خوانش شعر کانکریت یک روز مانده به آفرینش اثر محمد آزرم
خوانش شعر کانکریت یک روز مانده به آفرینش اثر محمد آزرم
پیر ماشری منتقد ساختارگرا/ پساساختارگرا میگوید نظم پنهان متن در مقایسه با بینظمی معین و واقعیاش (یعنی درهم ریختگیاش) از اهمیت کمتری برخوردار است و حقیقت این است که همهی متنها معجونی از ایدههای متفاوت هستند؛ این ایدهها ممکن است با یکدیگر در تضاد باشند و پیام صحیح و روشن متن را بهم بریزند یا به چالش بکشد.
یک روز مانده به آفربنش[۱], اثری کانکریت از محمد آزرم است که از همان ابتدا نظم و بی نظمی آشکار و پنهانش تعبیر معجون ایدههای ماشری را تداعی میکند. آزرم در این اثر کانکریت مجموعهای از کلمات را به تصویر کشیده که خود مجموعهای از یک تصویر شدهاند. محمد آزرم در تعریف شعر کانکریت بیان میکند: «شعر کانکریت با تعریف کلاسیکاش، همآمیزی دو نظام ارتباطی است؛ نوشتار و نشانههای تجسمی و گرافیکی؛ چنین شعری هم زبان را در ذهن مصور میکند و هم تصویر را به زبانی تصریح نشده برمیگرداند؛ و این دو فرایند را همزمان صورت میدهد. به عبارتی، معناهای ضمنی و تصریح نشدهی نشانههای دیداری، بعد دیگری به شعر کانکریت میبخشد و در همنشینی با نوشتار، جریان مداوم و پیوستهی به تاخیر افتادن معناها را تشدید میکند. همزمان نوشتار در حال جهتدهی به نشانههای دیداری است که تجربه نشان میدهد، نتیجهاش تکثر معناهای ضمنی است؛ چون کلام نوشتاری نمیتواند مابهازای گرافیک تصویر باشد، نمیتواند آن را بیان کند، همیشه برای تصویر «دیگری» میماند. بنابراین شعر کانکریت میتواند با ساختن فضایی مفهومی، از نوشتار و گرافیک، جهانبینی جدیدی برای نگاه کردن به کلمه و تفکر درباره آن، پدید آورد.»[۲]
آزرم به مصور شدن زبان در ذهن و برگرداندن تصویر به زبانی تصریح نشده اشاره میکند. به ساختن فضای مفهومی از نوشتار و گرافیک. دقیق دیدن؛ تطبیق وجوه دیداری و شنیداری و حتی تخیل مخاطب هنگام دریافت معنا که میتواند جریان معناسازی در اثر را تشدید کند. اگر در برابر هر اثر کانکریت، اولین تبادر یا تبادرات از ذهن را تحلیل کنیم، کلام از وسعت دیگری که تاکنون داشته و استفاده نکرده، برخوردار میشود و اثر را با تمام اجزا متنی و پیرامتنی میخواند. «یک روز قبل از آفرینش» آنچه در ابتدا متبادر میکند، انبوهی از کلمات است در صفحات که میتوانند صفحات کتابی باشند قبل از آماده شدن؛ و یا کتابی رها و متورق؛ یا فرمی از پاکت نامههای چهارگوش قدیمی که انبوهی از کلمات را به دور و نزدیک میفرستاد.
تاشدگیهای منظم روی قطرهای مربع تصویر، خصوصا که کلمات نزدیک این تاشدگیها هم تا میشوند؛ تداعیگر بازیها و کاردستیهایی با کاغذ است و خواندن کلمات نمیتواند به جریان معناسازی کمک چندانی بکند. متن سرشار از بینظمی است که از این منظر، حروف میتوانند بیانگر همهمه و شور پیش یا پس از یک اتفاق باشند.
با تمام این برداشتها، معنا هنوز کامل نیست. گویا با تمام آنچه قید شد، معنا هنوز عقیم مانده و به بیان نرسیده است.
دریدا گفتار و نوشتار _هر دو_ را متن میداند و بیان میکند که مشخصه گفتار و نوشتار “تفاوط” است. دریدا میگوید «تفاوط نیست، وجود ندارد» و «نه یک واژه است و نه یک مفهوم.» اما منظور دریدا مفهوم نشانهشناختی زبان به مثابه نظامی از تفاوتها ست. دریدا میگوید که ردپای نشانهها، معنای اصلی و خاصی ندارد. وقتی به یک واژه در فرهنگ لغت مراجعه کنید اغلب لازم است به چند کلمه دیگر نیز مراجعه کنید. در واقع نشانههای بیشتری در اختیار شما گذاشته میشود. بنابراین معنا برای مدت نامعلومی به تاخیر میافتد و هر نشانه تنها به واسطهی تفاوت، معنادار است. بنابراین تفاوط هم حالت منفعل بودن و هم عمل متفاوت بودن است. هدف آن نشان دادن بیقراری زبان و بیاعتباری معناست.
اگر مسیرهای خوانش حروف و یا جهت خطوط اثر را بر مبنای ما به ازای معنایی هر سطر اثر آزرم، ترسیم کنیم یکی از شکلهای قابل ترسیم شکل زیر است:
رفتارهای روایت در اثر آزرم نیز به طور دائم در حال به تاخیر انداختن معنا هستند. در اثر، نوشتار بطور کامل دیداری میشود. چرخش حول یک مرکز در وسط کار، گویا همه چیز را به درون خودش میکشد. اعداد یک تا پنج، با نام اثر تلفیق میشود و آفرینش در شش روز، عدد شش را یادآوری میکند. گویا اعداد بعد از پنج در صفحات بعدی، در تصویر و یا سکانسهای بعدی هستند. گویا قسمتهایی را میبینیم و قسمتهای دیگری ممکن است باشد. اینکه قرار است چه باشد را هر کس بنا به ذهنیت خود برداشت میکند. معنا مدام در این اثر به تاخیر میافتد تا جایی که هیچ معنای قطعی برای آن وجود ندارد و همین برگ برندهی اثر است تا اثری «متفاوط» باشد برای مخاطب و شاعرش.
__________________
[۱] این اثر در شماره پاییز سایت لیلا صادقی منتشر شده است.
[۲] از مجموعه در حال انتشار گفت و گویی با محمد آزرم پیرامون کانکریت
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید
ترا جان عزیزان داشته و نداشته تان وقتی از دریدا ماخذی چیزی نقل می کننید برید چارتا کتاب ازش بخونین از تفاوط و واسازی و …برین مصداق های ادبی دریدا رو بخونین توهم برم داشت شعر بودلر رو سانتاگ تحلیل کرده