مینا خانی در گفتوگو با شهروند بی سی: فمینیستها تنها هستند
شهرگان: دربارهی برخورد نژادپرستانه و سکسیستیِ فردی دارای تریبونِ رسانهای با مینا خانی، بازیگر، رقصنده، نویسنده و فعال چپ در شبکهی اجتماعی فیسبوک که چند هفته قبل پیش آمد، ساقی لقایی، روزنامهنگار و فعال حقوق زنان در بخش دیگری از پروندهی «شخصی، سیاسیست» در همین شماره، بهطور کامل، دقیق و موشکافانه شرح داده و تحلیل جامع خود را از منظر حقوق زنان ارائه داده است. بنابراین از تکرار مکررات پرهیز میکنیم و میرویم سراغ خود خانم خانی تا دربارهی دلایل ایشان برای آشکارسازی این موضوع – که در پیامهای خصوصی به ایشان اتفاق افتاده بود، بیشتر بدانیم.
پیش از هر چیز، باید اذعان کرد که روحیهی شما در آشکارسازی آنچه از سکسیسم و همچنین نژادپرستی در حریم خصوصی اتفاق میافتد ستودنی ست. میدانم که شعار «شخصی سیاسیست و سیاسی شخصی است» میان فمینیستها از فرط تکرار دیگر به کلیشه تبدیل شده است اما با توجه به موضعگیریهایی که از سوی بدنهی روشنفکری ایران نسبت به این نوع آشکارسازیها صورت میگیرد چنین به نظر میرسد که این شعار و نظایر آن، مثل «شخصی عمومی است» حتی به گوش آنها نیز نخورده باشد. لطفاً به منظور آگاهیبخشی به آن قشر، دربارهی لزوم این نوع آشکارسازیها توضیح دهید.
خب باید اذعان کنیم که موضعگیریهایی از این دست نشان میدهند که ما در تفهیم این اصل که یکی از مبانی فمینیستی است و آنقدر بین خود فمینیستها تکرار شده که واقعن تبدیل به کلیشه شده است ناموفق بودیم. البته بخش بزرگی از این ناموفقی شاید تقصیر فمینیستها نباشد. اما من وقتی با این موضعگیریها روبهرو میشوم (لااقل این اواخر) به لزوم کار فمینیستها در حوزههای غیر فمینیستی بیشتر پی میبرم.
بهطورکلی اگر بخواهم از موضع نقد درونی فمینیستی حرف بزنم٬ باید بگویم که برای خود من هم سؤالهایی وجود دارد. چطور بعضن فمینیستهای ما، مو را از لای متن این نویسنده و آن نویسنده بیرون میکشند (کاری که به نظر من هم گاهی ضرورت دارد) اما در همین مورد، بخشی ساکت بودند؟ آیا از این واضحتر وجود داشت؟ که کسی که ادعای روشنفکری دارد٬ وقتی کار به تاریکخانههای مسیجهای فیسبوکی میرسد (و این سؤال را باز میکند که در اتاقهایی که نمیتوان از آن اسکرین شات گرفت چه میکند؟) همه مرزها را در هم میریزد؟ در این مورد مشخص من با دو وکیل حرف زدم. با فعالین زیادی هم حرف زدم و همینطور با یک روانکاو. کار ایشان ازنظر آن دو وکیل و روانکاو و سایر فعالینی که لااقل من با آنها در ارتباط هستم (اکثرن) چیزی فراتر از توهین جنسیتی بود. این متن نمونهی یک حملهی سایبری کثیف. ضد زن. با ادبیات تجاوز و ادبیاتی راسیستی و مشخصن تحریککننده و تحقیرآمیز بود. مطلقن کسی نمیتواند به من بگوید که نباید این متن را منتشر میکردم. علت این انتشار یک تصفیهحساب شخصی (چیزی که درصد زیادی در پی بیرون کشیدن این قسمت از قضیه هستند) نبود. مسئله این است: «تا زمانی که ما این موارد را از تاریکخانهها بیرون نکشیم، انگار داریم در خلأ حرف میزنیم. خود من چند وقت پیش از آن، در مورد سکسیسم در روشنفکری نوشته بودم و واقعن مورد حملههای شخصی قرارگرفته بودم. چراکه درصدی در مخیلهشان نمیگنجد که با ما زنان و البته با همجنسگرایان در این محافل و این جمعها و بهصورت تکتک چه برخوردهایی ممکن است صورت بگیرد.»
زمانی که از فردی که برچسب روشنفکر را یدک میکشد برخوردهای سکسیستی و همچنین نژادپرستانه سر میزند این نوع آشکارسازی و اطلاعرسانی دراینباره اهمیت بیشتری پیدا میکند. به نظر شما رسانههایی که بیاعتنا به برخوردهایی ازایندست از این افراد در حریم خصوصی، در فضای عمومی تریبون در اختیار آنها میگذارند چقدر در نهادینه کردنِ سکسیسم و نژادپرستی نقش دارند؟
خب نقش رسانه بسیار مهم است. میدانیم که رسانه یعنی «پریویلیج»، یعنی تریبون٬ یعنی به رسمیت شناخته شدن٬ یعنی بلندگو داشتن. یعنی… مشخصن وقتی شما بهعنوان «روشنفکر» به رسانه دعوت میشوید تعهد شخصی شما چند برابر است و البته تعهد رسانه نسبت به شما. بهطور مشخص سؤال ما در مورد همین کیس این است که چطور کسی مترجم فلان فیلسوف است و از ترمهای او استفاده میکند برای اینکه از حیات برهنهی پناهجو دفاع کند و تناقض حقوق بشر را در دولت/ملتها نشان دهد و بعد یکدفعه از دهانش خارج میشود که «شما زنهای مسلمان همگی هرزهاید». من مشکلی نداشتم اگر این آقا به این شکل تفکر معروف بود و ازاینجهت هم به رسانه دعوت میشد. مشکلم این است که این آقا آنقدر هوشمندی دارد که این حرفها را جلوی دوربین نزند. پس چطور در مواجهه با یک زن بهراحتی این کار را میکند؟ این دوگانگی مولد و مؤید چیست؟ نباید در برابر آن ایستاد؟
در این مورد خاص که برای شخص شما روی داد، رسانهای چون بیبیسی فارسی حاضر نشد تریبون را از آن فرد بگیرد. دیدگاه شما دراینباره چیست؟ گمان میکنید اگر رسانهی اصلی (BBC World) نیز از رویکردهای سکسیستی و نژادپرستانهی افراد در حریم خصوصی مطلع میشد، چنین تریبونی را در اختیار آنها قرار میداد؟ درمجموع، آیا میشود وظیفهای برای رسانهها در قبال چنین شرایطی تعریف کرد؟
ببینید ازنظر من وظیفهی رسانه است که حساسیت داشته باشد. آنهم نه برای من و شخص من. بلکه برای مخاطبان گستردهاش. ما (من و وکیلم) فکر نمیکنیم که بیبیسی وُرد در مواجهه با روشنفکر انگلیسیزبانی که در پیامی خصوصی به زنی اکتیوی است مینوشت: «شما زنهای یهودی همه هرزهاید» واکنشی نشان نمیداد. ما فکر میکنیم رسانههای ما به حداقلها نیز پایبندی نشان نمیدهند و کلیت سیستم در رسانههای فارسیزبان (مشخصن مِین استریم) به شکلی طراحی نشده که این حساسیتها وجود داشته باشد. خب ما منتظر لطف خاصی از طرف این رسانهها هم نیستیم یعنی اگر آنها این حساسیتها را داشته باشند لطفی به ما نکردهاند بلکه حق ما را بهعنوان مخاطب به رسمیت شناختهاند. و البته این حقی است که در صورت لزوم آن را باید به هر شکلی که امکانش باشد پس گرفت.
بهخصوص در چند ماه اخیر، شاهد دفاع بسیاری از روشنفکران ایرانی از چهرههایی که در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی گفتار و نوشتار سکسیستی از آنها سرزده است و همچنین برخوردهای چکشی این روشنفکران با فمینیستهای معترض به این وضعیت بودهایم. علت تنفر این روشنفکران از فمینیسم چیست؟ ناآگاهی و بیدانشی دربارهی فمینیسم، یا اینکه اصولاً تسلط نگرش مردانه بر بدنهی روشنفکری ایران؟
خب من از موضع کسی که خودش را فمینیست میداند همیشه با این مسئله مشکل داشتهام و آن را به اشکال مختلف هم گفتهام. من فکر میکنم ما اگر نتوانیم قشر روشنفکر را نسبت به این مسئله حساس کنیم عملن هیچ راهی برای برونرفت از وضعیت نداریم. خب در ایران که مشخصن با حکومت سر این مسائل کمتر میشود حتی حرف زد. اعتراض هم که… خب این اعتراضات از کجا باید ریشه بگیرند. یعنی مشخصن حرف من این است که اگر قرار باشد در جنبشهای بعدی مسئله زنان هم جزء مسائل محوری باشد آیا نباید حساسیت از قبل ایجادشده باشد؟ مشخصن وقتی بخش عظیمی از روشنفکری سر این موضوع دخالت نمیکند و یا حتی بالعکس نیروی فمینیستی را با تحقیر با ارعاب با انواع و اقسام مختلف پرتوپلاگویی بدون آگاهی در این زمینهی مشخص به حاشیه میراند٬ چه امیدی هست به این مسئله که این بحران بخشی از گفتمان غالب در ایران فردا را تشکیل دهد؟ من خیلی امیدوار نیستم. دلیلش هم همین تقلاهایی است که میکنیم و پاسخهای عجیبی که از دامنهی روشنفکری نصیبمان میشود.
بسیاری از روشنفکران ایرانی حتی نگاشتن یا به زبان آوردنِ فحشهای سکسیستی را نشانهی مثلاً چپ بودن (!) یا راهی برای از بین بردنِ شکافِ ایجادشده میان روشنفکری و عامهی مردم میدانند و از این منظر، آن را بهعنوان یک امتیاز در نظر میگیرند. نظر شما دراینباره چیست و آیا مصداقهایی از این موضوع را شخصاً شاهد بودهاید؟
نشانهی چپ بودن؟ اینیکی دیگر خیلی خندهدار است. خوشبختانه من با آن قشری از دوستان چپ بیشتر در تماسم – از آنجایی که خودم هم چپ هستم – که نسبت به این مسائل واقعن حساسیت دارند. اما خب میدانم که بخشی از فعالین چپ هم این مشکل را دارند و البته واقعن این را نشانهی کول بودن میدانند اما نشانهی چپ بودن؟ فکر نمیکنم. خندهدار است اگر چنین باشد. من فکر میکنم این مسئله فراگیرتر از آن است و البته من بهشخصه از دوستان چپ انتظار بیشتری دارم. چون از بنیانهای فکری چپ مسئلهی برابری است. اما خب همین مورد اخیر هم طرف خودش را چپ میدانست. چه میدانیم. ارزشها از بین رفتهاند؟ جایشان عوضشده؟ بیارزشی ارزش شده؟ اینها را نمیدانم واقعن فقط میدانم که وقتی مترجم آگامبن زنان مسلمان را جملگی هرزه میخواند و از طرف بیبیسی که به او تریبون داده کوچکترین واکنشی در سطح عموم دیده نمیشود اینیک فاجعه است.
به نظر شما وظیفهی فمینیستها در مواجهه با چنین شرایطی چیست؟
من فکر میکنم اگر کسی خودش را فمینیست میداند در سه حوزه مسئول است: یک) آگاهیرسانی، دو) رصد کردن مسائل زنان، سه) پرداخت با دقت به این مسائل. خب شاید لازم به گفتن نیست اما من این را هم اضافه کنم که ما آنقدر در این مسئله ضعیف هستیم که باید از مبانی شروع کنیم. فمینیستها تنها هستند و البته گاهی رویکرد خودشان هم این تنهایی را مضاعف میکند. من فکر میکنم بهتر است فمینیستها از لاکهای دفاعی بیرون بیایند. از سنتهای درون فمینیستی و در خود و برای خود کمی دست بکشند و با این واقعیت مهلک روبهرو شوند که تا چه حد تنها و بخش ناموفق بودهاند.
گفتوگو با مهری جعفری، که بهعنوان وکیل و مشاور حقوقی این پرونده، پیگیری آن را در لندن به عهده گرفته است، در شمارهی بعد مجلهی شهروند بی سی منتشر خواهد شد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سپیده جدیری؛ شاعر، مترجم، روزنامهنگار و بنیانگذار جایزهی شعر زنان ایران (خورشید) است. نخستین کتابش، مجموعه شعر «خوابِ دختر دوزیست» است. دومین مجموعه از اشعار جدیری با عنوان «صورتی مایل به خون من» به چاپ رسید و «دختر خوبی که شاعر است» مجموعه شعر دیگر اوست. تازهترین کتاب منتشر شدهاش در ایران مجموعه شعر«وغیره . . .» است.
از سپیده جدیری همچنین مجموعهی «منطقی» که داستانهای کوتاه او را در بر میگیرد به چاپ رسیده است. او دو ترجمه از اشعار ادگار آلن پو و خورخه لوئیس بورخس را نیز زیرچاپ بردهاست.