صدای خیابانها را بشنویم! بادقت
«به نام موسیقی خیابانی» صدای خیابانها را بشنویم! بادقت
در میان ازدحام سنگین خیابانها، بالای شهر، پایین شهر، پشت چراغ قرمز و کوچه پس کوچهها، میان این همه دود و غبار و صدای نچسب بوق ماشینها کسی هست که برایت بخواند و ساز بزند و حال دلت را عوض کند؛ حالا یا از «الهه ناز» میگوید یا از «غوغای ستارگان» و یا…
گاهی نوازندهای کارکشته و چیرهدست، گاهی هنرجویی آماتور با فالشهای درشت و پنجهای نه چندان کارکشته و گاهی دیگر نیازمندی که خداوند در ذات او هنر موسیقی را به ودیعه گذاشته است؛ از صداهایی در شهر میگویم که حداقل یک بارگوشمان را پر کرده است.
بعضی به آنها میگویند: «مطربان ولگرد» و خیلی بیاعتنا از کنار او و سازش رد میشوند اما برخی دیگر نه. چند دقیقهای تامل میکنند و گوش میسپارند. حالا اگر خوششان بیاید، مبلغی را هم روی پارچه پهن شده مقابل او میگذارند.
به گزارش خبرنگار بخش موسیقی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، موسیقی خیابانی، پدیدهای است که روز به روز در کشور رونق میگیرد و حالا که ایام سوگواری هم تمام شده است، حضور این نوازندگان در شهر مشهودتر خواهد بود.
***
یک شب پاییزی و در چند قدمی زمستان بود که با عجله از یک تالار کنسرت خارج میشدم. درست رو به روی در سالن نشسته بود و گیتار میزد. اول اعتنا نکردم و سریع به راهم ادامه دادم اما چند قدم بیشتر نرفته بودم که دیدم نمیتوانم انقدر راحت از کنار او، بدون یک گفتوگوی خوب بگذرم.
جلو رفتم و گفتم: وقت دارید چند دقیقه گپ بزنیم؟ گفت: خبرنگاری؟ گفتم: بله.
بلافاصله کلاه لبه دارش را به سمت صورتش کشید و عینکش را روی صورتش جابجا کرد. گفت: لطفا عکس نگیر. هم کلاسیهایم میبینند و دستم میاندازند. مطمئناش کردم که دوربین ندارم و این یک گفتگوی کوتاه دوستانه است و اسمش هم جایی منتشر نمیشود.
۲۶ ساله بود و دانشجوی موسیقی در دانشگاه آزاد. شهریه دانشگاهش سنگین بود و ساز زدن در خیابان را مناسبترین راه برای پول درآوردن میدانست.
پرسیدم حالا از این راه پول خوبی عایدت میشود؟ گفت: بد نیست. یعنی از هیچ بهتر است. آموزش گیتار هم میدهم اما خب از این کار لذت هم میبرم.
پرسیدم برخورد مردم با شما چطور است؟ جواب داد: خیلی وقتها اصلا به موسیقی که اجرا میکنم، کاری ندارند اما همان طور که بیاعتنا رد میشوند، مبلغی میگذارند و میروند. به خیالشان از آن نوازندههای دوره گرد بیسوادم. خیلیها هم انگار نه مرا میبینند و نه صدای سازم را میشنوند.
میگوید: در هیج جای دنیا نوازندگان خیابانی لزوما از طبقه کم درآمد جامعه نیستند بلکه اتفاقا نوازندگی در خیابان کار سختی است و هنرمندی را میطلبد که این نوع موسیقی را خیلی خوب درک کند.
***
یک روز پاییزی دیگر بود. خیابان ولیعصر. مقنعه به سرداشت و در میان شلوغی پیاده رو برای رهگذران آکاردئون مینواخت. فالشهای زیادی داشت اما مشخص بود که دارد «سلطان قلبها» را اجرا میکند.
ظاهری ژولیده داشت و دستهایی زمخت. انگار کسی صدای سازش را نمیشنید و توجهی نمیکرد. قدم میزد و ساز میزد.
وقتی جلوتر رفتم تا ببینم میشود، چند کلمهای با او حرف زد یا نه؟ آکاردئونش را محکم در آغوش کشید و اخمی کرد و دوید و رفت.
بعد دوستش که چند قدم آن طرفتر دستمال میفروخت، جلو آمد و گفت: «این پسره! الکی مقنعه سر میکنه که مردم فکر کنن دختره و دلشون بسوزه و بهش یه کمکی بکنن.»
***
این روزها به میدان تجریش هم که بروید، روی پل هوایی، نوای ویلنی را میشنوید که مجبورتان میکند چند دقیقهای هندزفری را از گوشتان خارج کنید و دل بسپارید به نوای سازش.
کار و کاسبی خوبی راه انداخته بود و افراد زیادی رو به رویش ایستاده بودند و تحسینش میکردند. دختر نوجوانی پرسید: شما آموزش هم میدهید؟ بلافاصله شرایط آموزش را هم توضیح داد و در همان چند دقیقه متوجه شدم که چندتایی شاگرد جذب کرد.
در حال بازار گرمی برای خودش بود که خانم مسنی صدایش درآمد و گفت: «آخه واسه چی الکی راهو میبندی! اینجا جای مطربیه؟»
***
تاریخ فعالیت نوازندگان و خوانندگان خیابانی در دنیا به سال ۱۸۵۰ و انگلستان باز میگردد.
این گروهها در خارج از کشور با نامهای هنری خاصی فعالیت میکنند. یکی از معروفترینها جیپسی کینگ است. هنرمند اسپانیایی تباری که به علت سبک خاص و مردم پسند خود در کنسرتی که سال ۱۹۹۱ در سنترال پارک شهر نیویورک برگزار کرد، توانست ۳۰ هزار تماشاچی را به محل اجرایش بکشاند.
فستیوالهای موسیقی خیابانی هم در اروپا تبدیل به یکی از فستیوالهای جدی شده است و سالانه هنرمندان زیادی را دور هم جمع میکند.
اما شاید در ایران بیاهمیتترین ژانر موسیقایی، همان نوع خیابانیاش باشد. هنرمندانی که آنها را آن طور که باید نمیشنویم.
این موسیقی روز به روز در کشورمان بیشتر جان میگیرد؛ چه بخواهیم، چه نخواهیم. پس چه بهتر که تا دیر نشده متولیان دولتی هم این موسیقی را شنیده و آن را در مسیر درستی قرار دهند.
گزارش: سهیلا صدیقی، خبرنگار ایسنا
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید