ما خیال پرداز نیستیم
ترجمه بخشهایی از سخنرانی اسلوی ژیژک* در جمع اشغال کنندگان وال استریت
ترجمه: علی عبدی
بخشهایی از صحبت های اسلاوی ژیژک فیلسوف اسلوونیایی در جمع اشغال کنندگان وال استریت که به نظرم مهم تر آمد و ترجمه کردم—
«آن ها ما را خیال پرداز می نامند. اما خیال پردازانِ واقعی کسانی هستند که فکر می کنند این سیستم می تواند برای مدت نامعلوم به همین شکل ادامه پیدا کند. ما خیال پرداز نیستیم. ما داریم آن ها را از خواب خوش شان که دارد به یک کابوس تبدیل می شود، بیدار می کنیم. ما چیزی را نابود نمی کنیم. ما تنها شاهدِ آن هستیم که چه طور سیستم، خودش را نابود می کند. تصویر آشنای کارتون هایمان را به یاد بیاوریم. یک گربه (در کارتون تام و جری) به سر پرتگاه می رسد اما بی حواس به مسیرش ادامه می دهد. بی خیالِ این که زیرش خالی شده است. اما درست آن زمانی که پایین را نگاه می کند و می بیند چیزی زیرش نیست، می اُفتد. این دقیقن همان کاری است که ما داریم این جا انجام می دهیم. ما داریم به سرمایه دارانِ وال استریتی می گوییم: آهای! زیر پای تان را نگاه کنید!»
«در آوریل ۲۰۱۱ دولت چین دستور داد که فیلم ها و داستان های خیالی یا آن هایی که واقعیت های جایگزین را نمایش می دادند ممنوع شود. این یک نشانه ی خوب برای چین است. این یعنی مردمانِ چین هنوز به جایگزین ها فکر می کنند و دولت چین مجبور می شود که آن را ممنوع کند. ما این جا در امریکا با ممنوعیت سر و کار نداریم. چرا که سیستم مستقر حتی توانایی ما را برای خیال پردازی سرکوب کرده است. به فیلم هایی که هر روز می بینیم نگاه کنیم. همه چیز در آن ممکن است. می توان تصور کرد که یک شهاب سنگ به زمین می خورد و زندگی پایان می یابد و غیره و ذالک. اما انگار نمی توان پایان سرمایه داری را حتی در خیال متصور شد.»
«بگذارید یک داستان از دوران کمونیسم برایتان بگویم. مردی از آلمان شرقی به سیبریا فرستاده شد تا آن جا کار کند. این مرد می دانست که سانسورچی ها نامه هایش را می خوانند. به همین خاطر با دوستانش قراری گذاشت. گفت که اگر نامه ای که از من می گیرید با جوهر آبی نوشته شده باشد یعنی آن چه که من در نامه نوشته ام درست است. اگر با جوهر قرمز نوشته باشم نادرست. بعد از یک ماه، دوستانش اولین نامه را از طرف وی دریافت کردند. همه ی متن با جوهر آبی نوشته شده بود. در نامه آمده بود: «این جا همه چیز عالی است. مغازه ها پر از غذاهای خوشمزه است. سینماها فیلم های خوب غربی پخش می کنند. آپارتمان ها بزرگ و مجلل است. اما تنها چیزی که این جا نمی توان خرید، جوهر قرمز است.» خب این شیوه ی زندگی ماست. ما از همه آزادی هایی که می خواهیم برخورداریم. اما آن چه نداریم جوهر قرمز است. یعنی زبانی نداریم که که با آن بتوانیم عدمِ آزادی مان را بیان کنیم. آن شکلی که ما یاد گرفته ایم درباره ی آزادی صحبت کنیم، جنگ برای آزادی را مقابل تروریسم قرار می دهد. این، معنای واقعی آزادی را تحریف می کند. و شما اشغال کنندگان وال استریت دارید آن کار بزرگ را انجام می دهید: شما دارید جوهر قرمز را به ما می دهید.»
«یک خطر وجود دارد. ما نباید شیفته ی خودمان بشویم. ما این جا روزهای خوشی را کنار هم می گذرانیم. اما یادمان نرود! کارناوال های شادی زودگذرند. آن چه که مهم است اتفاقی است که روز بعد می افتد. زمانی که ما به زندگی عادی برمی گردیم. آیا آن زمان تغییری رخ داده است؟ من نمی خواهم که شما این روزها را به یاد بیاورید و بگویید آه! ما جوان بودیم! چه روزهای زیبایی بود! یادمان باشد که پیام اصلی ما این است: ما حق داریم به جایگزین ها فکر کنیم.»
«ما در بهترین دنیایِ ممکن زندگی نمی کنیم. اما یک راه طولانی در پیش است. پرسش های به راستی دشواری پیش روی ماست. ما می دانیم چه نمی خواهیم. اما آیا می دانیم چه می خواهیم؟ چه نظام اجتماعی می تواند جایگزین سرمایه داری شود؟ رهبران جدید چه خصوصیت هایی باید داشته باشند؟ یادمان نرود: مشکل اصلی فساد و زیاده خواهی نیست. مشکل اصلی، سیستم است. سیستمی که ما را تا مرز تسلیم هل می دهد. تنها از دشمنان حذر نکنیم. حواس مان به دوستانِ نارفیقی که می خواهند جان حرکت ما را بگیرند نیز باشد.»
«ما کمونیست نیستیم. اگر کمونیسم آن نظامی است که در سال ۱۹۹۰ سقوط کرد یادمان باشد که آن کمونیست ها بی رحم ترین سرمایه دارانِ امروز هستند. ما امروز در چین یک نظام سرمایه داری داریم که حتی پویاتر از سرمایه داری امریکایی است. اما آن جا دموکراسی نیست. این یعنی وقتی دارید سرمایه داری را نقد می کنید از تهدید کسانی که می گویند شما مخالف دموکراسی هستید نترسید. پیوند همیشگی بین سرمایه داری و دموکراسی پایان یافته است.»
«تغییر، ممکن است. ما این روزها چه چیزهایی را ممکن می دانیم؟ به رسانه ها گوش کنیم. از یک طرف در حوزه ی تکنولوژی و سکسوالیته همه چیز ممکن است. شما می توانید به ماه سفر کنید. می توانید با بیوژنتیک زندگی ابدی داشته باشید. می توانید با حیوانات سکس داشته باشید و امثالهم. اما به حوزه ی اقتصاد و اجتماع نگاه کنیم. می گویند هر تغییری غیر ممکن است. ما می خواهیم مالیات بر ثروتمندان اندکی افزایش پیدا کند؛ می گویند محال است، رقابت از دست می رود. ما می خواهیم پول بیشتری صرف سلامت شود؛ می گویند امکان ندارد، یک دولت توتالیتر سر کار می آید. چه طور می شود به ما وعده ی زندگی ابدی می دهند اما نمی توانند اندکی بیشتر صرف سلامت کنند؟ یک جای کار می لنگد. بیایید اولویت های مان را همین جا تعیین کنیم. ما استانداردهای بالاتری برای زندگی نمی خواهیم. ما استانداردهای بهتری برای زندگی می خواهیم.»
«ما باید صبر داشته باشیم. تنها چیزی که من از آن می ترسم این است که یک روز به خانه های مان برویم، سالی یک بار یکدیگر را ملاقات کنیم، آب جو بخوریم، و نوستالژیک وار این روزها را به یاد آوریم. بیایید به یکدیگر قول بدهیم که این اتفاق نمی افتد. ما می دانیم که مردم، اغلب نسبت به چیزی اشتیاق دارند اما واقعن آن را نمی خواهند. بیایید نترسیم و چیزی را که به آن اشتیاق داریم واقعن بخواهیم. ممنونم از شما.»
———————————–
* اسلاوی ژیژک (Slavoj Zizek)؛ فیلسوف، نظریهپرداز، جامعهشناس، منتقد فرهنگی و سیاستمدار اسلوونیایی.
زندگی
اسلاوی ژیژک در ۲۱ مارس ۱۹۴۹ در شهر لیوبلیانا کشور اسلوونی به دنیا آمد. در دانشگاه لیوبلیانا فلسفه خواند و کمی بعدتر در پاریس فرصت تحصیل در روانکاوی نزد شاگرد لکان، ژ. میلر را یافت. در بازگشت به اسلووانی شغلی پژوهشی به دست آورد و جامعه روانکاوی نظری را بنیان نهاد. در ۱۹۹۰ در جنبش آلترناتیو در اسلووانی بسیار فعال بود و نامزد ریاست جمهوری در نخستین انتخابات چند حزبی بود.
وی هم اکنون استاد فلسفه در دانشگاه اسلوانیا و همچنین یکی از اعضای هیأت رئیسه مؤسسه مطالعات فرهنگی در اسن آلمان است.
اندیشه
حوزه های مداخله ژیژک که اغلب او را متفکری پست مدرن می نامند، بسیار وسیع است و شامل سینما، سایبر اسپیس، شناخت شناسی، الهیات، موسیقی، اپرا و نظریه اجتماعی میشود. با اینحال او شیفتگی پست مدرنیسم به تفاوت ها و ویژگی ها را رد می کند و هوادار تعالی گرایی فلسفی و تعهد به عام گرایی سیاسی است.
ژیژک یک نظریهپرداز سینمایی نیز هست. او از تفسیر روانکاوانهٔ لاکانی برای ایجاد یک نظریه سینمایی و یک شیوهٔ نقد جدید استفاده کرده است. به اعتقاد رابرت استم، او از فیلمهای سینمایی برای شرح نظریات لاکان استفاده میکند و در فیلمهای سینمایی مثالهایی مییابد که حتی از خود لاکان هم افکار روانکاوانهٔ او را بهتر شرح میدهند. ژیژک به بررسی میل و فانتزی ناخودآگاه، امر واقعی و ابژهٔ والای ایدئولوژی در فیلمها میپردازد و از این راه یک تأویل روانکاوانه در باب سینما میسازد. لینچ و هیچکاک دو فیلمساز مورد علاقهٔ ژیژک هستند که تفسیر آثار آنها بیش از همه مورد توجهش بودهاند.
اگر چه ژیژک در سنت مارکسیستی کشورهای اروپای شرقی پرورده شده، اما رهیافت منتقدانه و نوگرایانهای نسبت به مارکسیسم و سنت چپ گرا دارد. از دیگر سو وی خود را از مارکسیستهای جدید مانند جیمسون، ایگلتون و … نیز متمایز می کند. اندیشه های ژیژک بیشتر زیر تأثیر هگل، لکان (در روانکاوی)، مارکس و تعدادی از اندیشمندان جدید کشورهای اروپای شرقی شکل گرفته است. او همواره خود را فیلسوفی با جهت گیری روانکاوی دانسته است. ژیژک امروزه سهم قابل توجهی در نظریه پردازی پیرامون پسامدرنیته، جهانی شدن، مسأله سوژه و … در جهان معاصر دارد.
آثار
برخی از مهم ترین آثار ژیژک به شرح زیر است:
۱. ابژه والای ایدئولوژی (۱۹۷۹)
۲. فراسوی تحلیل گفتمان (۱۹۹۰)
۳. کژ نگریستن: مقدمهای بر ژاک لاکان در فرهنگ عامه (۱۹۹۱)
۴. همه چیزی که لازم است دربارهٔ لاکان بدانید… اما میترسید از هیچکاک بپرسید (۱۹۹۳)
۵. باقیماندهٔ غیرقابل تقسیم (۱۹۹۶)
۶. مغاک آزادی (۱۹۹۷)
۷. چندفرهنگگرایی (۱۹۹۷)
۸. احتمال، هژمونی، جامعیت (۲۰۰۰)
۹. هنر والای مبتذل: دربارهٔ بزرگراه گمشدهٔ لینچ (۲۰۰۰)
۱۰. وحشت از اشک راستین: کریستوف کیشلوفسکی در میان نظریه و پسانظریه (۲۰۰۱)
۱۱. دربارهٔ ایمان (۲۰۰۱)
۱۲. مرگ دوبارهٔ اپرا (۲۰۰۱)
۱۳. آیا کسی گفت خودکامگی؟ (۲۰۰۱)
۱۴. به بیابان واقعیت خوش آمدید (۲۰۰۲)
۱۵. اندامها علیه بدن (۲۰۰۳)
۱۶. عروسک و کوتوله (۲۰۰۳)
۱۷. پژوهش واقعیت (۲۰۰۵)
۱۸. همسایگان و دیگر هیولاها (۲۰۰۶)
۱۹. چگونه باید لاکان را خواند (۲۰۰۶)
۲۰. پاکدامنی و ترور (۲۰۰۷)
۲۱. در دفاع از دلایل نامقبول (۲۰۰۸)
۲۲. خشونت: یک عقیده بزرگ، یک کتاب کوچک (۲۰۰۸)
منابع:
– http://www.hccmr.com
– http://fa.wikipedia.org
[گزینش معرفی نامه ژیژک از شهرگان]
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید