ساختار در ژرفای هنر
برای نقد ساختارگرایانه داستانهای کوتاه، به تبیین عناصر داستانها در ساختار در ظاهر یعنی بیان کلامی و ساختار در ژرفا یعنی معنی/ منظور فکری نیاز میباشد. اینگونه نقد در داستانهای کوتاه کمک به تحلیل قیاسی این داستانها برای حفاری ساختار در ژرفای آنها میکند. پس هر داستان را به اجزایش تجزیه کرده؛ هر یک واشکافی شده؛ میتوان آن را با داستانهای دیگر قیاس کرد. این اجزای نامتغیر کدامنند؟ در سطح زبانی آرایهها، شگردها، ترفندهای ادبی، روانی، عاطفی بکار میروند.
مقولات زبانشناسی مانند دستور دگرگون ساز/ تولیدگر، سینت کس/ ریختشناسی، ساختار در ژرفا/ سطح چامسکی را میتوان در نقد و ترجمه ادبیات هم بکار برد. ظاهر جمله با وی راستهای گوناگون ساختار سطح و تجرید جمله مثلاً معنا، انگیزه، محرک/ ایموسیون آن ساختار ژرفا نام دارند.
نقد ادبی کوتاه نماینده اثر ادبی بلند است. نقد تابع قواعد ادبی متناظر با علوم انسانی برای توضیح آثار ادبی بومی و جهانی است. این توضیح بنا به مدلهای محدود بدوی وظایف انطباقی، شناخت بصری، جفتیابی، حذر از دشمن میباشد.
آیا ادراک ناشی از تجربه تنانه استعاری است برای انتقال دانش از یک حوزه به حوزه دیگر؟ ذات بشر بنا به واریاسیون، تغییر، تکامل تبیین میشود؛ نه یک مجموعه ثابت خصایل عمده رسیده از گذشتگان. احساس پایه لحن در متون ادبی را فروید در نقش ادبیات برای ارضای فانتزی میداند. خصایل شخصیتی را میتوان در تحلیل شخصیتها، مو لفان، خوانندگان بکار برد.
میتوان آرکه تیپ یونگ، یاخته بنیانی بیولوژی را ساختار در ژرفا در ادبیات اسطورهای و پرورش ارگان در آزمایشگاه نامید. این یاختهها در قالبها، بافتها، اعضای گوناگون تبلور مییابند. با برهان خلف، میتوان هر داستان را برای تحلیل به آر که تیپها و الگوهای عمده تقلیل داد.
فهم ساختار در ژرفای یک داستان عشقی، تخیلی، جنایی به نوشتن دهها داستان در این ژانرها کمک میکند. زیرا کافی است که یک ساختار در ژرفا در بیان زبانی- در موقعیتهای گوناگون، به انحای مختلف ساختار در سطح نوشته شود. پس با داشتن ساختار در ژرفا به مثابه الگو، فرد میتواند بداهه گویی، روایت نویسی، اجرای قصه را بز بانهای مختلف انجام دهد.
هدایت، جمالزاده ساختار در ژرفای داستان کوتاه در غرب/ فرانسه را فهمیده؛ سپس در غالب زبانی/ فرهنگی فارسی داستانهای سه قطره خون و یکی بود یکی نبود را نوشتند. در ترجمه روشن است که ساختار در سطح داستان از زبان مبداء به زبان مقصد ترابری میشود؛ ولی ساختار در ژرفا ثابت میماند.
نظام زبان نشانه در برگیرنده تمام هنرها ازجمله نقاشی، موسیقی، شعر میباشد. متن، شیئی، تصویر/ ایماژ، کنش همه اجزای نظام زبان نشانهاند. پس ساختار در ژرفا برای معنی خوشآمد یا نیت نیک- ساختار در سطح با نشانههای گوناگون میتواند داشته باشد. ساختار در سطح این نشانههای قراردادی در هر فرهنگ فضای گفتاری، کرداری افراد را تشکیل میدهد. سرخم کردن، دست دادن، مشت راست به هم ساییدن جوانان نوجو، دست روی سینه گذاشتن، روبوسی، بغل کردن، سلام/ الو/ های/ درود گفتن، دست تکان دادن، لبخند زدن، دعوت کارت پستی به مهمانی، دادن هدیه، – کنشهای اجتماعی برای خوشآمدند.
چامسکی در زبانشناسی ساختار در سطح و ساختار در ژرفا را بکار میبرد. با انطباق این کاربرد در داستان این نتیجه را میتوان گرفت: ساختار یک داستان هم میتواند مانند یک جمله صاحب دستور زبان خود باشد که شخصیتها/ اسمها، رویدادها/ فعلها، زمانبندیها/ قیدها، فضاسازیها/ صفتها- تابع ساختار در ژرفای ژانر داستانند. لذا درست مانند صرف و نحو زبانی، دستور ساختار داستان دارای قواعد و اصولی است که در ظاهر پنهانند! ولی ساختار دستوری داستان با کنکاش و غور واشکافی میشود.
پس هر زبان، دستور خود را داشته؛ کتب دستوری، قاموس مترادفات، لغتنامه دوزبانه یا در همان زبان فراوان داشته که در سطوح مختلف لغتی و مقولهای نوشتهشدهاند. آثار ادبی هم ساختار در ژرفای محاط بر ژانرهای خود را دارند که باید حفاریشده؛ تبیین گردند. اخوان در مورد شعر نیما در پی آشکاری ساختار در ژرفا- جستارهای ارزندهای مانند بدایع و بدعتهای نیما را نوشت. ساختار در ژرفای هنرهای گوناگون در ساختار در سطح و قالبهای کلامی شعر و ادبیات و حسی از جمله نقاشی رنگها، خطها، کم پوزیسیون/ ترکیب، دید- به صور فراوان بر بوم ظاهر میشوند. در موسیقی آکورد، هامورنی، ریتم ساختار در ژرفایند؛ ملودی ساختار در سطح است.
ساختار در ژرفا در اشعار فروغ تنهایی زن در جامعه گذاری است که به انحا/ واریاسیونهای مختلف در ساختار در سطح شعرهای پنج کتابش تجلی میکند. یک ساختار در ژرفای فرد میتواند در اشکال نقاشی با ترکیبات رنگ، موسیقی با ایقاعات ملودیک، رقص با حرکات موزون، شعر با جملهبندی، داستان با روایت، فیلم با سناریو سکانس قابها- تجربه اجتماعی یابد. نمونه ساختار در ژرفا مفهوم عشق است که به عاطفه، مشعر و تجربه ذهنی فرد مربوط است. تبلور آن را میتوان در صور گوناگون هنری یا کنشی مشاهده کرد.
در نقد ساختارگرایانه، متن میتواند شئی، رویداد، نوشتار، کنش باشد. روشن است که در داستان متن نوشتار است. پس ساختار ادبی، نقشه آنچه در متن وجود دارد، است. این نقشه برای تشخیص، مقایسه الگوهای مشابه در دیگر آثار ادبی بکار میرود. مشابه دستور زبان است که کارکرد واژهها را در جمله بررسی میکند؛ نه معنی کلمات.
فهم بن مایه یک داستان، خواننده را به فکرهای زیرین نهفته در داستان میرساند که در کلمات ارائهشدهاند. وقتی یک اثر هنری-ادبی رویت میشود؛ عمد تا این ساختار در ژرفای اثر است که در حافظه میماند برای بازگویی به دیگران. در واقع نقد حفاری ساختار در ژرفای یک کار هنری است.
ساختار در ژرفا کمک به فهم فکر نویسنده و شباهت با داستانهای دیگر میکند. ساختار در سطح کمک به درک بیان کلامی نویسنده و سبک بدیعی یا تقلیدی نسبت به دیگران میکند. کلام تابع دستور زبان است. ولی فکر از بیان مجزاست؛ زیرا فکر میتواند غیرکلامی، عاطفی، حسی بوده؛ در بیان تابع تنظیمگرهای کورت کس با ارزیابی از محیط و مخاطب تناظر یابد. پس ساختار در ظاهر یک داستان بیان تخیل به کلمات برای مخاطب است.
ساختار در ژرفا معنی ست که در کنه بیان و فارغ از مخاطب قرار دارد. روشن است که عواطف/ نیتها در نوشتار به سختی و تقریبی تبلور مییابند. از ای نرو دریافت بهنگام بیان کمک به درک نیات فرد میکند. سا نی در دو محور زبانی- یعنی گزینش قاموسی و چینش صفحهای کلمات- ساختار زیرین یا معنی جمله را تغییر میدهد. نمونه: کاربرد نفی برای سلبی کردن در یک جمله است. امروز آفتابی است که معنی تلویحی انرژی میدهد. امروز آفتابی نیست که رخوت را تداعی میکند. گزینش «ن» اغلب از محیط به بیان نشت میکند.
ساختار در ژرفا تخیل در باره شئی، تصویر، کنش است. در ادبیات کلمات برای بیان ساختار در سطح بکار میروند. این کلمات میتوانند متفاوت باشند؛ ولی هر واریاسیون کلامی همان ساختار در ژرفا را بیان میکند. در کلیلهودمنه ساختار در ژرفا دوستی بین دو جانور است. ساختار در ظاهر روایتهای مختلف از این ساختار در ژرفای واحد است. در اشعار فرخزاد تنهایی زن به انحای گوناگون بیانشده. شاملو انسانیت را در اشعار عدیده تبلور داده. تداوم ساختار در ژرفا در آثار یک مو لف در طول عمرش بیانگر تداوم و صمیمیت او نیز میتواند باشد.
۲۰۱۳/۰۲/۲۸