شعری از عارف معلمی
تبر مگر چقدر می درد نفس های سبز را
وقتی هر نیمکت و قلم
از شکن شکن های شاخه ی دیروز اند
چقدر از دستِ تبربدست شکایت بردن پیش تبر
در ردپای تبر بر درخت
سبز شاید شد صدا
گلدانی که به بزرگی یک جنگل است
جز گلدان بودن چه حقیقت؟
شکستن، از معنای خود شرمگین، رجوع می کند به دهخدا
مادامی که گرفتن
جز به قصد کمک
و شکستن
جز به پیشواز سکوت نباشد
این یک تجمع انفرادی ست ؟
یا سطر هایی که به چشمان شما نیاز داشت؟
و هیچکس از چوبه دار نپرسید به دار بودن راضی ست؟
چرا اختیار ندهیم به درخت
برای تابوت بودن یا گهواره
عصا بودن یا تَرکه
چرا به کاغذ ها اختیار ندهیم
آنطور که می خواهند تصور کنند
#عارف_معلمی
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
عارف معلمی