Advertisement

Select Page

دیکتاتورها!

قهرمانان و ضدقهرمانان تازۀ نت‌فلیکس

 

اینجا در غرب، برخی دیکتاتوری‌ها فارغ و برخی دیگر بسته به اینکه کجای جغرافیای اقتصاد جهان باشند؛ به خودی، نخودی، بیخودی و صدالبته غیرخودی دسته‌بندی می‌شوند.

ناگفته نماند که تک‌تک مردمان اسیر دست سیستم دیکتاتوری و یا همان نظام استبدادی؛ متأثر از اینگونه مرزگذاری‌ها و درگیر انواع تبعیض‌های اجتماعی ناشی از آن هستند. در واقع این طبقه‌بندی را در همسانی با آنچه بر جامعۀ انسانی خودمان رفته و میرود آورده‌ام، منتها در مقیاس گنده‌باشندگان، ابرقهرمانان و دیکتاتورسواران دهکده کوچک جهانی!

در تقسیم‌بندی خودی، نخودی، بی‌خودی و غیر‌خودی؛ هر چهار گروه، هر کدام به نحوی لطمه می‌خورند. لابد باید فکر کنیم که این خودی‌ها، کلّی نفع می‌برند و نشسته بر خوان فلان جناب سرهنگ دیکتاتور و یا سفره یامفت و مصادره‌ای انقلاب‌ها، مرده یا زنده؛ عِندَ رَبّهِم یُرزَقون (در محضر خدا شکم‌چرانی می‌کنند!)، ولی خودی‌ها هم محکوم به نابودی‌اند!

به نظرم؛ چه در مورد افراد وچه دربارۀ ملت‌ها، نوع  ونتیجۀ آسیب، به همه و از جمله خودی‌ها همانند است. بزرگترین آسیب، در همه حال، مانع رشد شدن است. ملتی که درجا بزند، محکوم به واپس رفتن و نابودی‌است. دانه‌ یا باید جوانه بزند و رشد کند؛ و یا دیر یا زود خواهد پوسید!

یادِ مان باشد که در دیکتاتوری، اصولاً اجازۀ هیچ‌گونه رشد به هیچ‌کس داده نمی‌شود. خلاء ایجاد شده درپی سقوط، معلول همین علّت است.

در مورد شهروندانی که یوغ بردگی دیکتاتور را به سبک و سیاق خودی بر گردن می‌کشند، عقب‌ماندگی علمی آن‌ها و فرزندان‌شان کاملاً مشهود است. دسترسی آسان به منابع مالی، انگیزۀ هرنوع فعالیت جدی را از آنها می‌گیرد. ورود سهمیه‌ای به دانشگاه‌ها و دریافت فلّه‌ای انواع مدارک تحصیلی داخلی و خارجی هم، هیچ کمکی به بالابردن درک این دکتر آقازاده‌ها نکرده است.

علاوه بر رکود و جمود فکری؛ چه آسیبی از این بیشتر که در ازای تکّه استخوانی که دیکتاتور، پیش از این، آنرا به دندان کشیده است؛ باید آلت دست ضحّاک در پاره کردن گوشت همسایۀ خود باشند. فرزندان اینها چگونه شرمِ برآمده از جنایات پدران خود را پنهان کنند؟ این مهّم، جای بحث بیشتر دارد. همچنین در مجالی و جائی دیگر به برآیند این هر چهار، که من آنرا “ضدخودی” می‌نامم نیز خواهم پرداخت.

کشورهای جهان؛ خُرد و کلان، از دمکراتیک و شبه دمکراتیک گرفته تا دیکتاتوری‌های ریز و درشت دیگر، که گهگاه نان به‌قرض یکدیگر می‌دهند، همه و همه در پی منافع خویش‌اند. حتی این جزیره پذیره‌ها (!) که علیرغم استقلال رأی صوری در سازمان‌های جهانی، هنوز با آبادگران (استعمارگران، مستعمره‌داران!)  پیشین خود در پیمان‌های مشترک‌المنافع هستند؛ معلوم هست و نیست، که چرا در نهادهای بین‌المللی به نفع دیکتاتوری‌ها رأی می‌دهند.

بر این منفعت‌طلبی، فی‌ذاته هیچ ایرادی وارد نیست! به‌هرصورت؛ حکومت‌ها در عیان و خفا؛ بناست منافع گروه‌هایی که آنها را سرکار نگه‌میدارند تأمین کنند.

این موضوع در مورد کشورهای دموکراتیک؛ اهمیت بیشتری هم می‌یابد. چرا که دولت‌ها بناست منافع مردمان کشور خود را درنظر بگیرند. به همین دلیل جای تعجب ندارد که با رژیم‌های دیکتاتوری مماشات کنند و یا در مورد موضوعات مربوط به حقوق بشر؛ جنگ زرگری راه بیاندازند.

سیاست جهانی هیچ ارزشی برای مهرطلبی برخی ملت‌ها قائل نیست.

دورۀ سیاستمداران بزرگ و رهبران سیاسی در ابعاد جهانی هم گذشته است. اینجا و آنجا می‌بینیم که از آمریکا گرفته تا ونزوئلا؛ شغل سابق رئیس‌جمهور از هتل‌دار تا راننده اتوبوس متغیر است!

لابد، خیلی هم خوب است! گرچه، از این‌که ترامپ با رفتن به اسرائیل؛ گمان می‌کند که ازخاورمیانه خارج شده، یا از نقش مهم ناتو در توازن قدرت اروپا بی‌خبر است و یا اهمیت حقوقی ده‌ها سال قطعنامه‌های سازمان ملل را نمی‌فهمد؛ نباید تعجب کنیم.

کاریزما و شورانگیزی هم، جای خود را به تجاهر به منزلت و مردم‌فریبی داده است.

نتیجه این‌که؛ تا دیکتاتوری‌ها گاوهای شیرده خوبی باشند، لگد و شاخ نزنند و در مواردی مطیع اوامر این حزب و یا حامی مالی آن حزب، مثلاً در آمریکا، فرانسه و یا بریتانیا باشند، کاملاً خودی فرض شده و حمایت می‌شوند! گرچه برای خالی نبودن عریضه ممکن است اینکه زنان در فلان کشور اسلامی حق رانندگی ندارند؛ با نمایش ابراز تعجب و نه نگرانی؛ در حدّ چند کلمه‌ای در رسانه‌ها مطرح شود.

مثلاً در مورد ایران؛ برخی معتقدند بالا بودن قیمت نفت، حتی پس از رفع تحریم اسرائیل، و این‌که آمریکائی‌ها شاه را مسبب ادامۀ گرانی نفت می‌دانستند و همچنین کمک‌های مالی شاه به ستاد انتخاباتی نیکسون، کینه او را به دل دموکرات‌ها افکند!

اصلاحات ارضی در ایران، یکسال پس از روی کار آمدن کندی با فشار آمریکا آغاز شد و عملاً به محو روستاها، نابودی زندگی کشاورزان و حلبی‌آباد نشینی آنان منجر شد. به این خیال خام که اصلاحات ارضی؛ مدیرعامل شرکت کشت و صنعت را جایگزین خان کند!

دکترین کندی در ایران علاوه بر اصلاحات ارضی به تشکیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید نیز انجامید. به این مقوله هم در مقالۀ دیگری خواهم پرداخت.

 در مورد دیکتاتوری‌ها؛ حمایت سایر کشورها با زیرسبیلی رد کردن جنایاتی که در این رژیم‌ها بر مردم می‌رود؛ عملاً باعث توقف رشد و پویایی طبیعی ملت‌ها و ایجاد انسداد در تکامل تاریخی آنها می‌شود. همین است که این جوامع مانند زمینی که به شوره افتاده باشد؛ ناگهان در سفیدکِ شور و شورشِ کور غرق می‌شوند. شوره‌ای که هر گیاهی را می‌خشکاند و هر ریشه‌ای را می‌سوزاند. شورشی که برخی دوست دارند در کمال خودفریبی آنرا انقلاب بنامند و بعدها از منحرف شدن آن بدست این و آن، داد سخن برآورند.

در ایرانِ زمان انقلاب؛ هیچ‌کدام از گروه‌های سیاسی در بدنۀ سازمان خود و گاهی در رأس؛ نه شناخت درست و به نسبت کاملی از الگوهای سیاسی مدرن داشتند و نه رگ وریشۀ کافی درمیان آحاد مردم. نوشته‌ها و سخنرانی‌های آنها در دسترس است. یکی از بزرگترین گرفتاری‌ها؛ تلاش آنها در یافتن فکت با توسل به فکر کردن است!

اینکه رهبران، اعضا و هواداران این گروه‌ها از میان همین مردم برخاسته بودند؛ مطلقاً نبایستی با ریشه‌دار بودن اندیشۀ آن‌ها در میان تودۀ مردم جامعه اشتباه گرفته شود.

چند نفری باسواد؛ اینجا و آنجا بودند که البته با یک گل بهار نمی‌شود و ازطرفی در میان آنهمه هیاهوی هوچیان بی‌سواد، صدایشان شنیده نمی‌شد و همچنان شنیده نمی‌شود!

و این انسداد ادامه یافت. ملت ایران از مشروطه به این سو، آنقدر فرصت‌های رشد واقعی را از دست داد تا شوره بالا زد و همه چیز را سوزاند!

 

عراق از دیکتاتوری‌های نخودی و بعدها غیرخودی است. هم برای غرب و هم برای شرق.

یادمان هست که بیش از دو دهۀ آزگار طول کشید تا دیکتاتور بودن صدام حسین را کشف کنند! ولی وقتی بناشد کلکش را بکنند؛ پس از طرح اتهام واهی دستیابی عراق به زرادخانه کاملی از سلاح‌های کشتار جمعی – که هیچگاه پیدا نشد- کنار زدن او، کمتر از دو هفته کار داشت!

قذافی هم قابل تحمل می‌نمود؛ تا وقتی‌که پول‌های نفت لیبی را که در بانک‌های اروپایی نگهداری (!) می‌شد مطالبه کرد و در پی عدم وصول آن در زورآزمایی با غرب به بمب ترکانی در هواپیمای مسافربری که در لاکربی اسکاتلند سقوط کرد دست زد. شرایط بیم و امید تحمیل شده به وی؛ او را بارها مجبور به پذیرش و رد دست داشتن در این بمب‌گذاری کرد!

او کمتر از چهار سال قبل از کلّه‌پا شدن، که در سال ۲۰۱۱ اتفاق افتاد،  در سال ۲۰۰۷ با عنوان دیرپاترین رهبر دنیای عرب؛ مهمان ویژه کاخ الیزه و دل و دلبر سارکوزی، نخست‌وزیر سابق فرانسه بود. درحالی‌که با نهایت تکبر و تبختر حاضر به قدم نهادن بر روی فرش قرمز فرانسوی‌ها نشد و ترجیح داد در پارک چادر بزند!

با شکست سارکوزی و حزبش و روی کارآمدن سوسیالیست‌ها، تنش با لیبی افزایش یافت و به تهاجم نظامی فرانسه به آن کشور انجامید. با ظهور ناتوانی فرانسوی‌ها و بریتانیائی‌ها در یکسره کردن کار، بعد از دوهفته منّت‌کشی آنها، اوباما، نوبل صلح خود را در کشوی میز نهاد و حاضر به بمباران لیبی شد!

برای اثرگذاری و جهت دادن به افکار عمومی، بی‌شک رسانه‌ها مهمترین ابزار هستند. رسانه‌های دم‌دستی (مین استریم – درپیتی!) غرب، فقط به پروپای دیکتاتورهای غیرخودی می‌پیچند و عملاً با برخورد دوگانه یا به‌قول خودمان یک بام و دو هوا و فرورفتن در سکوت مرگ‌آور در مواجهه با پدیده‌های دردآور دنیای امروز، بیشترین اثر را در عقب نگاه‌داشتن ملت‌های زیردست دارند.

 

 

شبکۀ پخش و برنامه‌سازی تلویزیونی نت‌فلیکس، بتازگی رشته‌مستندی در مورد دیکتاتورها تولید کرده‌است.

فیلم دو دقیقه‌ای که نت‌فلیکس برای معرفی و تبلیغ (تریلر) این سریال پخش میکند با عبارت زیر آغاز میشود:

“اگر می‌خواهی رهبری کنی؛ اول باید خودت باور کنی که می‌توانی!”

انگار با یک‌رشته برنامه‌های خودآموز دیکتاتوری برای مبتدیان مواجهیم!

از سینماهائی یادم‌آمد که فیلم‌های بروس لی پخش می‌کردند. بعضی وقت‌ها چند تا پاسبان دم در خروجی سینما آماده بودند تا جوّزده‌هایی که در قالب خرده ‌بروس لی، خروس‌جنگی‌وار به‌یکدیگر می‌پریدند را سوا کنند! آرزو می‌کنم این سریال خیلی بدآموزی نداشته باشد و با دیکتاتور بعدازاین‌های فراوان مواجه نشویم. لابد چندتایی شان از الان دادشان به هوا می‌رود که چرا توهین می‌کنی آقا؟!

یکی نیست بپرسد؛ شما چرا به‌خودتان میگیرید؟!

 

نت‌فلیکس تا لحظۀ نوشتن این مطلب؛ چند برگ از نامۀ اعمال شش دیکتاتور را تا آنجا که در حدود سی دقیقه بشود گفت؛ گشوده است.

فصل اول این رشته‌ مستند تلویزیونی با نام “چگونه ستم‌گر شویم” شامل:

۱- قدرت را بقاپ (آدولف هیتلر – آلمان)

۲- رقبا را لِه کن (صدام حسین – عراق)

۳- با هراس‌افکنی حکومت کن (عیدی امین – اوگاندا)

۴- حقیقت را خودت معنی کن (ژوزف استالین – اتحاد جماهیر شوروی)

۵- نظام اجتماعی دلخواهت را ایجاد کن (معمر قذّافی – لیبی)

۶- با حکومت موروثی تا ابد حکومت کن (سلسله کیم – کره شمالی)

 

خدا را چه دیدی؟! شاید از پس چندده‌سال محرمانه بودن اطلاعات، در پی فرصت و رخست نمایاندن بازگزیده‌هایی (!) از تاریخ؛ قطرۀ آبی از دستشان بر شوره‌زار خشک ما هم چکید!

گرچه؛ از نت‌فلیکس نمی‌شود انتظار کار برجسته داشت.

 

در تهیه این مقاله از منابع زیر استفاده شده‌است:

 

netflix.com/ca/title/80989772

imdb.com/title/tt14832996/

academic.oup.com/dh/article-abstract/15/1/13/452368?redirectedFrom=PDF

nytimes.com/2020/01/29/magazine/iraq-weapons-mass-destruction.html

hrw.org/news/2003/10/01/african-dictatorships-no-place-hide

theguardian.com/world/2018/mar/20/nicolas-sarkozy-police-custody-french-president-campaign-funding-libya

theguardian.com/politics/2011/oct/02/david-cameron-libyan-war-analysis

icc-cpi.int/libya/gaddafi

cfr.org/backgrounder/africas-leaders-life

nato.int/cps/en/natohq/opinions_165210.htm

cfr.org/blog/minded-dictatorships-and-united-nations

britannica.com/biography/Saddam-Hussein

freedomhouse.org/report/freedom-world/2020/leaderless-struggle-democracy

foreignpolicy.com/2016/04/21/the-worst-dictatorship-youve-never-heard-of-gambia/

abcnews.go.com/International/story?id=3984020

bbc.com/news/world-africa-12688033

forbes.com/sites/mfonobongnsehe/2012/02/09/the-five-worst-leaders-in-africa

forbes.com/sites/claudiarosett/2015/09/25/the-u-n-s-parade-of-dictators/?sh=7feeb2a24f5f

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights