دو شعر از فرشاد حجتی
فرشاد حجتی شاعر ساکن دورود لرستان است. او مدت ۱۵ سال است که شعر میگوید و مولف سه مجموعه شعر زیر است:
عروسکهایی به رنگ صورتی- نشر افراز
آوازسیرن ها- نشر نگیما
ختم گل های ختمی – نشر داستان
۱
از هرم سوزان تیر
به شهریور زلف هات
عصیان
زخمی به باغ سوخته
عور
ترکه های آلبالوست
سایه سار تابستانم آرزوست..
پینه دوز رگهای تاک است
به وقت نان و شراب
کفشدوزک
شته می برد به باد
از گرده ی طهران
سفره اش پرچین
باغ و گلستانم آرزوست..
عاشق کشی به فصل تب یونجه ست
شبنم که از طراوت
برگهای گردوبن می پرد
می پرد که شته باران کند
شکوفه های گیلاس را..
چشمهات با بهار و بابونه رفت
رفت تا خون گیلاس ها
بر مزار گردوبن
تا مردن به وقت شهریور
شراب کهنه ام
نعره ی مستانم آرزوست..
بر خال پریشان
ساعد دستانش
مچاله تهمینه
بر بند بند تنش
وطنش
موریانه ها عاشق
از سیر تا پیاز
مارها به زیر مسجد فخرالدوله
حرفهای بودار می زنند..
هیس!
رستم دستانم
تخت سلیمانم آرزوست..
سلسله از موی جعد رباب آغاز شد
به تسلسل باطل دور تهران
ماه مانده بود
برای برج عاج نشین ها
تنگی نفس از پنجره می آمد
از زخمه ی رباب
بر تارهای حنجره
دست به دامن شمس م
پیاده از خراسان تا ری..
آه
من تمام شده ام
هیس!
“من هم رباب عشقم و عشقم ربابی ست”
وان لطف های زخمه ی رحمانم آرزوست”
از دیده به غربال نور
هیهات
بر نقطه های کور
“پنهان ز دیده ها و…همه دیده ها از اوست”
انسانم آرزوست..
۲
به گریز از تفنن
به استقرا در این چاردیواری
دریافته ام که محکومم
به شنیدن نت هایی ناکوک از بلبلی چوبی
در ساعت صفر
در ساعت هیچ
به کژتابی گل های شمعدانی که دیابت گرفته اند
و کاکتوسی منزوی که هر روز در فکر
چرای یک آهوست..
محکومم به ریاضیاتی گسسته
که تکیده تر می کند یک لاغر را..
به برکه ای کم عمق که گند زده است به خودش
در لکنت استعلای ماهتاب
در لکنت ابوعطای قورباغه ها
مسمومم به عرق چهل گیاه
در سندروم چهل سالگی که ریشه
نداشتند در خاکی تلخ..
چنگم به رویا پوچ و
سنگم به ثریا کج
دیوار ترس دارد..
به گریز از مرکز
به گریز از بلوط
به گریز از دل کور
در آبی تر از گناه
محکومم به مرگ مادر
که دو نیمه شدن رویا بود
نیمی ش دیگر آرمانی سوخته
در ساعت صفر
هیاهویی برای هیچ
به ساعت هیچ
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید