نشست نقد و بررسی «منظومهی بیقطر و قد» و «یک سر و هزار صدا»، دفترهای شعر بهار الماسی
گزارش از مریم آموسا
ششمین نشست نشر «سیب سرخ» با عنوان «آفتابی از فلق سرخ» به نقد و بررسی دو مجموعه شعر بهار الماسی با نامهای «منظومهی بیقطر و قد» و «یک سر و هزار صدا» اختصاص داشت که با حضور رضا روزبهانی، حجت بداغی، رزا جمالی و علیرضا بهنام برگزار شد.
در این مراسم که با حضور تعداد دیگری از شاعران و مترجمان ایرانی چون پوران کاوه، حامد عرفان، فرهاد فرزانتبار، عباس فتحیزاده، مژگان اکبری و… برگزار شد.
رضا روزبهانی در ابتدای جلسه، چند شعر از مجموعههای تازه منتشر شدهی خانم الماسی را خواند و در توضیحاتی دربارهی سوابق هنری و ویژگیهای اشعار او گفت: بهار الماسی به شکل جدی از اواسط دههی ۱۳۸۰ شعر میسراید و تاکنون چهار مجموعه منتشر کرده است، یکی از این مجموعهها با عنوان «حروف سربی» کار مشترک او با من بود که در آن ما پیشنهاد تازهای برای نگارش شعر مشارکتی یا همسرایی دادیم. این کتاب خوشبختانه مورد اقبال قرار گرفت و خیلی زود نسخههای چاپ اولش تمام شد.
او افزود: با این که نزدیک به ۲۰ سال از مهاجرت بهار الماسی از ایران میگذرد، اما او در این مدت ارتباط فرهنگی خود را با ایران حفظ کرده است و ما این را هم در شعرش که از لحاظ عناصر زبانی و همچنین ساختارش به شعر فارسی پایبند مانده میبینیم و هم معناهایی که به دنبال آنها میگردد. یعنی دغدغههای فرهنگی و ذهنیاش.
رزا جمالی نیز با اشاره به ادبیات مهاجرت و مولفههای آن گفت: با توجه به شناختی که از شعربهار الماسی از کتاب مشترک او با آقای روزبهانی دارم، به نظرم الماسی شاعر توانمندی است و به دلیل نزدیکی به رضا براهنی همچون برخی از شاعرانی که در کانادا زندگی میکنند به مساله زبان توجه ویژهای دارد.
به گفتهی جمالی، اگر آثار بسیاری را از شاعران و نویسندگانی که مهاجرت میکنند بررسی کنیم، درمییابیم که گرایششان بیشتر به زبان مهمان است و میان آثارشان با زبان مادریشان فاصلهی عمیقی وجود دارد. اما چنین اتفاقی برای شعر بهار الماسی نمیافتد.
جمالی با اشاره به زنانهنویسی در ادبیات گفت: ادبیات زنانه در ایران متکی بر سنت شفاهی بوده و پیشینهی مکتوبشدن این آثار بسیار کم است و متاسفانه باور غلطی در دوران مدرن رایج شده که اگر قرار است زنی بنویسد باید از هر نقش سنتی که برعهدهی او گذاشته شده فاصله بگیرد. اما بهار الماسی درشعرش به این باور غلط توجه نکرده و به عنوان مثال در«یک سر و هزار صدا» سرگذشت خود و وجوه گوناگون زن بودنش (از جمله نقش مادری) را به تصویر کشیده است.
او افزود: بیشتر شاعرانی که از زبان مادریشان دور میشوند، برای بر طرف کردن این مشکل به ادبیات کلاسیک، یا لااقل ادبیات پیش از این چنددههی اخیر روی میآورند و چنین رویکردی را در شعر بهار الماسی نیز شاهد هستیم.
در ادامه این نشست حجت بداغی گفت: شعر نخست مجموعهی «منظومهی بیقطرو قد» جدی، تاثیرگذار و پخته است و برای سرودن این شعر بلند باید به شاعر آن تبریک بگویم. شاعر در منظومهی بیقطر و قد به خوبی توانسته است از امکانات زبان روایی بهره گیرد.
او افزود: معضل بزرگ کسانی که مهاجرت میکنند این است که زبانشان پویا نیست. زبان پویا در بطن جامعه جریان دارد و زبانی که ما در آثار مکتوب سراغ داریم به تاریخ پیوسته است.
بداغی دربارهی زنانهنویسی در ادبیات گفت: امروزه به این نتیجه رسیدهایم، کسانی میتوانند زنانه بنویسند که اتفاقا باید زنانه ننویسند. متاسفانه برخی زنانهنویسی را درست درک نکردهاند و با استفاده از چند کلمه و مضمون میخواهند اثری زنانه خلق کنند. زنانهنویسی باید در نحو و ساختار زبان اتفاق بیفتد. پس از انتشار کتاب «طعم گس خرمالو» (نوشتهی زویا پیرزاد) و «بالای سیاهی آهوست» (نوشته میترا داور) نوعی زنانهنویسی در ایران رواج پیدا کرد.
او افزود: اتفاقی که در شعرهای بهار الماسی میافتد این است که او خود را ملزم نکرده که زنانه بنویسد بلکه این زنانگی در شعرش اتفاق افتاده است و همین موجب برجستهشدن شعرش میشود. در این سالها کم پیش آمده که من از شعر زنانهای لذت ببرم. مثلا مجموعهی «دهن کجی به تو» سرودهی رزا جمالی از بهترین نمونههای زنانهنویسی در ایران است که پس از این مجموعه حتی خود جمالی نیز نتوانسته از این منظر اثر بهتری خلق کند.
در ادامه علیرضا بهنام با اشاره به شعر دههی ۷۰ و مولفههای آن شعر در آثار تعدادی شاعر که خود را سردمدارش میدانستند، گفت: در شعر شاعران دههی ۷۰ المانهایی وجود داشت که غالب شعر شاعران همان دوره از حیث شعریت از عهدهی اجرایش برنیامده بودند. این المانها را در شعر بهار الماسی نیز شاهد هستیم، مثل گذاشتن یک جملهی معترضه وسط سطر، استفاده از کلمات آرکائیک و محاوره به صورت توامان و نگاه طنز به زندگی.
او افزود: به نظر من هم شعر نخست مجموعهی «منظومهی بیقطرو قد» از شعرهای خوب بهار الماسی به شمار میرود و در سایر اشعارش او تلاش کرده است که شبیه شاعران دههی هفتاد بنویسد. برخی از تمرینهای او موفق بوده و برخی از آنها نه.
همچنین او اضافه کرد: شعرهای بهار الماسی در مقایسه با شعر شاعرانی که به نوعی سانتیمانتالیسم دچار هستند از جایگاه بالاتری برخوردار است و به نظرم انتشار شعرهای او در این برههی زمانی بسیار ارزشمند است. شاید شعرهای او فرصت جدیدی را پیش این گروه از شاعران بگذارد که به این گونه سرایش دوباره توجه کنند.
در معرفی بهار الماسی عنوان شده است: بهار الماسی شاعر و فعال فرهنگی متولد سال ۱۳۶۴ تهران و دانشآموخته دو رشتهی مهندسی برق و طراحی رسانه و اطلاعات و ساکن تورنتو کانادا است. او سالها ست که شعر میسراید. از الماسی تاکنون مجموعه شعر «دختر خرداد» در کانادا، مجموعه شعر «حروف سربی» مشترک با رضا روزبهانی و توسط نشر داستان و دفترهای «منظومهی بیقطر و قد» و«یک سر و هزار صدا» به همت نشر سیب سرخ منتشر شده است.
در ابتدای شعر بلند منظومهی بیقطر و قد میخوانیم:
بخشی از شعری که میخوانی
که دهان به دهان میمالی به مسواک شب
چوب خورشید را میخورد
بیسقف و
کلاه و
چتر
چوب شیشه
که شیک لم داده
پشت مشت و مال گنبدهای گرم
و خُرخُرش نم برداشته
خیس
از خوشیش
که نم پس داده به لَخت
و عین خیالش کیست؟
مهم نسیت چهقدر مرمر ریخته پای سفال
رفیق گرمابه لای جرز
و دیگ مس
جایش روی زغال
اما کجای میسوزد
آب باید ریخت؟
وقتی هنوز روشن نیست
چرا در داغ یکحجره باید زیست؟
و دریا نه!
چشمه نه!
حجره!
آنهم نه فیروزهای، لجنی!
حکایتش تلخ است و گفتنی:
که چهطور از فرط “طهارت تام”
از فرط بیزنی
چرک-آب هیچغسلی به دریا نمیرسید
که نمیرسید
که نمیرسید
میپرسید:
از دریا نزاده بود مگر؟
که به دریا نمیرسید
شهری که مروارید بنفش غروب را
از پوزهی سگ گله
زوزه میکشید
آنهم نه زوزهای طویل
آنهم نه همیشه
فقط گاهی
که صدای سنج
از صورت تاریکی بیرون میجهید
و از سوسو- سوسوی آن
چکاوهای مات- چرده
به عطسه میافتاد:
آنک چکامهای سنگین
که حتی لجوجترین قنات شهر را
به گریه میانداخت
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید