خوانشی از مجموعهٔ «همهٔ کلمات در میدان ونک پیاده میشوند!» سریا داودی حموله
مجموعهٔ «همهٔ کلمات در میدان ونک پیاده میشوند!» هفتمین مجموعهٔ منتشرشدهٔ شعر سریا داودی حموله شاعر خوزستانی است. با نگاه و بیان خاص خودش، که سبک خاص او را در شعر سپید میسازد.
هرچند ابتدا دشوار به نظر میآید و ورود به فضای شعر بهآسانی صورت نمیگیرد، اما به اعماق شعر که نظر بیفکنیم بهتدریج مضامین آشکار میشوند و در کنار مفاهیم، راز فرم بر ملأ میگردد.
شعرها به برکههای گلآلودهای میمانند که هنگام تشنگی برای یافتن آب زلال آن باید سطح آب را به هم بزنی و آنقدر از مرکز آن دور کنی تا شفاف گردد و آب قابل نوشیدن پدیدار شود. البته در شعر پستمدرن امروز ایران به نظر میآید، شعر بهشدت از سادگی رو به پیچیدگی میرود با تعقیدهای لفظی بیشازحد، گزارههای مبهم و ایهام و ابهام زبانی، بهگونهای که شکلی مکانیکی به شعر میبخشد و گاهی شعر سریا داودی از این آفت بینصیب نمیماند:
ـ به زمین /انسولین تزریق میکنم/ میان کلمات/علف هرز میروید!/ شعرِ «ضلع سوم»
نگاه جزیی نگر بهواسطهٔ اتفاقهای زبانی هست و مخاطب مسحور ترکیبات غافلگیرکننده و حسهای نوستالژیکی است.
به نظر میرسد که شاعر در استعاره پردازیها چیزی میگوید تا مخاطب برداشتهای دیگری داشته باشد. آنچنانکه در ساختار معنایی، با استعارههای آشنا بر مخاطب و شعر چراغ میتاباند:
ـ بادها وتن ندارند/در هیچ/تابوتی جا نمیشوند/^^^چراغ برمیدارم/برای آخرین سرباز دنیا/ که نامی ندارد!/شعرِ «وتن»
شعرهایی چندمعنایی و اپیزودیک که بر اساس تباین و تضاد شکلگرفتهاند. بنا به ساختار فرمی از انضباط زبانی برخوردارند و شاعر با تلفیق حسآمیزیهای مختلط به شعر فرم منسجمی داده است.
نمونههای چنین شعری، در مجموعهٔ «همهٔ کلمات در میدان ونک پیاده میشوند!» آنقدر هست که شاید مخاطب را به تذکر وادارد تا به «کلمات» نگاهی متفاوت داشته باشد و تا بتواند در جهان شعرِ، شاعر و رؤیاهایش شریک شود:
ـ من پر از حواهای جاماندهام/اگر آواز باد را/ زودتر میشنیدم/در خوابهای گل پنهان میماندم!/شعرِ «گم گور»
سریا داودی شاعر مضامین تنیده در استعاره و نماد است و به همین جهت برای رمزگشایی شعرهایش باید به دالها توجه کرد. تا بتوان به مدلولهای شعرش پی برد.
مجموعهٔ «همهٔ کلمات در میدان ونک پیاده میشوند!» دال بر مفاهیمی است که شاعر در لابهلای سطرها پنهان میکند تا مخاطب، خود به جستجویاش برخیزد و در این میان عناصری هستند که دیگر ملکهٔ شعرها شدهاند.
روایتهای استعاری بهواسطهٔ تِم و مضمونهایی موازی در تصاویر روایی مستحیل شدهاند. عناصر و اشیایی که دالها و نمادهای ساختار معنایی اشعار را تشکیل میدهند و البته به لحاظ مفاهیم تغییری صورت نمیگیرد و بهعبارتدیگر مضامین مدام در یک دایره متحدالمرکز میچرخد، آنهم با گزارههایی آشنا در خطوط وتر همسان…عناصری مانند: «ماه، کلاغ، باد، خواب، کلمه، درخت، زن، پیراهن، آفتابگردان، آینه، حوا، بنفش…» از این موارد شمرده میشود.
معمولاً شعرهای حسی ـ مفهومی در محوریت معنایی فرم و شکل میگیرند که در این آشناییزداییهای «لفظی ـ معنایی» بعضی شعرها تفسیر همدیگرند:
ـ از چهار حرف عشق هیچ نمیدانم/جز ماه/که با نامهای تازه/هر گوشهای از جهان «هست و نیست» میشود!/شعرِ «اَم»
که در همین راستا، عینیتگرایی و هست مندی منطبق بر واقعیتهای حقیقی شده است:
ـ لازم نیست/به نفع بادها کنار بکشی/اولین زنی که مُرد/به شکل ماه درآمد/هنوز پیراهن ام/به زبانش عادت نکرده است!/شعرِ «هست نیست»
مهمتر از موارد ذکرشده شاعر دربارهٔ شعر هم بیانیهای صادر کرده است:
ـ شعر/دو درِ خروجی دارد/من از سومی استفاده میکنم!/شعرِ «مانیفست»
که در عین سادگی، پیچیدگی خاصی دارد و شاعر با همین شعر کوتاه با مخاطب حجت تمام کرده است! میخواهد بگوید تنها دو در خروجی برای پیاده شدن از اتوبوس شعر نیست، میتوان بر شانهٔ کلمه، در همهٔ میدانها پیاده شد، همیشه درهایی برای رهایی از تنگنا هست و این درها را «کلمه» باز میکند و مخاطب میتواند بر بال شعر، به کوچه، خیابان، میدان برود و بیانیهاش را بخواند.
بهزعم من مجموعهٔ «همهٔ کلمات در میدان ونک پیاده میشوند!» بیانیهٔ شعرِ سریا داودی است!
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید