (ترس) اشاره دارد. این تضادها باعث میشوند خواننده به عمق مفاهیم نهفته در شعر بیاندیشد.
۴. واژگان چندمعنایی:
شاعر از واژگانی استفاده میکند که معانی متعددی را تداعی میکنند. این امر باعث میشود شعر از یک خوانش ساده فراتر رفته و مخاطب را به لایههای عمیقتری از معنا دعوت کند:
“برگرد از بوی بغل
برگرد از شنل دیوها و نترس.”
بوی بغل و شنل دیوها، به ظاهر اشاره به عناصر ساده و روزمره دارند، اما در لایههای عمیقتر میتوان آنها را به نشانههای نظامهای فاسد و مخوف تعبیر کرد.
۵. شکستن ساختارهای زبانی:
شاعر در بخشهایی از شعر، ساختارهای سنتی زبان را میشکند تا نوعی آشفتگی یا تناقض درونی نظامهای سرکوبگر را نشان دهد. برای مثال:
“به بند اول
رخت
توی هال
اوین (هالووین).”
استفاده از تقسیمبندیهای غیرمتعارف و بازی با کلمات مانند “اوین” و “هالووین”، علاوه بر ایجاد حس ریتم، معناهای متفاوتی را تداعی میکند. اوین، که اشارهای به زندان اوین دارد، در کنار هالووین، فضایی سورئال و ترسناک ایجاد میکند.
۶. ریتم و موسیقی در شعر:
هرچند شعر آزاد است و از وزن عروضی کلاسیک پیروی نمیکند، اما ریتمی درونی دارد که بهواسطه تکرار کلمات، تقطیع خطوط و بازیهای آوایی ایجاد میشود:
“نگاه کن به کثافت کلمات
وقتی لاشهای توی تنات وول میخورد.”
تکرار صامتها و مصوتها در این بخش، حس سنگینی و انزجار را به خواننده القا میکند.
۷. بهرهگیری از فضای سورئال:
فضاهای خلقشده در شعر، گاه حالتی سورئال و رویاگونه دارند. شاعر با ترکیب عناصر واقعگرایانه و نمادین، فضایی بین واقعیت و تخیل ایجاد میکند:
“برگرد از قنداق تفنگ
برگرد به روایت تصویر.”
این نوع بیان به مخاطب اجازه میدهد که هم با واقعیت خشونت مواجه شود و هم آن را از زاویهای دیگر بهعنوان امری انتزاعی بازنگری کند.
***
نتیجهگیری
زبان و سبک شعری رویا مولاخواه در “بوردا” نشاندهنده توانایی او در بهرهگیری از پیچیدگیهای زبانی و تکنیکی برای انتقال مفاهیم اجتماعی و سیاسی است. استفاده از تصاویر نمادین، تضادهای معنایی، و شکستن ساختارهای زبانی، این شعر را به اثری عمیق و تأملبرانگیز تبدیل کرده است. این شعر نه تنها یک نقد اجتماعی، بلکه تأملی فلسفی درباره رابطه قدرت، خشونت و انسانیت است و خواننده را به درنگ و بازاندیشی فرا میخواند.