![دو شعر تازه از مریم گمار](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2024/07/FrontPp.MaryamG-150x150.png)
خوانش شعر «تذهیب نفس» با صدای شاعر
![خوانش شعر «تذهیب نفس» با صدای شاعر](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2020/08/Somayyeh-Jalali-1080-1082x640.jpg)
«تذهیبِ نفس»
چگونه از درد،
جراحتِ این اندوه نباشم
که در فقدان تو ذهن را به تذهیب نفس بگمارم
و ناخن به ضیافتِ رگ هام
حوصله در قفای دیدار
تَنگ بود
و ماهی در تُنگ بلور
شفای دریا را قیلوله می کرد
جهان به مثابه ابری بر مدار زمین گذرا
کو آن دست های شفا دهنده؟
تا بر شانه ام بگذارد و فرمان دهد
بایست
حالا که ریشه هات در ژرف ترینِ
تاریکی ها ست
به موازات سایه ها در فراسوی نیک و بد
آن جا که گمان را نمی برد شک
بگذار هیچ نگویم
من خود ضلالتِ خشم بودم و
مقهورِ سکوت
که اگر فرو همی نشستی
چنین به کام نمی گرفت و
درک این جسارت از شکاف نور
ناممکن می نمود
حال آنکه دست ها، اشارتی بود برای رسیدن
و لمس آن حرارتِ ممکن در اجزای منکسرت
رجعتی دوباره در تخیل و بوسه ای بر پیشانیت
که اما، اگر از من بودی برات هیمه ای می شدم در بسامد برف و منفی پانزده درجه سکون
سرازیر از این بهمن و احتضارِ در سفیدی مطلق
که از صعود به نوک قله ما را تفننی بود ناگزیر
این را به آن خفاشی گفتم که در شب
چشم به تاریکی گشوده
برای جفت گیری در تعاقبِ پریدن
با دو نیشِ فرو در پوست و گوشت برای نوشیدن و می گساری
و خون اشتراک امیال شهوانی ما
برای ریختن و فرو گذاردن
ما اولین پرنده های مستور در باران نبودیم
و آفتاب از اجسام برانگیخته ی ما حرارت می گرفت!
پس بگذار در مشیمه ی باد،
آن عطر لاجوردی باشم و
هنگامه ی دو لب برای شکفتن
سمیه جلالی
۴ خرداد ۹۹
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the diaspora of Iranian culture.
Shahrgon is an online magazine for the diaspora of Iranian culture and the Persian-speaking language in Canada.
Shahrgon, the magazine of the diaspora of Iranian culture in Vancouver, Canada, started working in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the diaspora of Iranian culture;
شهرگان مجلهی دیاسپورای فرهنگ ایرانی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید