شعری از شهرام پارسا مطلق
[clear]
تکه ای از من
شعری سیاسی ست
برای آزادی و برابری
در ستون آزاد روزنامه ای
در بسته ای گرد گرفته
از یاد رفته
در انبار زیرزمین خانه ای قدیمی
خاک می خورد
مثل رفت و آمد اره ای از خاطرات
در گلوی روزهای رفته
[clear]
دوست دارم های زخمی را جمع می کنم
تکه های یاد پدر را جمع می کنم
نقطه چین های میان کلماتم را جمع می کنم
خاطراتم را گردگیری می کنم
[clear]
اهمیتی ندارد
تکرار ملال آور فعل های این متن
یادت را می بوسم
در تتابع اضافات سطرهای همین شعر
ایجاز و سپید خوانی حق شعر هایم را خورده است
[clear]
چمدانم را می بندم
قطار رفته است
تو نمی بینی
و من پرنده ی تیرخورده ای هستم
که از پیچ دره عبور می کند
و دور از چشم شکارچی
در پرتگاهی صعب العبور می افتد
[clear]