سه شعر از محمدرضا پاکزادان
۱
دستان من تنهاییند
دستان من کوچکاند
روزی که رود بزرگ دستان ما جاری شود
کوه حجم کوچکی است
و ناتوانی حبابی
که با تلنگری فرو میپاشد
لبخند گمشدهام را زمانی خواهم یافت
که شکوفههای لبخند
سهم لبان تمام کودکان باغ باشد
زمانی اشک شوق خواهم فشاند
که دنیا کشورم باشد
وقتی که ” دهلران ” تنها، زادگاهم باشد
وقتی که از” غار خفاش ” پل بزنم به سواحل نیل
و اهرام ثلاثه را در آغوش بگیرم
وقتی که بر بلندای برج پیزا
بغض قرنها سکوت کرده ام را بشکنم
زمانی که در کوچههای “بوئنوآیرس ”
لبخندهای آبی آبی راه راه بزنم
و آرژانتین را در دستانم لمس کنم
۲
دنبال یک انسان، تمام شهر را گشتم
اما به جز حیوان… تمام شهر را گشتم
از دست دادم اعتماد راسخ خود را
با آن همه ایمان، تمام شهر را گشتم
سبزند گندمزارها از برکت باران
اما برای نان ،تمام شهر را گشتم
آرام نه، اعصاب دریا موجی است امروز
با قایقی ویران، تمام شهر را گشتم
آن روزهای باشکوه کوروشی رفتند
دنبال آن ایران تمام شهر را گشتم
۳
گورستان چوب است
دریا
گورستان ماهی
مرگ خشک و تر نمیشناسد
#محمدرضا پاکزادان
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید