در پی شناخت شگردهای واقعگرایی جادویی یا ادبیات جادویی – ۱
– بخش نخست –
مادرم پیامبری بود با زنبیلی پر از معجز
یادم نمیرود، در اولین سوز زمستانی
النگویش را به بخاری تبدیل کرد
«تارا محمد صالحی»
۱- در این مقال ادبیات جادو، واقعگرایی جادویی، رئالیسم جادویی همه به یک معنا آمده، اما هر یک بنا به مقتضیات بکار رفته است.
۲- جادو در عمل نوعی مبارزه است با توهم سرنوشت از پیش تعیین شده و علتهای ابدی ازلی. همچنین غلبه بر موجودات ناشناختۀ ارضی و سماوی که آن علتها را به وجود آوردهاند. سرانجام این که نوعی مبارزه است با نظم و نظام از پیش تعیین شدۀ این هستی.
۳- رئالیسم جادویی یا واقعگرایی جادویی مثل جریان «رمان نو» و «پست مدرن» جنبۀ اعتراضی دارد و به نوعی عمل سیاسی است.
۴- ادبیات جادویی اروپایی به شکلی است که گویی جادو مثل صاعقه از آسمان روی افراد فرود میآید.
۵- ادبیات جادویی آمریکایی به شکلی است که گویی منوط به پذیرش یا عدم پذیرش افراد است.
۶- ادبیات جادوی آمریکای لاتینی به شکل درهم آمیزی وهم حسی و هم ذات پنداری با جادوست و گاه حالت طنز به خود میگیرد. درعینحال اهدافی چون مبارزه با حاکمیتهای مستبد و حکومتهای دستنشاندۀ استعماری و رهاندن مردم از خرافات را دنبال میکند.
۷- آنچه در متون کهن ایران و اساساً شرق به ادبیات جادو اطلاق میشود بیشتر حضور عوامل فوق طبیعی و حوادث نامحتمل و پندآمیز است در دنیای زادۀ خیال و وهم که اغلب رنگ و بوی مذهبی دارد.
بعضیها قصههای اولیا و عارفان و معجزههای انبیا را به عنوان نمونههای سنتی و بومی و محلی واقعگرایی جادویی فرض کردهاند که صد البته برداشت درستی نیست. چرا که در پس پشت واقعگرایی جادویی یا ادبیات جادویی اصیل یک عمل سیاسی و اجتماعی با محتوای خرافات ستیزی نهفته است.
نخستین بار آلیخو کارِپتیه، نویسنده کوبایی در سال ۱۹۴۹، اصطلاح «واقعگرایی جادویی» را برای این نوع داستانها بکار برد. او در توصیف و تشریح آن نوشت «… در این نوع آثار، شیوه ای از نگارش بکار رفته که در آن حوادث منطقی و معقول زندگی روزمره در کنار جنبه های مافوق طبیعی ادیان و اسطوره های بومی و محلی مردم آمریکای لاتین عرضه شده است و تفاوت آن با سوررئالیسم این است که در سوررئالیسم چیزهایی غریب و شگفت انگیز هنرمندانه بوجود می آیند اما در واقعگرایی جادویی زندگی روزمره در شگفتی ها و اعجاز حل می شوند.»
کارِپتیه در مقدمۀ رمان «پادشاهی این جهان» تاکید میکند که رئالیسم جادویی راه موثری برای درک تاریخ آمریکای لاتین است. وقتی نویسندهای از تکنیک رئالیسم جادویی استفاده میکند، در واقع سعی دارد موقعیتی اسرارآمیز و جادویی از واقعیت ارائه دهد. آثاری چون «پدرو پارامو» نوشتۀ خوان رولفو و «صد سال تنهایی» اثر مارکز نخستین نمونههای رماننویسی به شیوه رئالیسم جادویی هستند. داستانهای کوتاه کارلوس فوئنتس نیز نمونههای بسیار خوبی در این زمینه محسوب میشوند. در این آثار عقاید ذاتی و عمومی نسبت به واقعیتهای بیرونی و غیرقابلباور بومی بیشتر نمایندۀ شناخت حقیقت است. به عبارت دیگر در اکثر این آثار، نویسنده به نوعی گذشته را وارد زندگی میکند و خواننده را مجبور به درک گذشتهای میکند که بخش حیاتی زندگی آدمی است.
نکتۀ قابل تأمل این است که نویسندۀ ادبیات واقعگرای جادویی، خواننده را به نوعی مجبور به درک گذشتهای میکند که بخش حیاتی زندگی آدمی است. به واژه «اجبار» توجه داشته باشید؛ یعنی رجوع به بخشی از روح و روان که آدمی آن را دوست دارد یا از آن متنفر است ولی همیشه جلو چشمش است. ریشۀ این بحث روانشناختی بر میگردد به سال ۱۹۲۵ که «فرانتس رو» هنرشناس آلمانی در بارۀ آثار نقاشان جرگۀ مونیخ هم روزگار خود گفت…آثار این نقاشان تأثیر پذیرفته از سور رئالیسم است. چرا که درونمایه و مضامین نقاشیها اغلب خصوصیتی نامأنوس و خیال و وهمی و رویایی و خواب گونه است و بعید نیست هر کس هنگام خیال و وهم و رویای خواب گونه خود به تصاویری انتزاعی و گاه بیمعنا و غیر هدفمند برسد. این خوابها و رویاها ممکن است اوریجینال و صادقانه باشند اما هدفی را دنبال نکند، حال آنکه در ادبیات واقعگرای جادویی اصیل نوعی از اجبار و التزام وجود دارد به ارجاع به بخشی از روح و روان که آدمی آن را دوست دارد یا از آن متنفر است.
رئالیسم جادویی منظری را میگشاید که نویسندگان علاوه بر کنجکاوی در درون خود و برملا ساختن ضمیر ناخودآگاه خود هویت ملی خود را نیز به گونهای متفاوت و اصیل شرح دهند. این شیوۀ نگارشی به ظاهر سنتی و موهوم پرستی شفاهی، نگرشی را به جهان ارائه میکند که مقابل عقاید غربیها قرار میگیرد و به آنان گوشزد میکند…جهانی که در مناطق عقبافتاده برای ما ساختهاید تا ابد همانی نخواهد بود که میپنداشتید. پس، هدف واقعگرایی جادویی نخست گسترش حوزه واقعگرایی است به گونهای که جنبههای مافوق طبیعی دین و اسطوره را نیز در برمیگیرد و پیشفرضهای جامعه بورژوازی غرب را زیر سئوال میبرد و با نظری تازه به جهان مینگرد.
در آثار واقعگرایی جادویی الگوهای واقعگرایی از جمله هدفمندی در توصیفها و تأثیر بیرونی و درونی واقعیتها برهم و عینی بودن حوادث با خیال و وهم و عناصر رویا گونه و سحرآمیز گاه جا عوض میکنند و گاه در هم میآمیزند و در این آمیزش ترکیبی به وجود میآید که به هیچکدام از عناصر سازندهاش شبیه نیست و خصوصیتی مستقل و جداگانه دارد و رویا و واقعیت در داستان چنان به هم جوش میخورند که خیالیترین وقایع، جلوهای طبیعی و واقعی پیدا میکند و همین مسئله، داستانهای واقعگرای جادویی را از داستانهای نوعِ خیال و وهم و سوررئالیستی متمایز میکند. هیچ خوانندهای هنگام خواندن یک اثر سوررئالیستی یا وهمی احساس نمیکند در حال درک مطلب و مضمونی واقعی است و بیشتر مسحور شگردها و اصالت خوابها و رویاهاست. حال آنکه در ادبیات جادو اغلب خوانندگان احساس میکنند در بخشی از آن تصاویر و مضامین شریک هستند و بعید نیست هنگام زندگی واقعی دچار این اوهام زمینی و کاربردی بشوند. نگاه کنید به اشتیاق عموم به علوم خفیه و جادو و غیبگویی و دانستن آینده و چگونگی مرگ نزدیکانی که ناگهان مردهاند و…
در ادبیات واقعگرایی جادویی، منظور از جادو، اشتباه گرفتن رابطههای آرمانی بجای رابطههای واقعی است. به عبارت دیگر، انسانها نظام اندیشههایشان را با نظام طبیعت اشتباه میگیرند و از این رو، میپندارند همان طور که بر اندیشههایشان تسلط دارند (یا به نظر میرسد دارند) میتوانند بر اشیاء پیرامون خود نیز تسلط داشته باشند… نیاز به یادآوری نیست که جادو و وهم، پنداری است که نباید آن را در دنیای جدید دست کم گرفت. تمام هنرها تا اندازهای از جادو نیرو میگیرند. انگیزهای که پایه و بنیادش بر چیرگی و غلبه بر جهان یا ساختن جهان جدید است بیاری واژهها، آهنگها و دیگر تصاویر و علایم. جادوی هنرمند آنجاست که فکر میکند با آفرینش اثری توانسته به یکی از نادانستههای خود و دیگری پاسخ دهد.
داستانهای واقعگرای جادویی یک نوع نیست؛ یعنی فرمول از پیش تعیینشدهای وجود نداشته و ندارد تا نویسندگان بر اساس آن الگوها بنویسند. در برخی از آثار عمدتاً اروپایی توصیفهای اکسپرسیونیستی (انتقال عواطف درونی به جهان بیرونی) وجود دارد. احساسات و سایر جنبههای تجربی درونی و عاطفی با شگردها و تمهیداتی غیرواقع گرایانه به نمایش در آمده است. یا در خصوص بهره وری واقعگرایی جادویی از سوررئالیسم به معنی گرایش به ماوراء واقعیت یا واقعیت برتر نیز میبینیم برای خروج از زندگی روزمرۀ عینی و توجه به زندگی غیرعادی ذهنی تلاشهایی شده است تا به واقعگرایی جادویی نزدیک شود که بر اساس احتمالات و تعبیرها و تفسیرها قصد دارد باورپذیر شود.
نگاه کنید به رمان «پاییز پدرسالار» مارکز. در آن میخوانیم:
«آمریکاییها دریاچۀ پشت قصر پدرسالار را بستهبندی کرده و با خود بردهاند…»
آیا در واقعیت چنین احتمالی ممکن است؟ بعید نیست روزی با پیشرفت علم و صنعت شرایطی پیش بیاید که آمریکاییها دریاچه را تکهتکه کنند و تکهها را جداجدا بستهبندی کنند و با خود به آمریکا ببرند… میتوان این حرکت غیرعادی در شیوۀ بیان و ضدیت با آمریکاییها را اینگونه تعبیر کرد که آمریکاییها وقتی همۀ بهرهها را از دریاچه گرفتند، آن را به آب زیپویی تبدیل کردهاند که تفاوتی با کویر پشت قصر پدرسالار ندارد.
همین طور در رمان «صد سال تنهایی» بعد از کشته شدن خوزه آرکادیو (یکی از شخصیتهای خانوادۀ بوئندیا) خونش راه میافتد و مسافتی را طی میکند تا به آشپزخانهای که اوسولا (مادرش) در آن است میرسد… که خصوصیتی روانشناختی را بازتاب میدهد و میتوان آن را چنین تعبیر کرد که بیش از آن که مادر خبر مرگ فرزندش را بشنود، مرگ او به دلش برات شده است. یا پروانههای طلایی که دور سر مرد عاشق (شخصیت دیگر رمان) میگردند نمادی از زندگی هستند. رنگ طلا یادآور نور طلایی خورشید است و خورشید نیز نمادی از حیات زندگی است. پس کسی که عاشق است واقعاً زندگی را حس میکند و…
با نگاه به نمونههای یادشده میتوان گفت واقعگرایی جادویی در هم تنیدن عناصر غیرقابلتصور و شاید تخیلی در بافتی رئالیستی و معقول است به طوری که ظاهر امر، واقعی و ممکن جلوه کند یا ذوب شدن واقعیت ملموس و منطقی و عینی است در واقعیت جادویی، واقعیتی مبتنی بر رویا و وهم که به هر حال استدلالی پس پشت آن خفته است. به عبارت دیگر رئالیسم جادویی مهجوری ناشناختهها و آنچه را که برای خواننده مألوف نیست را میگیرد و تبدیلش میکند به تصاویری که خواننده در درون آنها زیسته است. توصیفهای صریح چیزهای شگفتانگیز و غیرعادی از ویژگیهای آثار واقعگرایی جادویی است. چنین شگردهایی با خاصیت گرهگشایی رضایت بسیاری در خواننده به وجود میآورد. جاذبه و کشش داستان با هماهنگی و همخوانی با خواننده هم یادآور قصههای کهن است و هم درعینحال مسائل امروزی را نیز بازتاب میدهد. در واقع سیلان خیال و وهم و واقعیت در هم میآمیزد و آمیزهای از رویا و واقعیت، خرافه و سیاست، اعتقادات مردمی و قومی و بومی را میسازد و خود تمثیلی پر بار و پر معنا از تاریخ ذلتبار مردم آمریکای لاتین به دست میدهد. به همین دلیل اغلب آثار واقعگرایی جادویی را تاریخ نمادین مردم آمریکای لاتین میدانند. به نمونهای از رمان «صد سال تنهایی» توجه کنید که چگونه همه چیز نخست عادی است و یکباره عنصری غیر واقعی در آن وارد میشود:
«…کولی های دیگر هم آمدند. زنان و مردانِ جوانی که تنها به زبان خودشان صحبت میکردند. اینان نمونه های اصیل و زیبایی بودند که پوست صاف و براق و دستان زیبایی داشتند. رقص و آوازشان، خیابان ها و دهکده ها را غرق در هیجان و شادی می کرد. طوطی های رنگارنگ که اپراهای ایتالیایی می خواندند، مرغی که با صدای نواختن طبل تخم طلایی می کرد، میمونی تربیت شده که فکر انسان را می خواند، ماشینی که هم دکمه می دوخت و هم تب را پایین می آورد و هم خاطرات غم انگیز را از خیال آدمی می زدود، نوعی ضماد برای کشتن وقت و هزار اختراع غیر عادی و عجیب دیگری که خوزه آرکادیو بوئندیا دلش می خواست یک دستگاه خاطره اختراع کند تا بتواند آنها را بخاطر بسپارد…»
واقعگرایی جادویی شاخهای از مکتب واقعگرایی (رئالیسم) و شگرد تازهای برای ارائه داستان و تحول بخشیدن به آن است و مکتب ادبی مستقلی شمرده نمیشود چون ضوابط و اصولی عام بر آن حاکم نیست و آثار متنوع واقعگرایی جادویی نویسندگان جهان بر اصول و موازین مشترک بنا نشدهاست و هر کدام از آنها از ویژگیهای خاصی برخوردار است اما به طور کلی با ضابطههای مکتب واقعگرایی هماهنگی دارند.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
محمد محمدعلی؛ داستاننویس و نویسندهٔ معاصرِ ایرانی، زادهٔ اردیبهشت سال ۱۳۲۷ خورشیدی در تهران است.
با عرض ارادت خدمت جناب محمد علی.
سپاس ایزدان را که شما را یافتم تا بسیاری از ندانسته هایم را برمن بنمایانید.