خوانشی بر مجموعهٔ شعر «خر» اثر زهرا آزادیکیا
نام :
اصولاٌ، خر موجودی غیر اسطوره ای، حاشیه ای و تحقیر شده است، به حدی که عملا نماد تحقیرشدگی و نفهمی محسوب می شود . خوبی ها و توانمندی های زیادی دارد که هرگز دیده نشده اند و گویا خودش هم دیگر پذیرفته که حقیر است، زیر دست است و فرمان بر؛ گو این که گاه خشم و خستگی اش را با لگدی یا انداختن باری نشان می دهد؛ اما همچنان این جریان محتوم زندگی اوست.
نجابت ، سکوت و تن دادن خر به بار، باعث سوء استفاده هر چه بیشتر از او می شود . خر توان جسمی خوبی دارد و در عین حال نجیب و فرمان بر است . شاید در این مجموعه بتوان خر را نمادی از برده و انسانی دانست که عزت نفسش زیر سوال رفته . برده ای که هیچ کس به عواطفش ، دلش و خواسته هایش فکر هم نکرده و همیشه تحقیر شده، به گونه ای که خودش هم پذیرفته که هیچ نخواهد . همین که صاحبش( حاکم دل یا جسمش و یا صرفا مقامی که بر او سلطه یافته) لطف کرده آب و گه گاه نان خشکی به او بدهد ( الیته به نیت زنده نگه داشتن برای بار کشیدن و بهره گیری ) او هم باید بنا به طبیعت صبور خود و اضطرار تحمل، دردهایش را به رو نیاورد؛ سنگینی بار را ، سنگینی تحقیر و حقارت را، درد مهمیز را و… و حتی تحمل کند که نفهم های وقیح او را نفهم خطاب کنند.
طرح جلد :
از منظر نشانه شناسی می توان طرح جلد خر را این گونه دید: خر کالبد شکافی شده با طرحی که جنبه ی زیبایی شناسانه ی کلاسیک و سنتی ندارد و بیشتر به یک طرح آموزشی و اینفوگراف شبیه است. کاملا ساده و مختصر و بدون تزئین همراه با توضیحاتی که با فلش نشان داده شده، جنبه ی آموزشی و شاید روشنگری ( از نوع علوم تجربی و نه علوم انسانی و فلسفی ) دارد. گویا برای کلاس درس آناتومی طراحی شده و بی شباهت به طرح های نسخ خطی و کتاب های قدیمی طب، جغرافیا، دعا و … نیست. از لحاظ زیبایی شناسی، مبتدی ، بدون احساس و ظاهراٌ توسط یک ناهنرمند، صرفا به عنوان ابزار بیان علمی کشیده شده است.
به نظر می رسد سه عضوی که با فلش توضیح داده شده ، اصلی ترین و مهم ترین اعضای بدن هستند:
۱- تقریبا مغز یا گردن ۲-قلب یا کبد یا طحال ۳- اعضای تناسلی؛ با اینکه طرح ظاهرا علمی و آموزشی است ، هیچ عضوی دقیقا مشخص نیست چه عضوی است. مغز یا گردن یا … ؛ قلب یا کبد یا طحال یا… ، رحم یا تخمدان یا حتی اعضای مردانه؛ چرا که تصویر واضحی دیده نمیشود جز چند خط هاشور زده که خود می تواند یاد آور سانسور ، ممنوعیت، ابهام و سردرگمی، سرکوب یا مرموز بودن باشد .
از راوی اول شخص و شیوه ی بیان مونولوگ نوشته ها می توان حدس زد که این حرف ها ، حرف های خود خر کالبد شکافی شده است. شاید حرف هایی که در درونش، پشت سکوت مانده و فقط با کالبد شکافی و مواجهه از نزدیک می توان با آن ها رو برو شد، آن هم نه به وضوح. تازه در این کلاس آموزشی و این کالبد شکافی شبه علمی است که ما متوجه می شویم خر هم فکر می کند، احساسات سرکوب شده و لجن مالی شده دارد و نارضایتی های زیادی مربوط به برخورد با شعور او، دل او و جنسیت و مسائل جنسی و…
و اما، در اعضای خر چه می گذرد؟
۱- سر یا گردن یا مغز و…: این خر فکر می کند بال دارد و آزاد است ؛ دارد به محدود کردن خود و« گریز از آزادی » ( نام یکی از آثار اریک فروم، جامعه شناس و روان شناس، در خصوص تمایل انسان به پذیرش دیکتاتوری و…) فکرمی کند. شاید برای اینکه به زندگی برده وار و خرانه اش خو بگیرد و کمتر آزار ببیند، کمتر درد بکشد .
۲- خر در عضوی که شاید کبد ( جگر) است یا قلب ، پر از فریاد اعتراض و خود تکفیری است ، پر از حس گند زده شدن و زندگی در کثافت است. همانطور که می دانیم در افکار عامیانه قدما ، جگر را محل جمع شدن درد و بسیار متاثر از مسائل عاطفی می دانستند . اصطلاحات : جگرم آب شد ، جگرم سوخت ، جزِ جگر و… همه گویای این نگاه است و در طب جدید نیز عموما بر این باورند که سموم بدن در کبد جمع و تصفیه می شوند و کبد بسیار تحت تأثیر اوضاع روانی و استرس است.
در این قسمت، از سیفون و خانه و سرگین غلتان ها سخن می گوید و خودش را به سیفون تشبیه می کند. خوب که نگاه کنیم ، سیفون هم مثل خر ، اسمش ما را به خنده و نگاه تحقیر آمیز وا می دارد اما در واقع سیفون منجی خانه از کثافات و بوهای نامطبوع است و عاملی برای امکان تنفس در آپارتمان . و اگر سیفون به موقع و محکم کشیده نشود ، کثافت ها ، سوسک ها و شاید سرگین غلتان ها را به خانه خواهد کشاند و زندگی را از شما خواهد گرفت .
۳- در توضیحات اعضای تناسلی ، نشانه ها کاملا زنانه است و این بار نیز به ابعاد نا خوشایند زنانه می پردازد ، به سقط و قاعدگی. اینجا هم می خواهد چیزهایی را دفع کند. خون را دفع کند؛ خونی که خون حیات بخش نیست، خون مقدس شهید نیست و یا خون یک مظلوم؛ این خون خون آلودگی هاست که باید بیرون بریزد. در زمان موعود خودش باید آن چه سقط شده را بیرون بریزد. دیکتاتورها را که او را به بردگی کشیده اند که او را خر کرده اند. تانک ها که نشان از جنگ دارند، دلال های ارز که دیگران را ابزار رسیدن به اهداف خود می دانند، حق دیگران را خورده اند و عوامل جنگ ها و آشوب های بین الملل هستند…
خر با خودش مواجه شده و دیگر نمی خواهد هیچ چیز به درد نخور را، هیچ مصاحب ناجنس را و هیچ چیز اضافه را در خود تحمل کند. زمان قاعدگی رسیده و همه این ها زمان رفتنشان است. حتی پروانه ها که او را با نام عشق فریب می دادند …
رنگ جلد :
زرد اکر که رنگ غالب نقاشی های ون گوگ است ، نقاشی که می گوید :” من در زمان نقاشی ذهنم را گم می کنم و فقط با قلب و روحم نقاشی می کنم .” رنگی است که ما را به یاد تمایلات سرکوب شده و درد می اندازد. زرد رنگ اخطار، ترس، خیانت، عصبانیت و حتی دیوانگی است و زرد چرک(اکر) یاآور توفان، چرک و کثافت و… رنگ بایسته ی این کتاب است .
مهر ۱۳۹۷
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید