Advertisement

Select Page

شعری از سریا داودی حموله

شعری از سریا داودی حموله

 

«همه‌ی رفتن‌ها را برمی‌گردم»

 

پیش از آن که تو باشم

و در شعری که مرده‌ام زندگی کنم

شکلِ زمین

رنگ‌های ماه را می‌سوزانم

 

با دیدن اولین کلاغ خواهم پرید

شاید

‌مرگ

عکس‌های ناتمام بگیرد

 

ابرها را تا می‌کنم

تا مسیر بادها را حدس بزنم

از خودم بر‌می‌گردم

با سریاهایی که نیست

 

نام ترا را

که  به ماه می‌گویم

مثل دردی جانکاه به من می‌نگرد

 

هیچ پرنده‌ای

از سایه‌ام بر‌نمی‌گردد

مگر کلاغی

که به آیینه مشغول‌ست

 

دست‌های من

مخاطب بادها نبوده‌اند

هر کجای جهان باشم

ماه ممنوع‌ام می‌کند

 

همه‌ی رفتن‌ها را  برمی‌گردم

تا بنفش را دیوانه کنم

 

کلاه باد را بر‌می‌دارم

پاییز می دود

میان دو گلبرگ

حواس‌ام روشن می‌شود

به رزهای صورتی

وسط خواب‌ها ‌گم‌ات می‌کنم

 

در خواب‌هایی که نمی‌بینم

زنی خواب می‌بیند

یک پایم از جهان بیرون است

 

کلمات را ‌آتش می‌زنم

 سپیدی‌ها باقی می‌مانند

در این مستطیل چند ضلعی‌ام؟

 

دوشنبه‌ای در باد می‌میرم

خدا کند

آن روز

مرگ 

پیراهن بنفش پوشیده باشد

 

و

 تو

در شکل دیگر من

خواب رفته‌باشی.

 

 

 

 

 

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights