شعری از سارا گلهدارى
شعری از سارا گلهدارى
براى تمام جانباختگان سالهاى دور تا همین پیش پاى آزادى
با روح تمام مردگانِ امسال رقصیدهام
نیروانا !؟
تو نمىدانى مرگ با شرافت چه مرگى است!
از جاى جاى این سرزمین
مرگ، با عزت شروع شد
از زیویه و قدمتش
تا هیرمند و شهر سوخته
این آغاز یک سفر خودخواسته نبود براى عبور
با روح تمام مردگانِ امسال رقصیدهام !
گریستهام!
آه سرزمین قدمت و آینه
من پشت کردهام به تمام تصویرهاى،
سخت ،سنگ، فسیل،
به ازدحام بىباور سیاه پشت کردهام
به کلمات که بارشان را از دیر سالهاى پیر حمل مىکنم
آه اى کلمات افسوس و خون
کلمات جنون و آتش
من ناخواسته شاعر فصلهاى خون شدم
به واژهها دست رفاقت و خواهرى
با حروف حرفها دارم تا لحد
تو نمىدانى چه لذتى دارد زایش !
چه لذتى دارد هبوت
مىدانى نیروانا !؟
من از گندم
از انگور
از انجیر
از تمام موانع عبور
از اسفار اربعه
از هفت خوان رستم
از تن قدیسهترین مادر عبور
با پیکرى از پولاد گفتم یا حوا
یا (ى) منادا براى زن گناه کبیره بود
من آمده بودم
هستم براى زندگى
یا زنهاى امسال و سالهاى شر و شور!
تو نمىدانى زن چقدر کلمهى با ابهتى است
وقتى از پل باریکتر از مو زلال بگذرد
آه اى مردگان زلال امسال و سالهاى جنون و خون
دارم میبارم و مىرقصم
مىرقصم و میبارم از براى شمایان بىبازگشت
براى جوانى که کبود شد
براى این سالهاى سیاه
دارد مىشکند چون لایهى نازک آب یخبسته بر رود
دارم مىگذرم از این سرد
آرام، پیوسته با حضور …