شعری از الینا نریمان
به ذهن کسی خطور نمیکرد
وقتی آب از سر بگذرد
غرق میشود یا نه
و این علایم حیاتی
خطیست صاف که زیبایی خاصی
به مانیتور میدهد
کیش و ماتیم انگار
در این ماتم
که به ریشمان بخندد خدا
و فرشتگان برقصند در عزا
و شیطان
زبان درازش را
به رُخمان بکشد
دَف بزنید کولیان هزارچهره با زغال
که سرما در حنجره
صدا را یخزده نمیکند
رو راست اگر باشم
دشمن شمایم
دوست را جای هیچ انسانی
نمیشود رنگ کرد و
در قفسههای آدمفروشی
به معرض تماشا گذاشت
حدس بزنید
من کیستم
که امروز دادم به داد شما نمیرسد
بیدادم من
در بیدادگاههای اذان صبح …