طالبان یک دختر شانزده ساله را تیرباران کردند
کسی به یاد انیسه اشک هم نریخت
در حالی که دولت کرزی از راه های مختلف در تلاش است تا قبل از خروج نیروهای ناتو از افغانستان، دست کم بخشی از طالبان را به سوی خود بکشاند، طالبان با تشدید اعمال خشونت گرایانه ، گسترش ارعاب و تهدید به باقیماندن روی موضع خود که همانا برچیدن گلیم دولت کرزی و برقراری دولت ناب اسلامی، به زعم خودشان است، ادامه میدهند.
نمونه خونبار این خشونت که در این هفته موجی از نفرت را پدید آورد، قتل انیسه دختر شانزده ساله و دانش آموز کلاس ده دبیرستان محمود راقی استان کاپیسا در شمال کابل بود که یک بار دیگر نشان داد، طالبان برای رسیدن به برنامه های سیاسی خود به هیچ اصلی پابند نیستند. انیسه که در پهلوی اینکه در مدرسه درس میخواند، کارمند رضاکار مدیریت بهداشت در بخش واکسین نیز بود و در کمپاین واکسین ضد فلج کودکان در استان کاپیسا فعالیت میکرد.
قتل انیسه نوجوان را میتوان از زوایای مختلفی بررسی کرد، اما من فقط به دو مورد آن میپردازم:
۱ – آیا دولت افغانستان “خود کُش و بیگانه پرست” است؟
چند هفته قبل در همین صفحه به ارتباط قتل ملالی یوسفزی دختر نوجوانان پاکستانی و سرآسیمگی مقامات دولت افغانستان در تقبیح آن، نوشته بودم مگر خون ملالی یوسفزی رنگینتر از خون کودکان افغانستان است که این همه به آن پرداخته میشود و از کودکان ما که مظلومانه توسط طالبان کشته میشوند، کسی یادی هم نمیکند؟ خاموشی مقامات دولت افغانستان در برابر تیرباران شدن انیسه شانزده ساله که در بیخ گوش ارگ نشینان، درست در شمال کابل رخ داده است، به صورت شگرفی این نظر را تایید میکند. انیسه نه تنها دانش آموز بود که بخشی از وقت خود را صرف یکی از شریفترین و مهمترین فعالیت انسانی که همانا کمک به پروسه واکسیناسیون ضد فلج کودکان است نیز ساخته بود. او و خانوادهاش بدون شک از خطراتی که او را و حتی اعضای خانوادهاش را تهدید میکرد، آگاه بودند. اما شجاعت، دلیری و آگاهی این بانوی نوجوان او را از کنج خانه و تنورخانه به فعالیتهای آموزشی و اجتماعی کشانیده بود. شاید هم انیسه و خانوادهاش فکر میکردند که با موجودیت هزاران نیروی خارجی در افغانستان که بوق و سرنایشان گوش فلک را کر ساخته است و هزاران نیروی امنیتی افغانستان شامل پولیس، ارتش، امنیت ملی و نیروهای اربکی شاید طالبان توانایی آسیب رسانیدن به او و امثال او را نداشته باشند. اما این واقعه دردناک، شوربختانه واقعیت تلخی را که همانا ناتوانی دولت در تامین امنیت مردمانش است به نمایش گذاشت.
انیسه کشته شد، اما دولت تا کنون خاموش است. حامد کرزی که هنگام زخمی شدن ملالی یوسفزی به ده رهبر مذهبی و سیاسی پاکستان به شمول عمران خان که یک هفته قبل فتوای جهاد را علیه حکومتش داده بود، نامه نوشت. وزیر آموزش و پرورشش، مراسم دعاخوانی را در مدارس به راه انداخت. برای انیسه چه کاری انجام شد؟
یادتان است جامعه جهانی برای ملالی چه کرد؟ رسانه های نوشتاری، گفتاری و دیداری دمی از بازتاب خبر سوء قصد علیه او باز نمیایستادند. اما آیا شما خبری از کشته شدن انیسه در جایی از رسانه های غرب شنیدید؟ خواندید؟
چه تفاوتی بین انیسه و ملالی وجود دارد؟ هر دو دانش آموز و هر دو به کار اجتماعی مصروف بودند. هر دو مورد حمله طالبان قرار گرفتند که خوشبختانه ملالی جان سالم بدر برد، اما انیسه به شهادت رسید. پس چرا منادیان حقوق بشر در داخل و خارج افغانستان از انیسه نمیگویند؟ چرا دولت افغانستان از انیسه نمیگوید؟ آیا این طور نیست که دولت افغانستان خود کُش و بیگانه پرست است؟ چرا وزارت آموزش و پرورش و یا هم بهداشت افغانستان او را قهرمان نمیخواند.
۲ – آیا قتل انیسه پاسخ طالبان به فعالیتهای صلح کرزی است؟
شورای صلح افغانستان به رهبری صلاح الدین ربانی فرزند پروفیسور برهان الدین ربانی فقید که توسط طالبان ترور گردید، هفته گذشته از رهایی تعدادی از اعضای رده های میانه طالبان از زندانهای پاکستان خبر داد. گفته شد این هیئت در سفری که در هفته دوم ماه نوامبر سال روان به پاکستان و مذاکره با مقامات آن کشور داشت، هر دو به توافق رسیدند تا برای پیشرفت مذاکرات صلح عده ای از اعضای بلند پایه طالبان از زندانهای پاکستان رها شوند. اگر چه مقامات پاکستان به رهایی افراد بلند پایه طالبان از جمله ملا برادر موافقت نکرد، اما چند نفر از افراد درشت طالبان را به فرمایش هیئت صلح افغانستان رها کرد. پیوست آن هیئت دیگری و این بار از نام دولت افغانستان به ریاست وزیر خارجه دولت به پاکستان رفت تا تعداد بیشتری از طالبان را از زندان پاکستان رها سازد.
در این شکی نیست که صلح خیر است. در این شکی نیست که برقراری صلح در افغانستان خواست ملت جنگدیده و ستمکشیده ماست، اما این فعالیتها آیا به راستی کمکی به برقراری صلح در افغانستان میکند؟ این طالبانی که به خواست دولت افغانستان و یا هیئت صلح افغانستان از پاکستان و یا بازداشتگاه های امریکاییها رها میشوند، چه فعالیتهایی به نفع صلح در افغانستان انجام میدهند. آیا اینان در برابر کدام نهادی پاسخگو هستندو گزارشی از فعالیتهای خود ارایه میکنند؟ در تظاهراتی که در ماه اپریل ۲۰۱۱ در شهر مزارشریف در محکومیت قرآن سوزی تیری جونز کشیش امریکایی رخ داد، چندین نفر از کارمندان سازمان ملل متحد توسط تظاهر کننده کنندگان کشته شدند. به اساس یک گزارش بی بی سی که به تاریخ هفتم اپریل ۲۰۱۱ در سایت فارسی آن خبرگزاری به نشر رسیده است:” گروه حقیقت یاب دولتی که برای تحقیق در مورد جزئیات تظاهرات خشونت آمیز در مزار شریف به این شهر رفته بود، میگوید شماری از افراد سابق گروه طالبان از جمله عاملان اصلی خشونت در این تظاهرات بودهاند. محمد اکبری، از اعضای مجلس نمایندگان افغانستان که در راس این گروه قرار دارد، به بی بی سی گفت که این افراد در گذشته با طالبان همکاری داشتند ولی اخیرا در تشکیل برنامه مصالحه ملی، به دولت افغانستان پیوسته بودند.” تا کنون چنین به نظر میرسد که با وجودی که دولت تعداد زیادی از طالبان را به بهانهها و مناسبتهای مختلف از بند رها کرده است، اما نتوانسته است از ایشان در روند برقرای صلح استفاده موثر نماید. حتی در قسمت استفاده تبلیغی از این افراد نیز ناکام مانده است.
اگر این افراد با رهایی از زندان، واقعن درکنار دولت قرار میگیرند و از طالبان و سیاستهای متحجرانه شان دوری میکنند، باید دست کم اعمال جنایتکارانه این گروه را که صاف و ساده در تضاد با دساتیر اسلامی و قوانین بشری قرار دارد، تقبیح کنند. اما در اینگونه مواقع از سنگ صدا میخیزد، از اینان نه.
طالبان هم که کارهایشان منحصر به فرد است. نمیآیند که یک اعلامیه بدهند و یا مصاحبه کنند و بگویند که با دولت و اینا مصاحبه نمیکنند، هر باری که دولت نامی از صلح و این گپها میگیرد، میروند جایی را انفجار میدهند، کسی را میکشند و یا کار دیگری میکنند که نشان دهند با دولت کرزی سر صلح را ندارند.
انیسه نخستین قربانی جنگ در افغانستان نیست و بدبختانه تا جایی که دیده میشود، آخرین آن هم نیز نخواهد بود، اما روش دو سویه دولت افغانستان در برابر چنین قضایایی سخت آزار دهنده است.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید