عربستان؛ پاک سازی قومی – مذهبی و اعدامهای خودسرانه
دامن زدن به منازعه شیعه و سنی در کشورهایی که ترکیبی از این دو مذهب را در خود جای دادهاند همچون عربستان و ایران نشانه بیخردی حاکمان و تزریق بحران به درون ساختار ملی است.
در سکوت تقریبا کامل خبری و بیتفاوتی نهادهای مسئول بینالمللی یک پاکسازی سیستماتیک مذهبی در شرق عربستان جریان دارد که تاکنون منجر به کوچ اجباری، ویرانی محلات تاریخی و مرگ بسیاری از منتقدان نظام حاکم در این کشور شده است. منطقه نفت خیز شرق عربستان که از اکثریت شیعه برخوردار و شهرهای مهمی چون “القطیف” و “عوامیه” را شامل می شود با توجه به منازعه در حال تشدید شیعه – سنی در منطقه که حاکمان ریاض یکی از اصلیترین سناریو نویسان آن هستند، در حوزه امنیت ملی مدنظر خاندان سلطنتی سعودی یک تهدید محسوب میشود که به هر طریقی باید با تغییر در بافت دمگرافی آن توازن جمعیتی به نفع سنیهای وهابی رقم بخورد. البته ایننوع سیاست پاکسازی قومی – مذهبی در ژئوپلتیک خاورمیانه تنها مختص عربستان نبوده و در بسیاری از کشورهای این منطقه نیز انجام میشود اما با این تفاوت که در کشورهای با ثبات سعی میشود تا حد ممکن از خشونت و انهدام قهری جوامع اقلیت اجتناب شود. آنچه هماکنون در شرق عربستان و به خصوص شهر عوامیه جریان دارد، دقیقا مشابه پاکسازی جمعیتی در کشورهای بحرانی و درگیر جنگ داخلی است در حالی که این کشور خود را لنگرگاه ثبات منطقه عربی خلیج فارس میداند. در طول تمام سالهای تشکیل کشور مستقل عربستان بعد از فروپاشی عثمانی، این کشور در تیول خاندان سلطنتی “آل سعود” و همپیمان آن خاندان وهابی “عبدالوهاب” بوده است که تصویر شاه و شیخ را در فورماسیون حکومتداری قبیلهیی و واپسگرا ترسیم می کند.
بافت و ساختار قبیلهیی عربستان تا به امروز در تضاد با نهاد جامعه مدنی و حتی ابتداییترین اصول حقوق بشری از جمله نقض کامل حقوق زنان بوده است و سویههایی از دوران بردهداری را در خود محفوظ داشته است. این ساختار واپسگرا به دلیل ضعف نهادهای مدنی و فرهنگ غالب که به شدت تحت تاثیر ایدئولوژی وهابی قرار دارد تا حدود زیادی فشار لازم برای باز شدن فضای اجتماعی و سیاسی را مانع شده است و مدیریت اجتماعی جامعه قیبلهیی را برای خاندان حاکم آسان کرده است. اما همین مصونیت تداوم فرهنگ غالب هم موجب نشده است تا بروز و ظهور کوچکترین صدای اعتراضی در نطفه خفه شود، چرا که پادشاه و شاهزادگان میدانند که در شرایط انفجار اطلاعات و امکان دسترسی به شبکههای اطلاع رسانی چنین ساختار قرون وسطایی از دورن فرو خواهد پاشید. آنچه امروز در عربستان تبدیل به یک مساله غامض و پیچیده شده است که می تواند بحران زای باشد، اختلافات درون خاندان حاکم و چگونگی برخورد با اقلیت حدود ۱۵ درصدی شعیان است که گویا نهاد سلطنت با فراموش کردن شعار “امت عربی” آنان را حوزه نفوذ رقیب منطقه یی خود (ایران) به حساب می آورد. این سوظن به بخش بزرگی از جمعیت ملی کشور خواسته یا ناخواسته یک مرزبندی دمگرافی با تضادهای آنتاگونیستی را موجب میشود که به تدریج یک اقلیت مذهبی در جامعه ملی را تبدیل به یک کانون بحران و جماعت به شدت ناراضی میکند. دامن زدن به منازعه شیعه و سنی در کشورهایی که ترکیبی از این دو مذهب را در خود جای دادهاند همچون عربستان و ایران نشانه بیخردی حاکمان و تزریق بحران به درون ساختار ملی است. این خطای راهبردی و اشتباه محاسبه بههمان اندازه که همان جامعه ملی را دستخوش بیثباتی و آشوب میکند به صورت مستقیم و غیرمستقیم به دلیل فشار سرکوب و همذات پنداری فرصت تاثیرگذاری را به رقیب خواهد داد.
حمله ارتش و پلیس ضدشورش عربستان به شهرعوامیه به بهانههای مختلف از جمله وجود تروریستها و ترمیم بافت کهنه و تاریخی شهر، امروز نمیتواند از نگاه تیزبین جهانیان بدور باشد حتی اگر بهدلیل معاملات و معادلات قدرت در نظام بینالمللی، توجه و حساسیت لازم نسبت به آن مبذول نشود. از سه ماه پیش که با حمله نیروهای امنیتی با تسلیحات سنگین جنگی به شهر عوامیه با محاصره و جنگهای خونین انجام شد هر چند جریان اصلی رسانه در سکوت کامل نظارهگر این جنایت بود اما مدیای شهروندی و روزنامهنگاران مستقل شواهد و اسنادی از این جنایت سازمانیافته را افشا کردند که امروز حتی نهادهای رسمی و بعضا منفعل وابسته به سازمان ملل متحد هم به ناچار عکس العمل نشان میدهند. گفته میشود که سازمان ملل متحد سه ماه قبل، از عربستان خواسته بود که تهاجم به عوامیه را به بهانه بازسازی بافت فرسوده و کوچ اجباری ساکنان شیعه آن متوقف کند ولی نه تنها اعتنایی به این درخواست نشد که حتی خود همین نهاد هم به دلیل نفوذ دلارهای نفتی ریاض سکوت کرد. این در حالی بود که “کریمه بنون” گزارشگر این سازمان برای حقوق فرهنگی نسبت به تخریب جبرانناپذیر میراث تاریخی شهر عوامیه هشدار داده بود. هم چنین “سباستین سونز” از بنیاد آلمانی برای سیاست خارجی ضمن ابراز تردید نسبت به توجیهات رهبران ریاض می گوید “به نظر میرسد که هدف، تخریب زیرساختها برای متفرق کردن شیعیانی است که اکثریت جمعیت عوامیه را تشکیل میدهند. طرح کوچاجباری ساکنان این منطقه در راستای سیاست سرکوب و به حاشیه راندن شیعیان است که حکومت عربستان از دهها سال پیش آن را دنبال میکند و بخشی از تبلیغات منفی حکومتی علیه آنان است”. بنا بر گزارشات و اظهارات رهبران مدنی تاکنون حدود ۹۰ درصد ساکنان عوامیه از خانه و شهر خود رانده شدهاند. این سناریوی سرکوب و پاکسازی قومی – مذهبی قبلا نیز در مورد شهر استراتژیک القطیب هم به اجرا گذاشته شده بود و هم اکنون “محمد بن سلمان” ولیعهد سعودی که فعلا در غیاب پادشاه زمام امور را در دست دارد در کنار سرمایه گذاری بزرگ بر روی منازعه شیعه – سنی به شدت بیشتر آن را دنبال می کند. این پاکسازی جمعیتی بههر بهایی انجام میشود چون فعلا نه در خود عربستان نیروی بازدارندهیی در مقابل این جنایت سازمان یافته وجود دارد و نه اینکه در جامعه بینالمللی که همه عربستان را یک “قلک پولی” میبینند، نهادی یا کشوری تاثیرگذار حاضر به مقابله با این جنایت علیه بشریت وجود دارد. حمله نظامی به عوامیه همزمان با احتمال اعدام ۱۴ تن از جوانان و فعالین مدنی شیعه مذهب ساکن این کشور است که اعتراض نهادهای مدنی در سراسر جهان را به جرم مشارکت در اقدامات تروریستی موجب شده است اما تاکنون هیچ نهاد حقوقی و بینالمللی رسمی نسبت به آن حساسیتی به خرج نداده است. این در حالی است که به اذعان همه نهادهای بینالمللی این افراد از دادگاه منصفانه و در اختیار داشتن وکیل مدافع محروم بودهاند. سازمان ملل متحد که در زمان دبیرکلی “بان کی مون” به دلیل پرداخت رشوه توسط ریاض به وی و تهدید نسبت به قطع کمکهای مالی خود در خصوص جنایات این کشور در یمن گزارش رسمی خود را پس گرفت، امروز هم انتظار نمیرود که در خصوص رخدادهای خونبار عوامیه و این اعدامها واکنشی نشان دهد. «راستی حاجی زیارت قبول».
۲۵/۵/۹۶
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
اردشیر زارعی قنواتی نویسنده و روزنامهنگار؛ روشنفکر و فعال سیاسی، تحلیلگر سرشناس ایرانی در حوزهی مسایل سیاسی و بینالملل است. از او مقالات فراوانی در نشریات ایران از جمله شرق و اعتماد و سایتهای معتبر خارج از کشور منتشر شدهاست.