Advertisement

Select Page

ریشه نام شهر کهنِ “زرنج”

دکتر مرتضی مومن‌زاده

موضوع این نوشتار

   شهر “زرنج” کجاست؟. چرا این شهر را “زرنج” می‌نامند؟ آیا نام این شهر به “زر” (طلا) ارتباط دارد؟ اگر چنین باشد پسوند “نج” به دنبال واژۀ “زر” در این نام چه معنی دارد؟

مقدمه

    آنچه در نوشتار حاضر می‌آید مربوط به شهرِ کهنِ “زرنج” یا “زرنگ” است که در حدود ۵ کیلومتری شمال شهرِ “زرنجِ” امروزی قرار دارد و نباید با این شهر که امروزه مرکز استان نیمروز در کشور افغانستان است اشتباه گرفته شود.

    بطوریکه در این نوشتار گفته خواهد شد نام “زرنج” یا “زرنگ” به معنیِ انبار، جایگاه، کان و معدن “زر” (طلا) می‌باشد. به این جهت مقدمه‌ای دربارۀ جایگاهِ ذخائر معدنی و معدنکاری، از جمله معادنِ “زر” در سرزمین ایرانِ کهن و ایران امروزی در زیر می‌آید. توضیح اینکه “زرنج” تا سده‌های اخیر جزو سرزمین ایران بوده است.

   معدنکاری در ایران از هزاران سال پیش تا زمان صفویه گرچه با افت و خیز و اوج و حضیض، رونق زیادی داشته است [۱] . لیکن از دورۀ صفویه تا امروزصنعت معدنکاری هرگز نتوانست جایگاه درخشان و موثرِ خودش را در اقتصاد بدست بیاورد. از دورۀ صفویه به بعد که تحول صنعتی در اروپا، از جمله کشورهای روسیه و عثمانی آغاز شد معدنکاری و ذوب فلزات نیز تحولی بنیادی پیدا کرد به طوری که معدنکاری به روش سنتیِ معمول در ایران، در تقابلِ  با معدنکاری مدرن (اروپائی) قرار گرفت و تولیدات معدنی، بخصوص فلزات (آهن، مس، نقره و …) که از کشور‌های همسایه (روسیه، عثمانی و …) وارد می‌شدند ارزان‌تر از تولید سنتی بودند. لذا تولید سنتی دیگر نتوانست با وارداتِ ارزان رقابت کند و این امر منجر به فروکش کردنِ معدنکاری گردید. از سوی دیگر درآمدهای سرشارِ حاصل از کشورگشائی و دریافت مالیات و خراجِ حکومت صفویه از سرزمین‌های دست نشانده  نیاز به درآمد از معدنکاری را کاهش داد. در یکصدسال اخیر نیز بهره‌برداری از ذخائر نفتی که نسبت به سایر مواد معدنی سهل‌الوصول‌تر و پر درآمدتر است مزید بر علت، برای بی‌توجهی به ذخائر معدنیِ غیر نفتی گردید.

      فروکش کردنِ  بهره‌برداری از معادن و کم اهمیت شدنِ نقش ذخائر معدنی در اقتصاد، پیامدهای فرهنگی – تاریخی نیز به همراه آورد. به این معنی که اهمیّت نقشِ ذخائر معدنی در اقتصاد فراموش شد. درآمد زحمت نکشیده و یا کم زحمتِ (به اصطلاح بادآورده) حاصل از نفت در سدۀ اخیر، این نسیانِ تاریخیِ چهارصدساله را تشدید نمود.

    معدنکاری سنتی که شاید در طول هزاره‌ها، شانه به شانۀ کشاورزیِ سنتی جریان تاریخی خود را طی می‌کرد به دلایل مذکور از زمان صفویه به بعد از کشاورزی عقب افتاد. ولی تولید محصولات کشاورزی تا امروز به همان روش سنتی راه خود را ادامه می‌دهد.

   یکی از علت‌های ادامۀ حیاتِ کشاورزیِ سنتی، گسترش جغرافیائی موزون‌ترِ منابع آب، نسبت به منابع و ذخائر معدنی است. به این معنی که پراکنشِ ذخائر آبی در سطح کشور، اعم از نقطه‌ای (چشمه و قنات)، خطّی (رودها) و پهنه‌ای (سواحل دریای خزر و ارتفاعاتِ کوه‌پایه‌ایِ  البرز و زاگرس) متراکم‌تر و فراوان‌تر از پراکنشِ ذخائر معدنی، اعم از نقطه‌ای (تک معدن)، خطی (محورها و نوارهای متالوژنی شمال غرب – جنوب شرقی کشور) و پهنه‌ای (زون‌ها و پهنه‌های متالوژنیِ مرکزی و شرقیِ کشور) می‌باشد.

   علتِ دیگر ادامۀ حیاتِ کشاورزیِ سنتی در مقایسه با معدنکاری، کمتر تخصصی‌تر بودن و در نتیجه کم هزینه‌‍‌تر بودنِ کشاورزی (و دامداری) نسبت به اکتشاف- استخراج- فرآوریِ تولیدات صنعتیِ معدنی است، بطوریکه  نیاز کمتری به سرمایه‌گذاری و فناوری و تخصص دارد. به این جهت تولیدات کشاورزی علیرغم سنتی بودن، توانست تا امروز زنده بماند.

   علّت سوّم برای ادامۀ حیات کشاورزیِ سنتی نسبت به معدنکاریِ سنتی، تودۀ غالبِ کشاورزان و دامداران از نظر جمعیتی نسبت به معدنکاران است که صدائی رساتر و عواملی بیشتر در حکومت‌ها دارند و لذا قدرت مطالبه‌گری آنها بیشتر است.

    در یک سدۀ اخیر، همانگونه که گفته شد درآمدهای نفتیِ ایران رقیب سرسختی برای معدنکاری مواد معدنیِ غیرنفتی شده است. این درآمدها اولاً در اختیار حکومت‌ها‌ قرار گرفته، ثانیاً نسبت به سایر مواد معدنی کم زحمت‌تر بدست آمده، ثالثاً درآمدهای نفتی پیوند حکومت و مردم را, چه از نظر اقتصادی و چه از نظر  اجتماعی کمتر نموده است و همچنین سرریزِ این درآمدها در سبد دخل و خرجِ حکومت در طول زمان, عاملِ پیشی گرفتنِ وارداتِ ارزان‌تر نسبت به تولید داخلی، از جمله تولیداتِ معدنی و نهایتاً فعالیت‌های معدنی شده است.  

    منافع حکومت‌ها از منابع آب و زمین و کشاورزی و دامداری بصورت مالیات تامین می‌شده و می‌شود. در حالیکه منابع نفتی تماماً در اختیار حکومت‌ بوده و ذخائر معدنی نیز عمدتاً در اختیار حکومت‌ قرار داشته است (لااقل هرگاه حکومت متوجۀ سوددهی زیاد و یا بزرگیِ ذخائر معدنی شده) هرچند توسط بخش خصوصی شناسائی و یا بازشناسی شده باشد (به اینگونه روش اعم از خرید و یا مصادره از دست بخش خصوصی به دست دولت رسیده است).

     توده مردم به دلایل فوق از زمان صفویه و بخصوص در یکصدسال اخیر از کار و کارآفرینی و ابتکار و نوآوری در بخش معدن فاصله گرفته و از دیدگاه فرهنگی و حافظۀ  تاریخی، با بخش معدن و صنایع بالادستیِ معدنی (که الزاماً باید در محل و یا نزدیکیِ محل معادن باشد) خداحافظی کرده‌ است. البته فقط در چند دهۀ  ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷، فناوری‌های مدرنِ معدنی به تدریج بومی شده و پویائی‌هائی در سرمایه‌گذاری، توسعۀ فناوری و بهره‌برداریِ معادن در بخش خصوصی بوجود آمد و بخش خصوصی, افتان و خیزان در امر معدنکاری پیش می‌رفت. لیکن در اثر انقلاب ۱۳۵۷ آن دسته از معادنی که از نظر اقتصادی و فناوری جان گرفته بودند مصادره شده و دولتی شدند. ولی مدیران منصوب از سوی حکومت نتوانستند به سوددهی و مدرن کردنِ امکاناتِ بهره‌برداریِ معادنِ مصادره شده ادامه دهند.  در روزگار حاضر نیز غافل بودنِ حکومت از اهمیتِ مواد معدنی در اقتصاد و نتیجتاً عدم ارادۀ قویِ اجرائی از سوی حکومت در این امر از یک سو و شرایط خارجی و داخلیِ حاکم بر کشور، از جمله کمبود نیروهای کافی و کاردان و ماشین‌آلات معدنی و تنگ شدنِ امکان صادراتِ محصولات معدنی از سوی دیگر باعث شده که معدنکاری در عهد معاصر نیز رونق درخورِ ذخائر معدنیِ متنوع و پربارِ سرزمین ایران را بدست نیاورد.

   آنچه از مطالب بالا به موضوع نوشتار حاضر ارتباط بیشتری دارد ریشه‌یابیِ بسیاری از نامِ‌ مکان‌‌ها، از جمله شهرهای کهن می باشد که نام‌گذاریِ آنها, در دورۀ چند هزارساله تاریخ معدنکاری در ایرانِ کهن، بر مبنای وجود ذخائر معدنی و معدنکاری صورت گرفته است. از جملۀ این مکان ها شهر کهنِ “زرنج” در ولایتِ نیمروزِ افغانستان، روستای “زرشوران” در تکابِ آذربایجان غربی، “مزینان” (مسینان) در استان سمنان، درّه نقره در نزدیکیِ گلپایگان، لکان در نزدیکی خمین، شهرِ لاکان در استان گیلان و غیره می باشند.

    شهر کهنِ “زرنج” که ریشه‌یابیِ آن، موضوع گفتارِ حاضر است گرچه همانندِ بسیاری از سرزمین‌های آسیای مرکزی و غربی، امروزه دیگر جزو کشور ایران نیست لیکن در طول هزاره‌ها جزو سرزمینِ ایرانِ بزرگ بوده و از نظر تاریخی- فرهنگی- اقتصادی نیز هم داستان با ایرانِ امروزی می‌باشد. لذا مقدمه‌ای که برای علت‌یابیِ فراموش شدنِ معدن و معدنکاری در سده‌های اخیر گفته شد شامل “زرنج” و منطقۀ سیستانِ بزرگ نیز می‌شود.

تاریخچۀ شهر کهنِ “زرنجِ” (Zaranj) نیمروزِ افغانستان

“زرنج” یا “زرنگ” ((Zaranj, Zarang نام شهری در افغانستان و مرکز ولایتِ (استان) نیمروز در جنوب‌غربی آن کشور و نزدیکِ مرز ایران است. این شهر،گذرگاهی مرزی با ایران دارد که آسیای مرکزی و غربی را به خاورمیانه وصل می‌کند.

آن شهری که در این نوشتار از آن سخن گفته می‌شود نزد مردمِ منطقه به “زرنجِ کهنه” شهرت دارد. خرابه‌های شهر “زرنج کهنه” در ۵ کیلومتری شمال شهر “زرنجِ” امروزی واقع شده است (تصویر شماره ۱).

تصویر شماره ۱: موقعیت جغرافیائ۰ی شهر “زرنج” یا “زرنگ”

 

تصویر شماره ۲ : آثاری از شهر کهنِ “زرنج” یا “زرنگ” که بخش‌هائی از آن در زیر پوشش تپه‌های ماسه‌بادی مدفون است.

تصویر شماره ۳: نمائی از خرابه‌های شهر کهنِ “زرنج” یا “زرنگ”، معروف به “زرنجِ کهنه” در ۵ کیلومتری شمال شهر “زرنجِ” امروزی.

نامِ “زرنج” در پارسیِ کهن، “زرنکا” (Zranka, Zaranka) و در یونانی “درنگیانا” (Drangiana) است. از دیگر نام‌های تاریخیِ “زرنج” می‌توان به “زیررا” (Zirra)، “زرنگیا” (Zarangia)، “زَرَنی” (Zarani) و “زرندا” (Dzaranda) اشاره کرد. نام این شهر کهن که پیش از رواجِ زبان فارسیِ پس از اسلام، “زرنگ” (Zarang) بوده، پس از اسلام به “زرنج” (Zaranj) برگشته است. شهر “زرنج” از قدیم مرکز استانِ “سیستان” (یا سکستان و یا سجستان) بوده است. زیستگاه “زرنجِ کهنه” در سده‌های اوّلیه تمدن اسلامی (قرون میانه) شهری آباد بوده است. “زرنجِ کهنه” روی نقشه پویتینگر (Peutinger)، مربوط به عصر عتیقِ مؤخرّ (سده‌های سوم تا هشتم میلادی) آمده است. این شهر زادگاه یعقوب لیث صفاری [۲]   است و در سده نهم میلادی پایتخت سلسله صفاریان بوده است.

محمد زاوش [۳]  در کتاب “کانی­شناسی در ایران قدیم”، معدن سیستان را قدیم‌ترین معدن طلای ایران معرفی می‌کند که از مستندات تاریخی‌ و گزارش‌ها به‌دست ‌آمده است. در کتاب نزهه القلوب[۴] از معادن سیستان که در زمان ساسانیان کار می‌شده و به‌علت زلزله از بین رفته یاد شده است.

شواهد بسیاری که در بالا آمد نشان می‌دهند زیستگاه “زرنج” یا “زرنگ” تاریخچه‌ای بسیار کهن دارد. نام‌های متعدّد این زیستگاه در طول زمان نیز نشان دهندۀ دیرینگی آن است. با گذشت زمان و استقرار اقوام مختلف، نام اوّلیه این زیستگاه، با گویش‌های خاصِ هر قوم تغییر کرده و گویشی نو بر آن نهاده شده است. به‌هرحال اوّلین و کهن‌ترین نام این زیستگاه، “زرنکا” (Zranka, Zaranka) است که به زبان پارسیِ کهن (زبان مردم دوره‌ هخامنشیان، یعنی ۶۰۰ تا ۳۰۰ سال پیش از میلاد) نسبت داده می‌شود.  نام‌های “زرنی” (Zarani) و “زیررا” (Zirra) نیز پیش از اسلام، به این زیستگاه منتسب است. در هر کدام از این نام‌های کهنِ شهر “زرنج” می‌توان واژه “زر” و واژه‌های “ن” (Ne, Na) یا “نی” (Ni)، “نکا” (Nka) و “نگا” (Nga) که همگی گویش‌هائی از واژه “نه” (Neh)، یا “نِک” هستند را ملاحظه کرد.

برای ریشه‌یابیِ نامِ “زرنج”، این نام را به دو بخشِ “زر” و “نج” بخش‌بندی می‌کنیم. سپس بر اساس شواهد و قرائنی که شرح داده خواهد شد به این نتیجه خواهیم رسید که واژۀ “نج” در نام “زرنج” به معنی کان، معدن، انبار و مخزن و در نتیجه “زرنج” به معنی “کانِ زر” می‌باشد.

 فهرستی از نام‌های مشابه به “زرنج” و “زرنگ”

۱- “زرنهِ” (Zarneh) بوئین

“زرنه”  نام دهی از دهستان ییلاق بوئین و میاندشت، بخش مرکزی، شهرستان بوئین و میاندشت، استان اصفهان است [۵] .

نام “زرنه” (Zarneh) از دو بخشِ “زر” و “نه” (Neh) تشکیل شده که در آن، “نه” (Neh) به معنی کان، معدن، انبار و مخزن و “زرنه” (Zarneh) به معنی “کانِ زر” و “انبارِ زر” می‌باشد.

شباهت نام “زرنه” با نام “زرنج” و یا “زرنگ” می تواند نشان از هم ریشه و هم معنی بدون آنها باشد.

 

۲- “زرنانِ” (Zarnān) تهران

“زرنان” نام دهی در دهستان دانش، بخش مرکزی، شهرستان قدس، استان تهران است [۶] .

نامِ “زرنان” (Zarnan) از دو بخشِ “زر” (Zar) و “نان” (Nān) تشکیل شده که در آن، “نان” (Nān) گویشی از “نه” می‌باشد. به این ترتیب “زرنان” به معنیِ “کانِ زر” خواهد بود.

شباهت نام “زرنان” با نام “زرنج” و یا “زرنگ” می تواند نشان از هم ریشه و هم معنی بدون آنها باشد.

 

 

۳- “تپه گورستانِ زرنوشه” (Zarnusheh Tappeh Gurestān)

“تپه گورستانِ زرنوشه” نام تپه‌ای باستانی مربوط به دوره اشکانیان در دِهِ “زرنوشه”، دهستان “گرکان”، بخش مرکزی، شهرستان آشتیان، استان مرکزی است. این اثر با شماره ۱۸۰۱۲ ثبت آثار ملّی شده است [۷]  .

نام “زرنوشه” مرکب از سه بخشِ “زر” ، “نو” (Nu) که گویشی از “نه” (Neh) است و “شه” (Sheh) می‌باشد.

شباهت نام “زرنوشه” با نام “زرنج” و یا “زرنگ” می تواند نشان از هم ریشه و هم معنی بدون آنها باشد.

 

 

۴– “زرنوقه” (Zarnuqa)

     “زرنوقه” نام یک دهکدۀ عرب نشینِ فلسطینی در منطقۀ “رمله” (Ramle) است که در جنگ ۱۹۴۸ اعراب- اسرائیل تخلیه شد. این دهکده در ده کیلومتری جنوب غربی “رمله” در اسرائیلِ امروزی واقع شده است.  در این محل سفال‌های مربوط به عهد مفرغ و عهد حکومت پارسیان (Persian)، همچنین نمائی از دوره‌های بیزانس و بقایائی از اوایل دورۀ اسلامی یافت شده است [۸] .

     نامِ “زرنوقه” (Zarnuqa) گویشی از “زرنوق” است. بخش “نوقه” (Nuqa)، خود گویشی از “نوق”، عربی شدۀ “نوک” (Nuk) و یا “نوهـ” (Nuh) می‌باشد. “نوک” و “نوهـ” به نوبۀ خود، گویش‌های دیگری از واژۀ “نک” (Nek) و یا “نه” (Neh) به معنی “کان”، معدن و انبار است. به این ترتیب “زرنوقه” به معنی کان، معدن و انبار “زر” خواهد بود.

     بخشِ “نوقه” در این نام با بخشِ “نوشه” در نام “زرنوشه” هر دو گویش‌هائی از “نک” (Nek) و یا “نه” (Neh) هستند.

      اگر پسوندِ “ه” از دنبالۀ “زرنوقه” و یا حرفِ (a) از دنبالۀ “زرنوقا” (Zarnuqa) برداشته شود این نام به “زرنوق” (Zarnuq) بدل می‌شود که شباهت با نام “زرنج” دارد.

شباهت نام “زرنوقه” با نام “زرنج” و یا “زرنگ” می تواند نشان از هم ریشه و هم معنی بدون آنها باشد.

 

فهرستی از نام جاهائی که در آنها واژه‌های “نه”، “نی”، “ن” و “نق” به معنی کان، معدن و انبار می‌آیند.

 ۱-“نهاوند” (Nehavand)

“نهاوند” (Nehavand, Nehawand) نام شهری در استان همدان می‌باشد. در ویکی­پدیای فارسی آمده که “نهاوند” از شهرهای کهن ایران است و این شهر را در دورۀ ساسانیان، “ماه‌نهاوند” (Māhnahāvand) می‌گفتند [۹]  . این شهر بخشی از ایالت “پهله” از سرزمین‌های مادها است. نخستین ساکنانِ نهاوند در حدود هزاره سوّم پیش از میلاد، کاسی‌ها بوده‌اند. این شهر را پس از اسلام “ماه‌بصره” هم گفته‌اند. درباره گویشِ “نهاوندی” گفته شده که این گویش به زبان پارسیِ میانه شباهت دارد. در داخل شهرِ نهاوند معبدی به نام “معبد سلوکی” یا “لائودیسه” وجود دارد که یک کتیبه و تعدادی مجسمه برنزیِ خدایانِ یونانی در آن کشف شده است. “تپه گیان” در دهکده‌ای به همین نام در ۲۰ کیلومتری جنوب‌غرب نهاوند واقع شده است. این تپه باستانی در ۱۹۳۲ میلادی به سرپرستی باستان‌شناسان فرانسوی مورد بررسی و حفّاری باستان‌شناختی قرار گرفت. “سراب ‌گیان” نام چشمه‌ای است که از درون سنگ‌های آهکی می‌جوشد و “تپه گیان” در۲ کیلومتری آن قرار دارد، اینکه “سرابِ گیان” عاملِ اصلیِ زیستگاه شدنِ “تپه گیان” باشد، امری قابل‌بررسی است.

سرابِ “گاماسیاب” در ۲۰ کیلومتری جنوب “نهاوند” نام چشمه­ای است که از درّه‌های رشته‌کوه “گروین” (Garowin?) سرچشمه می‌گیرد. رود “گاماسیاب” که از چشمه “گاماسیاب” سرچشمه می­گیرد، خود ادامه جریان آبِ این چشمه است که از شهر “سِنِه” در استان کرمانشاه نیز می‌گذرد [۱۰]  .

واژۀ “نهاوند” را می‌توان به دو بخشِ “نه” (Neh) و “آوند” (Āvand) قسمت کرد که واژه “نه” به معنی انبار، کان و معدن و واژه “آوند” نیز که در نام‌های بسیاری همانند “راوند”، “کاوند” و غیره می‌آید پسوند جا و مکان می‌باشد؛ به‌این‌ترتیب معنی و ریشه نام “نهاوند”، سرزمینِ انبار و کان و معدن، شامل “آب” یا هر مادۀ معدنی دیگر خواهد بود.

شباهت واژۀ “نه” در نام “نهاوند” که مشابه بخشِ “نج” و یا “نگ” در نام “زرنگ” یا “زرنج” است نشان میدهد که این بخش در نام “زرنج” یا “زرنگ ” نیز می تواند به معنی کان, معدن و انبار باشد. در نتیجه “زرنج” یا “زرنگ” به معنی کان, معدن و انبارِ “زر” خواهد بود.

 

 

۲“نهِ” (Neh) نهبندان

“نه” نام دهستانی در بخش مرکزی، شهرستان نهبندان، استان خراسان جنوبی است [۱۱]  . “نه” همچنین نام زیستگاهی است که دهستانِ “نه”، به جهت وجودِ این زیستگاه نام‌گذاری شده است. شهرِ کهنِ “نه”  امروزه اهمیّت گذشته خود را از دست داده و به دهی از دهستانِ “نه” تبدیل شده است.

واژۀ “نه” به معنی کان، معدن و انبار برای آب و یا ذخیره معدنی آمده است.

شباهت نامِ “نه” که مشابه بخشِ “نج” و یا “نگ” در نام “زرنگ” یا “زرنج” است نشان میدهد که بخشِ “نج” و یا ” نگ” در نام “زرنج” یا “زرنگ ” نیز می تواند به معنی کان, معدن و انبار باشد.

 

 

۳- “چشمه آبگرم رینه” (Reyneh Hot Spring) لاریجان

“چشمه آبگرم رینه” (رِینه) (Reyneh, Rineh) نام چشمه آبگرمی است در محل زیستگاهی به نام “رینه” (Reyneh) یا “رنه” (Reneh).

نام “رینه” (ری، نه) را می‌توان به دو بخشِ “ری” (Rey) به معنی عامِ “مظهرآب” و در این مورد، “چشمه” و “نه” به معنیِ انبار، کان، معدن و “چشمۀ آب” بخش‌بندی نمود. به این ترتیب “رینه” به معنیِ “چشمۀ آب” است که همان “چشمۀ آبگرمِ رینه” می‌باشد. به عبارت دیگر در نام “رینه” واژۀ “ری” (Rey) به معنی “چشمه” و واژۀ “نه” (Neh) به معنی کان، معدن و انبارِ آب آمده است.

لازم به توضیح است زیستگاه “رینه” که اکنون در ابعاد یک شهر است نام خود را از وجود چشمه “رینه” یا “رنه” گرفته نه به‌عکس؛ زیرا به وجود آمدنِ چشمه مقدّم بر اسکانِ انسان در کنار آن و تشکیلِ این زیستگاه است.

واژه “نه” در نامِ “رینه” به معنی کان, معدن و انبار است که مشابه بخشِ “نج” و یا “نگ” در نام “زرنج” و یا “زرنگ” میباشد. این تشابه نشان میدهد که بخش ” نج” و یا “نگ” در نام “زرنج” و یا “زرنگ” نیزمی تواند به معنی کان, معدن و انبار باشد.

 

۴ – “نیشابور”  (Neyshabour)

“نیشابور” (Neyshabour, Neshabour)نام شهری کهن در استان خراسان رضوی است.

شهر کهنِ نیشابور نام‌هایی چون “دژ سنگی”، “رئونت”، “اَبَرشهر”، “نیشابور” و “شادیاخ” داشته است. “کهن‌دژ” یا “قهندژ” نام دیگرِ “دژ سنگی” است که آن را به عربی “قلعه حَجَریّه” گویند. تاریخچه و بنای “کهن‌دژ”، به دوران اساطیری بازمی‌گردد و از قدمت چندهزار ساله این زیستگاه حکایت دارد. نام “نیشابور” به زبان اوستایی در کتاب اوستا، “رئونت” (Raevant) آمده است [۱۲] . ذکر نام “نیشابور” در اوستا خود دلیل دیگری بر قدمت این زیستگاه است  . نام “نیشابور” در زبان پهلوی “ریوند” (Reyvand) می‌باشد. آتشکده آذربرزین‌مهر (آتشکده برزگران)  که یکی از سه آتشکده بزرگ ایران باستان است در شهر “نیشابور” قرار داشته است.

نام “نیشابور” را می‌توان به دو بخشِ “نِ” (Ne)، گویشی از “نِه” (Neh) و “شابور” قسمت کرد که در آن، بخش “نِ” (Ne) گویشی از “نه” (Neh) به معنی کان و معدن، انبار و منبع آب یا مواد معدنی می‌باشد. واژه “شابور” نیز گویشی عربی ‌شده از “شاپور” یا “شاهپور” (فرزند شاه) است که زیستگاه “نیشابور” به او نسبت داده شده است. بنابراین “نیشابور” به معنی محلِ شاپور یا زیستگاه منتسب به شاپور خواهد بود. البته لازم به توضیح است که واژۀ “نِ”، یا “نه” گرچه در ابتدابه دلیل وجود “مظهری از آب” یعنی دریاچه “ریوند” به محل اسکان تبدیل شده لیکن پس از توسعه آن زیستگاه به یک شهر است که به شاپور، پادشاه ساسانی منتسب شده است.

واژه “نی” در نامِ “نیشابور” به معنی کان, معدن و انبار است که مشابه بخشِ “نج” و یا “نگ” در نام “زرنج” و یا “زرنگ” میباشد. این تشابه نشان میدهد که بخش ” نج” و یا “نگ” در نام “زرنج” و یا “زرنگ” نیزمی تواند به معنی کان, معدن و انبار باشد.

 

۵- “نِدِهِ”  (Nedeh) ساوه

“نِدِه” نام دهی در دهستان “طراز” ناهید، بخش مرکزی، شهرستان ساوه است [۱۳] .

نام “نِدِه” را می‌توان به دو بخشِ “نِ” (Ne)، مخفف “نه” (Neh) به معنی کان، انبار، خان و مظهرآب (از جمله چشمه) و “دِﻫ” (Deh) به معنی روستا بخش‌بندی نمود.

واژه “ن” در نامِ “نِدِه” به معنی کان, معدن و انبار است که مشابه بخشِ “نج” و یا “نگ” در نام “زرنج” و یا “زرنگ” میباشد. این تشابه نشان میدهد که بخش ” نج” و یا “نگ” در نام “زرنج” و یا “زرنگ” نیزمی تواند به معنی کان, معدن و انبار باشد.

 

۶- “گارنیِ” (Garni) ارمنستان

“گارنی” نام شهری در استان “کوتایک” (Kotayk Province)، در مرکز کشور ارمنستان است [۱۴] .

نام “گارنی” را می‌توان به دو بخشِ “گار”، گویشی از “گر” (Gar) به معنی چشمۀ آب معدنی و “نی” گویشی از “نه” (Neh) به معنی انبار، مخزن، منبع، مظهرآب از جمله “چشمه” و “رود” بخش‌بندی نمود.

واژه “نی” در نامِ “گارنی” به معنی کان, معدن و انبار است که مشابه بخشِ “نج” و یا “نگ” در نام “زرنج” و یا “زرنگ” میباشد. این تشابه نشان میدهد که بخش ” نج” و یا “نگ” در نام “زرنج” و یا “زرنگ” نیزمی تواند به معنی کان, معدن و انبار باشد.

 

 

۷-  “خرانقِ” (Kharānagh) یزد

“خرانق” نام دهی در بخشِ خرانق، شهرستان اردکان، استان یزد است. “خرانق” در گذشته “خورانق” (Khurānagh) یا “خورنق” (Khurnagh) نامیده می­شده که آن را به معنیِ محل بر آمدنِ “خورشید”، یا محل تولدِ “خور” می­دانند. در واقع این نام، تغییر یافتۀ “هورنه” می‌باشد که واژه­ای پارسیِ کهن یا پارسیِ میانه است [۱۵] . پسوندِ “نق” در نام “خرنق” تا پیش از آمدن واژه‌های عربی به زبان فارسی “نه” بوده است.

نام “خرانق” را می­توان به دو بخشِ “خرا” و “نق” بخش‌بندی کرد که در آن،”خرا” گویشی از “خرو” یا “خور” به معنی “خورشید” و یا “مظهرآب” و “نق”، عربی شدۀ “نِه” به معنی انبار، مخزن، کان، معدن و مظهرآب  می‌باشد. به این ترتیب می‌توان گفت نام “خروانق” در اصل، “خروانک” و یا “خروانه” بوده است.

بخشِ “نَق” در نامِ “خرانَق” همانند واژه های ” نوقه” و “نوشه” در نام های “زرنوقه” و “زرنوشه” که با بخشِ “نج” و “نگ” در نام ” “زرنج” یا “زرنگ” شباهت دارد میتواند نشان از این باشد که بخشِ “نج” و یا “نگ” نیز در نام “زرنج” و یا “زرنگ” به معنی کان, معدن و انبار باشد.

 

 

  فهرستی از نام جاهائی که در آنها پسوند “نج” و “نوج” به معنی کان، معدن و انبار آمده است.

۱- “راونجِ” (Rāvanj) دلیجان

 

“راونج” (Rāvanj, Rāwenj) نام دهی در بخش مرکزی، شهرستان دلیجان، استان مرکزی است [۱۶]  .

نامِ “راونج” را می‌توان به دو بخشِ “راو”، گویشی از “ری” به معنی “مظهرآب” و “نج” (anj, naj) گویش عربی شدۀ “نگ” (nag) و آن نیز گویشی از “نه” به معنی کان، معدن، مخزن و مظهرآب بخش‌بندی نمود. به‌ این ترتیب “راونج” به معنی محل و مکانِ “مظهرآب” می‌باشد. تلفظ نام “راونج” به احتمال قوی “راوِنَج” (Ravenaj) بوده که در اثر فراموش شدنِ معنیِ آن، همچنین تساهل، تلفظ به “راونج” (Ravanj) برگشته است.

بخشِ “نَج” در نامِ “راونج” به معنی کان, معدن و انبار است که مشابه بخشِ “نج” و “نگ” در نام “زرنج” و یا “زرنگ” میباشد.این تشابه نشان می دهد که بخشِ “نج” و یا “نگ” در نام “زرنج” و یا “زرنگ” نیز میتواند به همین معنی کان, معدن و انبار باشد.

 

۲- “رُونجِ” (Rovanj) تربتِ جام

“رونج” (Rovanj, Rowanj) نام دهی در بخش مرکزی، شهرستان تربت جام، استان خراسان رضوی      است [۱۷]  . “رونج” احتمالاً عربی شده “راونه”، “راونگ” یا “راونک” (Ravanak) و یا “رونک” (Rovanak) است.

نام “رونج” را می‌توان به دو بخشِ “رو” (Row)، گویشی از “ری” به معنی “مظهرآب” و “نج” گویشی عربی شده از “نِک” (Nek) یا “نِگ” (Neg)، که دو گویش اخیر خود گویشی از “نِه” به معنی کان، معدن، مخزن، انبار و مظهرآب هستند بخش‌بندی نمود.

بخشِ “نَج” در نامِ “رُونج” به معنی کان, معدن و انبار است که مشابه بخشِ “نج” و “نگ” در نام “زرنج” و یا “زرنگ” میباشد.این تشابه نشان می دهد که بخشِ “نج” و یا “نگ” در نام “زرنج” و یا “زرنگ” نیز میتواند به همین معنی کان, معدن و انبار باشد.

 

 

۳ “کهنوج” (Kahnuj)

“کهنوج” نام شهری در استان کرمان است. این محل را در زبان محلّی “کهنو” می‌گویند. در این شهر قناتی به نام قنات شیخ‌آباد وجود دارد که در کنار آن، قلعه‌ای به نام کلات واقع شده است. در مرکز شهر نیز قلعه‌ای مخروبه، به نام قلعه ضرغام قرار دارد [۱۸] .

نامِ “کهنوج” را می‌توان به دو بخشِ “که” (Kah) به معنی کوچک در مقابلِ “مه” (Mah) به معنی بزرگ و “نوج” (Nuj)، گویشی عربی شده از “نوه” (Nuh) یا “نوگ” (Nug) و یا “نوک” (Nuk) بخش‌بندی نمود. بخش “نوهـ” یا “نوگ” و یا “نوک” همگی گویش‌هائی از “نِه” (Neh) به معنی کان، معدن، مخزن، انبار و یا مظهرآب می‌باشند. به این ترتیب “کهنوج” به معنی کان، معدن، انبار و منبع کوچک (که، نوج) آب و یا مواد معدنی خواهد بود.

بخشِ “نوج” در نامِ “کهنوج” به معنی کان, معدن و انبار است که مشابه بخشِ “نج” و “نگ” در نام “زرنج” و یا “زرنگ” میباشد.این تشابه نشان می دهد که بخشِ “نج” و یا “نگ” در نام “زرنج” و یا “زرنگ” نیز میتواند به همین معنی کان, معدن و انبار باشد.

 

۴– “قناتِ گورنگنِ” کاشمر “Gurnegan Qanāt”

“قناتِ گورنِگن” نام قناتی در کلاته “گورنِگن”، بخش مرکزی، شهرستان کاشمر، استان خراسان رضوی است (ویکی پدیای فارسی، ذیل “فهرست قنات‌های شهرستان کاشمر”) [۱۹] .

بخشِ “نِ” در نامِ “گورنِگن” به معنی کان, معدن و انبار است که مشابه بخشِ “نج” و “نگ” در نام “زرنج” و یا “زرنگ” میباشد.این تشابه نشان می دهد که بخشِ “نج” و یا “نگ” در نام “زرنج” و یا “زرنگ” نیز میتواند به همین معنی کان, معدن و انبار باشد.

 

 

تجزیه و تحلیل و ریشه‌یابی

   برای ریشه‌یابی نام “زرنج” و اینکه چرا این محل را به این نام می‌خوانند ابتدا شرحی از تاریخچۀ “زرنجِ کهنه” ارائه شد و ملاحظه گردید که در تاریخچۀ این شهر شواهدی از وجود کان زر و بهره‌برداری از آن در زمان‌های گذشته آمده است. سپس با تجزیه نام “زرنج” به دو بخشِ “زر” (Zar) و “انج” (anj) شواهدی برای اینکه “انج” (anj) گویشی عربی شده از “نک”، “نگ” و یا “نه” به معنیِ کان، معدن، انبار و منبع ذکر کردیم. اینک به تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده پرداخته می‌شود تا از ترکیب و تلفیق آنها به معنیِ “محلِ کانِ زر” برای “زرنج” برسیم.

   واژۀ “زر” (Zar) در نام “زرنج” (Zaranj) نشان از وجود معدن زر در محل “زرنجِ کهنه” است، چرا؟

      ۱- وجود معدن زر در منابع متعدد تاریخی دربارۀ شهر “زرنج” از جمله در کتاب “کانی شناسی در ایران قدیم” و “نزهه القلوب” به وضوح ذکر شده است. “زرنجِ کهنه” در واقع یک شهرِ معدنیِ زر است که لا‌اقل از دورۀ هخامنشی و شاید پیش از آن در حال بهره‌برداری بوده و شهر “زرنج” نیز یک شهر کهنِ صنایع معدنیِ زر بوده است.

     ۲  واژۀ “زر”  در همۀ نام‌های متعددی که برای شهرِ “زرنج” آمده، از جمله “زرنکا” (زر، نکا) (Zranka,Zaranka)، “زرنی” (زر، نی) (Zarani)، “زرنگیا” (Zarangia)، “زرندا” (Dzaranda)، “زرنگ” (زر، نگ) (Zarang) و “زرنج” (زر، نج) (Zaranj) وجود دارد.   

     با توجه به دو نکتۀ فوق شکی نمی‌ماند که واژۀ  “زر” در نام “زرنج” یا “زرنگ” از وجودِ کان زر (طلا) در محل “زرنج کهنه” و یا اطراف آن ریشه گرفته و زیستگاۀ “زرنج” به این جهت نام‌گذاری شده است.

پسوند “انج” (anj) در نام “زرنج” (Zaranj) گویشی از “نِک” (Nek) یا “نه” (Neh) به معنیِ کان و معدن است، چرا؟

       ۱- واژه‌های “نِکا” (nka)، “نی” (ni)، “انگ” (ang) و “انج” (anj) که در نام‌های “زرنکا” (زر، نکا) (Zranka,Zaranka)، “زرنی” (زر، نی) (Zarani)، “زرنگ” (زر، نگ) (Zarang) و “زرنج” (زر، نج) (Zaranj) آمده همگی گویش‌هائی از “نِک” (Nek) و یا  “نه” (Neh) هستند.

۲- در لغت­نامۀ دهخدا [۲۰]  گفته‌شده که “نِه” (Neh) نام شهرکی است آبادان از حدود خراسان. همچنین گفته شده که “نِه” به‌صورتِ پیشوند معنیِ به‌خصوص دارد، مثلاً در نهاوند، نیشابور و نهروان به معنیِ “شهر” است؛ همچنین در “نیشابور” که “نه‌شابور” است یعنی شهر شابور و “نهاوند” یعنی “شهرِ آوند”.

در فرهنگ معین [۲۱]   “نِه” (Neh) به معنیِ “شهر” آمده است. صاحب برهان قاطع [۲۲]  می­گوید “نِه” به معنی “شهر” است؛ ولی به نظر می‌رسد عام‌تر از شهر باشد؛ مانند جای یا زمین و امثال آن. در وبگاه “واژه‌یاب”[۲۳] از جاهای متعدّدی نام برده شده که واژه “نِه” در آنها آمده است؛ همچون “نی‌نه”، دهی در دهستان مرکزی، بخش نطنز شهرستان کاشان.

       ۳- در وبگاه “واژه‌یاب” به نقل از دهخدا به واژه‌هائی همچون “خدای نامک”، “گشت نامک” و “خوانای نامک” برمیخوریم که هم معنی با “خدای نامه”، “گشت نامه” و “خوانای نامه”‌ می‌باشد. در این نام‌ها و در بسیاری دیگر نام‌ها دیده می‌شود که حرفِ “هـ” و حرفِ “ک” جای خود را عوض می‌کنند در حالیکه معنی عوض نمی‌شود. در مورد نام “زرنج” نیز پسوندِ “نج” می‌تواند گویشی از “نک” (Nak, Nek) و یا “نه” (Neh) باشد.

       ۴- واژۀ “نِک” (Nek) و یا ” نِه” (Neh) همچنانکه در نام بسیاری جاها از جمله “نهِ” نهبندان،  “نهاوند”، چشمۀ آبگرم “رینۀِ” لاریجان و “زرنهِ” بوئین گفته شد به معنی انبار، کان، معدن، بُن و مخزنِ مواد معدنی و یا آب می‌باشد. گویش “نِ” (Ne) نیز که در نام‌های ” ندهِ” ساوه و قنات “گورنِگِنِ” کاشمر می‌آید به همان معنیِ “نِک” (Nek) و  “نه” (Neh)، یعنی کان و انبار مواد معدنی و یا آب می‌باشد.

۵- بخش “انج” (anj) در نام “زرنج” (زر، نج) و “انگ” (ang) در نام “زرنگ” گویشی مخفف و مغلوط از واژۀ “نِک” (Nek) و یا “نه” (Neh) است. گویش‌های “نان” (nān) در نام “زرنان”، “نو” (nu) در نام‌های “زرنوقه” (Zarnuqa)، “زرنوشه” و “کهنوج”، “نی” (ney) در نام‌های “نیشابور” و “گارنی” ارمنستان،  “نه” (Neh) در نام‌های “نِدِهِ” ساوه و قناتِ “گورنگنِ” کاشمر همگی گویش‌هائی دیگر از “نک” و “نه” می‌باشند. واژه‌های “نج” (enj) در نام‌های “روانجِ” دلیجان و “رونجِ” تربت جام، “نوج” (nuj) در نام “کهنوج”، “نوق” (nuq) در نام “زرنوقه”  و “نق” (nagh) در نامِ “خروانق” نیز همگی گویش‌هائی از “نک” و “نه” هستند.

“زرنج” یا “زرنگ” به معنی “کانِ زر” است، چرا؟

     با توجه به آنچه گفته شد واژه‌های “نج” و “نگ” در نام‌های “زرنج” و “زرنگ” هر دو به یک معنی و هردو گویشی از “نک” و “نه” به معنی کان، معدن، انبار و محل و مکان می‌باشند و پسوندهای “نج” (anj) یا “نگ” (ang) تلفظی غلط از “نِه” (neh) و یا “نِک” (nek) می‌باشند. به عبارت دیگر نام “زرنج” یا “زرنگ” (Zarang) در اصل، “زرنک” (Zarnak, Zarnek)  و یا “زرنِه” (Zarneh) بوده که در طول زمان و فراموش شدنِ علّت نام‌گذاری و معنیِ آن، به “زرنگ” (Zarang) و سپس به “زرنج” تبدیل شده است.

    امروزه هر دو نامِ “زرنج” (Zaranj) و “زرنگ” (Zarang) برای نام بردن از شهر “زرنج”، مرکز ولایت نیمروزِ افغانستان بکار می‌رود. نام “زرنج” (Zaranj) گرچه امروزه مشهورتر از “زرنگ” (Zarang) است در واقع عربی شدۀ نام کهن‌ترِ “زرنگ” می‌باشد که در آن، حرفِ “ج” بجای حرفِ “گ” نشسته است همچنانکه “گرگان” به “جرجان”، “تِگِن” به “تِجِن”، “لاریگان” به “لاریجان” و غیره تبدیل شده‌اند.

سخن آخر

      در محل جغرافیائیِ “زرنجِ کهنه” و یا در نزدیکی آن، واقع در ۵ کیلومتری شمال شهر امروزیِ “زرنج”، کان و معدنِ “زر” وجود داشته که در گذشته، لا‌اقل از زمان هخامنشیان و شاید پیش از آن مورد بهره‌برداری بوده است. نام “زرنجِ کهنه” پیش از آنکه در اثر عربی زدگی به “زرنج” (Zaranj) تبدیل شود “زرنگ” (Zarang) بوده است. این شهر پس از ویرانی نام خود را بر روی شهر امروزیِ “زرنج” نهاده است. نام “زرنگ” (Zarang) نیز در اصل، “زرنک” (Zarnak, Zarnek) یا “زرنِه”     (Zarneh) بوده است. ولی در اثر  فراموش شدنِ علّت نام‌گذاری آن که وجود “کانِ زر” (معدن طلا) است, همچنین به جهت تسهیل و تساهل به گویشِ غلطِ “زرنگ” (Zarang) و  گویشِ غلط‌ ترِ “زرنج” تبدیل شده است. پسوند “نک” (nak) در نام “زرنک” (Zarnak) و یا “نِه” در نامِ “زرنِه”  (Zarneh)به معنی کان، معدن، انبار و منبع می‌باشد. به این ترتیب “زرنک” (Zarnak, Zarnek) یا “زرنِه” (Zarneh) به معنی “محلِ کانِ زر” خواهد بود.

 

برگرفته از کتاب “ریشه یابی ۱۵۰۰جانام کهن” نوشتۀ پژوهشگر, دکتر مرتضی مومن زاده.

۱ – تقریباً تمامی ذخائر معدنی سرزمین ایران که امروزه مورد بهره‌برداری میباشند بخصوص فلزات، در واقع در پی بازشناسیِ همان معادنی است که توسط پیشینیان در طول هزاره‌ها مورد بهره‌برداری بوده و توسط ایشان شناسائی شده بوده‌اند و در یکصدسال اخیر، با ردیابی آثار بجا مانده از ایشان بازشناسی شده‌اند. البته فلزات و مواد معدنیِ غیر فلزی که در دنیای قدیم مورد استفاده نداشته و در دوران معاصر مورد مصرف پیدا کرده‌اند از این قاعده مستثنی می‌باشند.

۲ – یعقوب ابنِ لیثِ صّفار

۳- زاوش، محمد, کانی‌شناسی در ایران قدیم: تهران, پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی, ۱۳۷۶

۴ – مستوفی،حمدالّله, نزههالقلوب.

۵ – ویکی‌پدیای فارسی

۶ – ویکی‌پدیای فارسی

۷ – ویکی‌پدیای فارسی

۸ – Wikipedia.org

۹ – “ماه” ‌احتمالا گویشی از “ما” و آن هم گویشی از “مَه” (Mah, Meh) و به معنیِ “بزرگ” است.

۱۰- ویکی‌پدیای فارسی

۱۱ – ویکی پدیای فارسی

۱۲ –  www.wikipedia.com

۱۳ – ویکی پدیای فارسی

۱۴ – ویکی پدیای فارسی

۱۵ – ویکی پدیای فارسی

۱۶ – ویکی پدیای فارسی

۱۷ – ویکی پدیای فارسی

۱۸ – ویکی پدیای فارسی

 ۱۹ – ویکی پدیای فارسی

۲۰ – دهخدا, علی اکبر, لغت نامه

۲۱ – معین, محمد, فرهنگ فارسی معین.

۲۲ – محمدحسین بن خلف تبریزی (برهان), برهان قاطع, حیدرآباد، هندوستان, ۱۰۳۰

۲۳  – www.Vajehyab.com

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

۱ Comment

  1. جواد مفرد کهلان

    نام شهر زرنج (درنگیانا) مرکز سیستان با توجه به اینکه در مصب رود هیرمند قرار داشته به معنی شهر کنار دریا بوده است. نام قصبۀ نادعلی کنونی جای آن معنی دارای رودخانه عالی را میدهد:

    नद m. nada river

    आल adj. Ala excellent

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights