ساختار در ژرفا- نقد داستان
ساختار در ژرفا شیوه بررسی ساختارگرایانه در زبانشناسی و نقد ادبی است. در نقد داستان سکوتی… از نویسنده مدرن جنوبی، مریم زنده بودی، شیوه ساختار در ژرفا با جدول تخالف دوگانه و نمایه/ چارت مراحل رویداد بکار رفت. این نقد نشان میدهد: ادبیات میزانالحرارهای است برای حفاری ساختار در ژرفای جامعه گذاری معاصر خاورمیانه. ساختار در ژرفای برآمده از نقد، افول پدرسالاری و طلوع فردیت زن را در جامعه نوید میدهد. در جامعه آینده زن مظهر زیبایی، مهر، شکیبایی، هوش، بارآوری، تعامل، مدارا، ارتباط، همکاری، عطوفت، تیمار کودکان/ پیران/ جانواران، محیط، صلح، رابط نسلهای گذشته و آینده روی زمین خواهد بود.
در نقد ادبیات با کاربرد ساختار در ژرفا میتوان مسایل پنهان در جامعه را حفاری کرد. مسایل مکشوفه در نقد ساختارگرا، تابع مرحله تاریخی جامعه و انگیزه مؤلف بوده. در سده بیست و یکم، این مسایل شامل موفقیت زنان نسبت به مردان در جامعه مدرن، رابطه فکر با بیان در مورد داستان، تلفیق فکر و خلاقیت فردی با زبان محاوره و کتبی سنتی میباشند. رسیدن زن به مقام اول در جامعه مدرن شباهت به دوران اساطیری و جوامع بدوی پیشاطبقاتی دارد.
البته این سفر سترگ به مقصد مقام اول در جامعه مدرن با مناسبات تولیدی مدرن در جامعه، نیروی دماغی زن و مرد رابطه دارد. سلطه نظامی مرد در تقابل با تعامل و مهر زن شاید عامل ساختار مغزی را مطرح کند. پس نوشتن، خواندن، نقد داستان آموزندهاند- به ویژه برای نسل جوان، ترجمه به زبانهای دیگر، تاریخنویسان ادبیات، گنجاندن در آموزش ادبیات، آغاز پژوهشهای علوم انسانی.
با نقد ادبیات با شیوه ساختارگرایانه میتوان دید که در ۲۰۰ کشور کنونی روی زمین، «تغییر پارادایم» از آغاز سده ۱۹م یعنی رهایی کار به پایان سده بیستم یعنی رهایی زن گذار کرده. جنبشهای کارگری و مبارزات رهاییبخش ضد استعماری در انقلابات سده گذشته منجر به بهبود شرایط کار شدند. اکنون ساختار در ژرفای «تغییر پارادایم» بهبود وضع زنان است. این بهبودی به مراقبت کودکان، پیران، جانوران، محیط میانجامد- یعنی به سرنوشت آتی زمین. زنان در مدیریت کلان، سیاست ملی، حضور دانشگاهی به دستاوردهای چشمگیری در تاریخ رسیدهاند. نمونههای فراوان در جهان سیاست، مدیریت، تفریحات مولد ثروت، ورزش، هنر، علم، ادبیات میتوان آورد.
در جوامع پیشرفته- زنان در مدیریت، ورزش و سیاست هنوز باید از دیوار شیشهای عبور کنند. در جوامع در حال پیشرفت این دیوارها با تعصب فرهنگی بیشتر است. در خاورمیانه فرهنگ، دین، دولت پیشرفت زنان را به شدت محدود میکند. نمونه عربستان یک فرهنگ عقبماند است که در خانواده پر ثروت یک کودک خلاق تراز جهانی در ورزش، مدیریت، علم، هنر، ادبیات در ۵۰ سال گذشته به وجود نیامده. در جامعه گذاری عدم شرکت اجتماعی زنان، خانواده را ناسالم و ناکارآمد برای آینده کشور میکند.
در جامعه گذاری از مردسالاری به مدرن قراردادهای این دو جامعه را میتوان در کنار هم یافت که اولی میرا و دومی پویا میباشند. در جامعه در تغییر- «قراردادهای اجتماعی» بقول ژان ژاک روسو یا آداب و رسوم فرهنگ خانوادگی، محلی، بومی در تلاطماند. روشن است که در جستار جامعهشناسی یا روانشناسی میتوان تجریدات را با اعداد یا مکاشفات ارایه داد. ولی در داستان همین اصول تجریدی- ملاط سیال جامعه گذار- با شخصیتها، صحنهها و کنشهای مشخص با جزییات زمان مکان مشخص تصویر میشوند. نقد ساختارگرا اصول کلی ادبیات را حفاری/ آفتابی میکند.
نقاد از ساختارهای در ظاهر به ساختارهای در ژرفا میرسد. دیگر این که ارزشها، کنشها، باورها را هم میتوان از جدول فوق استنتاج کرد. این سه مقوله مجرد در جزییات مشخص داستان با اقتصاد زمانی را ارزش دار یا معمولی میکنند. شاید تأثیر سینما را در داستانهای مدرن به وسیله تصویر صحنه، شخصیت، کنش بجای روده درازی زبانی بتوان دید. این گذار از کلام به کنش سینمایی را همینگوی در سطح جهانی ترویج کرد؛ در ایران ص چوبک، ج آل احمد آنرا وارد ادبیات پرچانگی سنت فارسی کردند. روشن است که این تأثیر بر نویسنده جوان میتواند آگاهانه/ تقلیدی یا خلاقانه/ مکاشفهای بوده که شیوههای سینما را مغز خلاق استخراج کرده؛ شبه-آگاهانه در داستاننویسی بکار میبرد.
پرسش: ساختار در ژرفای داستان چیست؟ چگونه کمک به فهم و نوشتن داستانهای دیگر میکند؟ برای پاسخ چند رهنمود داده میشوند. باید پرسید: شخصیتها، صحنهها، کنشها کداماند؟ اینها چگونه برای بیان نگاشته شدهاند؟ آنگاه باید پرسید: چگونه ساختار در سطح یا بیان مشخص و مادیتدار به ساختار در ژرفا یا فکر تجریدی و استعاری میتوان رسید؟
کشف ساختار در ژرفا به نویسنده، خواننده، نقاد کمک میکند تا به مسایل مهم ادبی، اجتماعی، تاریخی، روانشناسی، آسیبشناسی اندیشیده؛ با پژوهش در این مقولات به طور تطبیقی به کشف ضمیر فرهنگی یک قوم در مقطع زمانی خاص برسند. با خواندن داستانها و نوشتن جستارها، نقد ساختارگرا به مسایل متعدد نا آشکار معطوف پرداخته که در جامعه گذاری شمارش علمی نشدهاند. آثار ادبی مانند آثار عتیقه به درک نحوه زندگی، علل تغییر در بطن جامعه، دانایی نسبت به عوامل این تغییر کمک میکنند.
برای پاسخ میتوان جدول و نمایهای بر اساس مصالح درون داستان تنظیم کرد: اولی برای تخالفها و دومی برای تشخیصها. جدول تخالفها سه ستون برای دوگانهها opposites است. مصالح این جدول میتواند محلی local در باره یک صحنه؛ یا کلی در باره تمام داستان به صورت مجرد؛ یا مورد به مورد در صحنههای پیاپی در داستان باشد. برای پیدا کردن ساختار ژرف محلی، داستان سکوتی… از فاطمه زنده بودی واشکافی میشود.
جدول زیر تخالفهای صحنه آغازین داستان، با سه مقوله افقی شخصیت، صحنه، کنش و تخالفهای دوگانه عمودی اینگونه ساخته میشود. در داستان تخالف من، پسر است؛ یعنی برای راوی «من» زن، فرد مقابل پسر است. این زوج تخالف پروتاگونیست/ آنتاگونیست زیر سه ستون شخصیت زوج من/ پسر، زیر صحنه اتاق خواب/ خانه ارمنی، زیر کنش دو فعل آورده شدهاند.
شخصیت صحنه کنش
تخالف من/ راوی اتاق خواب هل دادن
دوگانه پسر خانه ارمنی اصرار به ماندن
پلات سکانس صحنههایی که محل تردد شخصیتهایند میباشد. پس میتوان صحنههایی را در داستان واشکافی کرده؛ تا با ایماژهای تصویر صحنه به نتایج مکملی رسید. در تصویر «من در اتاق خواب با پا هل دادن چمدان» شاید تنهایی، نه افسردگی «من،» را تصویر میکند. البته در پایان داستان «من» به اعتیاد پسر به سیگار هم اشاره میکند. ایستادن «من» با دراز کشیدن پسر روی تخت، حالت انفعالی مرد را تکمیل میکند. این تصویرها توجیه عمل ترک خانه به وسیله «من» میتوانند قلمداد شوند.
روشن است که «من»خواهان تغییر است؛ درحالیکه پسر حفظ وضع موجود را میخواهد. چون راوی زن در جامعه گذاری است؛ این تغییرجویی در جهت تاریخ بوده؛ برای بهبود وضع زن در جامعه، یافتن استقلال اجتماعی، عدالت نسبی است. جامعه ایکه با هزاران تار رسانه، سفر، ترجمه، محصولات، وسایل، دارو، تفریح- به دنیای مدرن پیشرفته وصل است. همخانه یا هماتاقی شدن «من» با دوست پسر، تابع غریزی-اقتصادی سنت گذشته مردسالاری خواهان حفظ وضع موجود یا تداوم سیطره جنسی مذکر است. ولی ترک خانه پسر اراده به استقلال «من» زن را تصویر میکند.
لذا تخالفهای فوق خود تجرید تغییرات اجتماعی هم میتوانند باشند. افول پدرسالاری و برآمدن فردیت شهروندی بدون صفات جنسی، اعتقادی، سنتی را هم در سهگانه تخالف شخصیت، صحنه، کنش میتوان ملاحظه کرد. در این داستان پسر منفعل و منگ است. این خود تجرید وضع مرد در مقابل زن در اوضاع گذاری امروز خاورمیانه است. صحنه اتاق خواب آرامش، وحدت تن، همبستری، دادن را القاء میکند. در تخالف، خانه ارمنی محل مشروب خوری، جدایی، تغافل، گرفتن است. کنشها هم هل دادن فعال پرتوانی «من» زن را معنی میدهد؛ اصرار حرفی پسر ناتوانی او را تصویر میکند.
«من» داستان- وفا، در خانه ماندن، آشنایی، تندرستی، جوانی را با هل دادن چمدان مینمایاند. اینها ارزشهای مثبتاند. پسر -خانه دیگری، خیابان، معمولی، غریبی را با جنبه سلبی میرساند. میتوان با استدلال متشابه به ارزشها، باورها، کنشهای تخالف من/ پسر دست یافت. خانه برای «من» زن تخته پرش ثابت برای برنامه، اجرا، شکوفانی اجتماعی میباشد. برای پسر رفتن بیرون از خانه برای مستی فراموشی شرابخواری در خانه ارمنی میباشد.
نمایه /چارت در برگیرنده مقولات عمده برای تشخیص میباشد. این مقولات موازیها، الگوها، تکرارها، طنینها، تقابلها/ کنتراستها، رابطههای علت- معلول میباشند. رابطهها حاوی نام شخصیتها مانند من، پسر، دکتر، پژمان؛ کنشهای مشخص مانند هل دادن، بیرون رفتن از خانه؛ نتایج مشخص مانند از عمل علت به معلول رسیدن است. نمونه آخری: شرابخواری منجر به دیر آمدن به خانه و تنهایی «من» میشود.
آیا گذار جامعه نقش مرد پدرسالار را کمرنگ کرده؛ نقش زن برآمده با حقوق شهروندی آغاز مدرنیته را پررنگ میکند؟ آیا لاابالیگری پسر، آنتاگونیست، هم اتاقی است که پروتاگونیست، راوی، من را به خروج از رابطه متقاعد میکند یا رشد جامعه در پیدایش فرصتها برای زنان؟ آیا خروج از رابطه استعارهای برای گام نخستین استقلال فردی میباشد؟ آیا قول اولیه «من» در آغاز رابطه است که گفته بود: ظرف چهار سال من خواهم رفت؟ این پرسشها را میتوان مطرح کرد؛ سپس در نمایه آنها را پیگیری کرد. از روی این ساختارهای خُرد/ میکرو صحنههای داستان ساختار کلان/ ماکرو اجتماع را میتوان استنتاج کرد.
ساختار در ژرفا به کنه رویداد میپردازد. نمونه مفهوم مسئولیتپذیری در حادثه زیر میآید. کودکی شیشه پنجره همسایه را شکسته. او دو گزینه دارد: پول تعمیر آنرا بدهد یا اینکه فرار کند. در صورت اول مفهوم مسئولیتپذیری با کمک ساختار ظاهری کلامی ارایه میشود. ساختار اصلی روایت، ترابری کاربرد عام و مجرد رویدادها، به طور تلویحی، پنهان، در روایت نهفته است. سه فاز بیانی دارد: قبل از رویداد، حین رویداد، پس از رویداد. نمونه دیگر از داستان سکوتی… فاطمه زنده بودی.
قبل چیز جدید بعد
مراحل من آزاد است «هم خانه» شدن رفتن از خانه
رویداد آزادی فردیت همخوابه بستر کلفتی نکردن
«من» سر موعد چهار سال، با وقتشناسی، از یک رابطه مدتدار بیرون میزند. این در تخالف با بیقراری کنش فعل دادن، تنانگی، مفصل پایانی داستان قرار دارد. آیا این امر فقط تنی بدون احساس است یا از روی دلسوختگی و خیرات؟ خواندن چهار داستان دیگر کمک به یافتن پاسخ میکند. این داستانها تخیلی بوده؛ لذا رویدادهای آنها با زندگی راوی نه نویسنده ربط دارند. راوی شخصی فعال، هدفمند، سخی، موقعشناس، مدرن است.
جمله ساده و هستهای یک فکر را میتوان به انحای گوناگون در سطح بیان کرد. ترمینال شلوغ بود؛ یک ساختار در سطح است. ساختار در سطح دیگری میتواند این باشد: ترمینال شلوغ نبود. این فکر را میتوان به گونههای دیگر بیان کرد. تو ترمینال وول نمیشد زد؛ یا سگ صاحبش رو نمیشناخت؛ سوزن میانداختی پایین نمی اومد/ پیدا نمیشد؛ جای سوزن انداختن نبود. ترمینال قل قله/ شلوغ صوتی بود. قل از قال/ همهمه یا غلیدن/ جوشیدن میتواند مشتق شده باشد. اینکه چرا نویسنده یکی از گزینهها را برای بیان فکر بکار میبرد؛ چرای جالبی است. بیان میتواند در برگیرنده حسها و عواطف باشد؛ مثلاً از حس بصری، حرکتی، سمعی یا محرکات خشم، ترس ناشی شده باشد.
در داستانهای زنده بودی، ساختار در ژرفا رابطه «من» با محیط است که در روایتهای مختلف بازگویی میشود. آنها نمونههای درخشان زبان ساده در فضاسازی و ترابری فکر نویسنده مدرن با بیان کلامی به خوانندهاند. این سبک، روش خاص انجام یک کار، گاهی به مقوله دیگری در زبانشناسی بنامidiolect ، الگوی زبانی/ سخنی فرد در یک مرحله مشخص حیات او، میرسد. در این داستان سبک نگارش دوگانه فارسی رسمی برای روایت و محاورهای برای دیالوگ بکار رفته.
هر داستان یک ساختار اصلی برای روایت دارد. آیا ساختار در ژرفا پویایی زن در مقابل میرایی سلطه مرد، مسئولیتپذیری فرد در جامعه، بیان دقیق نقشه راه استقلال زن است؟ از طریق جدول تخالف دوگانهها و نمایه تشخیصها در داستان، ساختار در ژرفا را میتوان بدست آورد. آیا این را نمینماید که «من» هدفدار، فعال، مثبت است؛ نیروی بالنده جامعه در مقطع فعلی است. در حالیکه شخصیت دوم داستان- پسر معتاد، منفعل، لاابالی و بازنده است؛ نیروی میرای جامعه فعلی است؛ بنابراین ساختار در ژرفا پرسشهای کلیدی در باره داستان مطرح میکند.
۲۰۱۳/۰۶/۶