سه شعر از مجید میرزایی
معرفی مجید میرزایی به قلم خودش:
در سال ۱۳۴۱ در یکی از روستاهای شمال ایران زاده شدم. سرودن را از ۱۵ سالگی با آزمودن در سبکهای کلاسیک و نو آغاز کردم. حضور در بطن چالشهای آرمان خواهانه سالهای ۵۷ و پس از آن، ذهن و زبان شعر مرا با رنج و شور و امید در هم سرشت. هنوز از دبیرستان فارغالتحصیل نشده بودم که سر از “دانشگاههای جمهوری اسلامی” در آوردم! سرودن زندگی و نجواهای آنان که هیچ گاه از آن تونل بیانتهای وحشت و مرگ بیرون نیامدند، حماسهها، اشکهاشان و رویاهاشان، بخشی گریزناپذیر از کارنامه ادبی من است. تا کنون از من ۳ دفتر شعر با نامهای خون و خاکستر ( ۲۰۰۰، آلمان، نشر بیدار)؛ آوازهای دشت ققنوسان(۲۰۰۰، آلمان، نشر بیدار) و تانگو در باتلاق (۲۰۱۱، سیاتل، آمریکا) منتشر شده است. کارهایم در برخی از نشریات داخل و خارج از ایران چاپ شدهاند.
(۱)
در هر سحر
پشت دریچههای نیمه گشوده
گوش به زنگ میمانم
میترسم
که چفت کردن دَرجَک[۱]
طلیعهی سفر به سرزمین خوابهای ابد باشد.
(۲)
شب را تمام
بر تالابی تیره
آویخته به کُندهی چوبی
با دستهای کرخت
پارو زدیم
در جستجوی تنگهی نیلوفران
که ره به سوی شرق روشن و اقیانوس
میبرد.
با اولین درخشش ستارهی قطبی
چشمانمان دریده به وحشت
دریافت
که چوب پارهی ما، خود
تمساح سالخورد مخوفی بود
که راهجویان را
سوی ضیافت جزیرهی تمساحان
میبرد !
(۳)
به جستجوی طعم بوسه
به مکاشفه حروف سنگ نبشتههای کهن رفتیم
و شور رقص را
در اندام کرخت مومیاییها جُستیم
و گوش بر دهان چاههای کهن
در انتظار رازی
آوازی
ماندیم
و عطر باکرهی سیب
در روز قطبی کشدار
در انتظار لحظهی افطار
گم شد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید