Advertisement

Select Page

نقدی بر شعر ساناز داودزاده فر

نقدی بر شعر ساناز داودزاده فر

مردن با پایان باز، ۱۱۳ صفحه، ۱۳۹۷ تهران، نشر داستان. این کتاب قصیده طولانی در ۶۵ مفصل است؛ لذا فهرست نام شعر ندارد. عنوان کتاب از سطر آخر کتاب” مردن با پایان باز را رقصیده ام ” آمده. “پایان باز” بی انتهایی مردن را القاء می کند که مرگ ناگهانی در جنگ است. یعنی مرگ می تواند بی پایان یا مکرر مانند بلایای مرض مسری یا جنگ خانمانسوز با موج کشتار جمعی و پناهجو به چادرهای سازمان ملل بیرون از مرزها باشد.

ساناز ۲ کتاب شعر دارد. مجموعه شعر اولش “روی حروف مرده راه می‌روم ” بود. مضمون هر دو کتاب ساناز در راستای جنگ و فقر ‌اند. تصادفی نیست که در نام هر دو مرگ آمده است. این قصیده با ایماژ “تابوت و تشییع” آغاز شده؛ درهم ریختگی واژه ها، پندارها، گسستگی جملات، عدم پیش بینی ترکیبات- مرگ اتفاقی را ردیف می کنند.

آیا نوشتن این کتاب شعر همه طی یک هفته یا تکه ها ظرف چند ماه نوشته شدند؟ منبع الهام این کتاب ارزنده چیست؟ اشعار او در فیسبوک، نقد آثارش در سایتهای هنری باید خوانده شوند. مرور کتاب نوآوریهای ارزنده ساناز را نشان می دهد. او راوی جنگ و خرابی امروزی خاورمیانه می باشد.

خلجان‌های انسانیت، صلح، جبر، خشونت، امور فرهنگی، صداقت، میهن، مهربانی ، درد در شعر ساناز مملوند. جنگ، مرگ، فقر، نقص عضو، اعدام، مرض، زخم در سطرها سریع در فضای شعری او در حرکتند. این مجموعه چون فیلمی جنگی پرده سینمای ذهن مخاطب را بمباران می کند: جنازه بر خشگی بجا مانده؛ مادری از کودک جدا شده؛ انفجار نقص عضو ناشی از مین، صدای خمپاره.

الگوریتم شعر، پر از ابداعات است: ریتم تند موضوعی، تم اصلی جنگ و مرگ، آشنازدایی کلامی ،خلجان ذهنی شعر را غورپذیر می کنند. بقا، نوای عشق، گرفتن مواد از محیط، اصطلاحات اخبار منطقه، مصالح طبیعت چون ماهی، جانور، گیاه- شعر او را مطبوع می کنند. توجه به پرندگان گنجشگ، درنا، کبوتر، پرستو، کلاغ، جغد، قناری، گلها، بیانگر حساسیت او به زندگی اند. کتاب چون فیلمی سریع بوده؛ وضع نابسامان انسان، تبعیض، شکوه صلح، ابزار جنگ، فقر، خرابی روی نطع کتاب رژه می روند.

ساناز راوی خرابی، جنگ، زخمهای کشورهای اسلامی سده ۲۱ است- از کشمیر، افغانستان، چچن، عراق، سوریه، لبنان، یمن، فلسطین، تا لیبی، سینای مصر، مرز مراکش. مفصل ۱۹ به مادران خاورمیانه تقدیم شده. این مجموعه روایت استادانه کابوس جنگ و مرگ است. راوی با تکانه های رعشه آور اپاکلیپس/ آخر زمانی مکاشفه یوحنایی تورات فضا سازی می کند:

و باز کوتاه تر از نگاه کودکان کار

که زندگی را پوچ تر از سیزیف به دوش گرفته اند. ص۹۹

افق آتشین شعری او پر از درخت انفجار، جنازه بیرون از گور، لباسهای خالی، مین با نقص عضو در ریز گرد در منطقه است. او چون سربازی زنده و ژولیده از میدان جنگ بسوی زادگاهش خسته و لنگان می آید. ذهن او سرشار از کابوسهای هولناک است.

اشعار گردنبند سرد و سیاه اتوبیوگرافی ناظر “من” برای طرف “تو” می باشند. بسآمد مرگ در اکثر صفحات و ترکیبات کلامی ناآشنا در افق جنگی نمایان اند. تجسم مرگ در جنگ بیانگر پوچی جنگ در کوتاهی عمر در زمینه خشونت و فقر است:

جنازه عزیزی در بغل

صدای شیون

پاهای بیرمق..

خوابی با لباسهای خالی آدمها

با همین لباسهای خالی

کنارشان می خواند. ص۳۶

از سفر اموات، ارواح سرگردان، اشیای آشنای مردگان، خرابه های شهری سرد و تاریک، خشونت و فقر نقل می کند

بدنهایی خسته

بعد از انقلاب، آزادی، انسداد

بدنهای متلاشی ص۹۴

راوی اول شخص مفرد تخیل و اخبار روز را در شعر می آمیزد. جریان سیال ذهنی ش کابوسی را واگویی می کند. او گزارشگر جنگ و مرگ است:

و خودم  را به کابوسهای فردا پرتاب می کنم.

در توهم ها چرخ می خورم

می گردم میان بسیاری هاله آدمهای موجود کابوسم. ص ۱۰۵

راوی با حواس جمع، حافظه قوی، ایماژهای مرگآور ویرانی را بصری می کند. در مفصل ۱ سرد، سگ، آفتاب، تابوت، ظهر تابستان، زمستان، برف چون عدل پارچه من و تو را در بر می گیرند. ترکیبات خلاقی برای بصری کردن سردی، کابوس خرابی، خانه ها، نبود آفتاب شکل می گیرند: “لای انگشتانم برف می بارید، پنجره های مثلثی کور، جنگل ابر.”

راوی با مونولوگ درونی، جریان سیال ذهنی، سالاد کلامی ایماژهای مرگبار را روی مستطیل صفحات کتاب می چیند. ص ۱۳. او با مخاطب پلمیک کرده؛ طرف را به خرابه های جنگ می کشاند. با استعاره، مجاز، کنایه سردی مرگ را در زندگی از پرسپکتیو انسانی باوجدان و تضادش با تقدیر حس پذیر می کند.

شاعر با تکرار کلمه “نبود” ص ۳۲ و عبارت “دشوار است” ص ۳۳ بر مفهومی تاکید می کند. تزریق معنویت با ترس، طاعون همراه است”:

جهان ما معنویت تزریق بود، تزریق ترس

و پخش طاعون سیاه قوانین بدوی

زمان بوی تعفن آرمان می داد، می دهد. ص ۷۱

تلویحات تاریخ، اساطیر، جغرافیا چون سیزیف یونانی، سیاووش ایرانی، اسماعیل در تورات، صادق هدایت اشعار را به بستر فرهنگی ایران پیوست می دهند:

یعنی نویسنده ای

در پاریس

اتاق کوچکی داشت

تمام درزهایش را بست

شیر گاز را باز کرد

و روی تختخوابش خوابید. ص۱۰۰

در افق مرگ و تخریب، لحظه زیبایی عشق، زندگی، انسانیت جرقه می زند. در صحنه جنگ و مرگ در سطور صفحه گنجشگ زیبای زندگی می پرد. هذیان در مفصل زیر در جملات با حفظ دستور زبان ولی جانشینی واژه های نامتعارف و بدیع تحریر شده؛ شاعر نیت خیر برای میهن دارد. او خشکسالی را بمثابه مرضی انگاشته؛ برای رفع آن سرم سوزنی به ابر تزریق می کند:

ماه در من راه می رود

مهتاب دردم در تنم ریخته

جغدهای نقاشی

که در حفاریهای پوستم بیرون زده..

ابرهای بی نطفه را در سرمی

به خشگسالی اتفاقهای نیافتاده تزریق می کنم. ص۴۲

جنگ خرابی و فقر برای کودکان و بزرگسالان ببار می آورد. راوی وضع موجود را تیره تصویر می کند. رویای کابوس کلامی را در مفصلهای کلایدوسکوپیک ردیف می کند.

آینده

برای این همه مردن

جای کوچکی است. ص۶۱

مرده های فقیر هم

مرده شان را حراج کرده اند.

و

دلال های جسد که خودشان هم مرده اند

این لاشه های متعفن را

بجان هم می اندازند

تا تفریح کنند

مرده های گلادیاتور

در این خیابانی که غرق شده ام

هر روز

در مسابقه ای که رویشان شرط بندی شده

همدیگر را سلاخی می کنند.

و

و دوباره می میرند

هر مرگی اینجا

تکثیر می شود. ص ۷۹

باستانشناسان ۱۰۰ سال آتی می توانند با واژه های رایج در جامعه، کاربرده در این مجموعه شعر، زبان سده ۱۴۰۰ آن را تاریخزنی کنند. او واژه های غربی مرسوم کنونی را با افعال مربوط بکار می برد: دوز دارو، پالتو، مانتو، فسیل، شومینه، آپارتمان، فرکانس، اتوبان، کافه، ترور، سایز، کلاشنیکوف، سرنگ، استامینوفن کدوئین/ مسکن درد، والیوم،/ آرامبخش کما. واژه های محاوره کنونی شعر را معاصر می کنند: بادبادک، بادکنک، شب بو؛ اصطلاحات خبری ریزگرد، خط فقر، شرط بندی.

بسآمد واژه های اپاکلیپتیک زیر زیاد است: مرگ، گور، قاتل، کشته، جنازه، نبودن، نامریی، اعدامی، انفجار، غسل، قبر، جنگ، مرده، مردن، تابوت، فوت، مثٌله، سرد، گلوله، اندام جدا مانند دست، پوست، استخوان، در خاک، اسقاط، طناب آویزان، گیوتین/ قداره دژخیم، دار، دفن، سیاه، خمپاره، زخم، انتحاری، متلاشی، کما، تیر باران. گاهی مفهوم با واژه های ناآشنا ترابری شده؛ ” زخمی که گلبرگ از آن می ریزد” ص۲۷ برای خون چکانی، اشگ را با “فصل گلاب گیری” ص۲۷

واژه نگاری اخبار جاری رسانه ها ملکه ذهن راوی شده؛ به روانی در جملات شاعرانه استعاره دار، ۲پهلو/ ایهامی، تخیلی ناآشنا جاسازی شده. ص ۶۰. گاهی شاعر آمال برای گرفتن حقوق زنان و جنسیت خود با “چند تار موی بیرون مانده از روسری ام/ من قلبم را بدون روسری” برملا کرده. گاهی آرزوی هنرمند برای مخاطب بدون مانع و ممیزی ،خلاقانه تصویر می کند: “با دود/ شعری را در هوا چاپ می کنم.” ص۲۹. در ص۳۳ شجاعت شاعر در این قصیده سفر اموات به وقایع نگاری خبرگزاری در سرزمین سوررئال و تخیلی آشکار است: “ابدترین تنهایی دنیا را حبس می کشم.” ص۶۰

واژه ها و جملات با درجه بالای عدم ایقان در هم می تنند. ترکیبات کلام رسانه ای “چندخشاب دیگر مانده، یک میدان مین، قطعنامه صلحی” شعر را به خبرنگاری نزدیک می کنند. شعر سپید نثری بی وزن فاصله فکرهای کتره ای با تحریر را کوتاه می کند. نخ ربط این فکرها مرگ است که به انحای گوناگون بیان می شود. ادوات جنگی، کارخانه اسلحه سازی، پاهای مصنوعی، آمپول هوا، بخیه های مدام، تشنج- فضای شعری را ماکابر/ مرگزا می کنند. او با طنز سیاه گفت: “کشتن در زندگی در جریان است.” ص ۲۱. آیا زندان گور است؟گور آمال یک فرد در مقابل پایان جسمانی فرد.

شاعر زاده مسجدسلیمان و ساکن و بزرگ شده تهران است. دو خواهر او زاده و بزرگ شده تهران ند. کودکى او در شهرهاى اصفهان، تهران، شهرهای دیگر  بود. به دلیل شغل پدر مدام نقل مکان مى کردند. مسجدسلیمان به لهجه لرى حرف مى زنند. دانشجوى ارشد رشته روانشناسى تربیتى است. او به شعر فروغ، شاملو، بروسان، بیژن الهی، احمد رضا احمدی علاقه دارد. غلامرضا بروسان ۱۳۵۲-۱۳۹۰ شعر را با رویدادنگاری به زبان ساده نوشت. او مخاطب را به تجربه حسی، کلامی، تصویری جدیدی کشاند.

دوره شکل گیری لهجه در کودکی بوده؛ شعر نوجوانی با زبان سوادآموزی و ادبی می باشد. شاعر با لهجه های مختلف در کودکی آشنا بود. ولی زبان مادری کودکی او لهجه و نحو اصفهانی است که با زبان رسانه ای فارسی فرق دارد. در خانه پدر و مادر به لهجه خاصى حرف نمى زدند. زبان کودکی لهجه زادگاهش نبوده؛ پدر اصالتا از بختیارى هاى مسجد سلیمان است. او زبان عربى را یاد گرفت. علاقه شخصى به یادگیرى زبانهای زیر دارد: هندى، انگلیسى، فرانسه.

اشعار ساناز در مجلات سخن، زن امروز، روزنامه ستاره صبح و سایتهاى ادبى پیاده رو، شهرگان، ادبیات اقلیت، جن زار نشر شدند. مجموعه شعر اولش «روی حروف مرده راه می‌روم/ أمشی على حروف میته» بود. با پیشنهاد، ترجمه، ویراستارى شاعر، مترجم و رئیس خانه شعر فلسطین «محمد حلمی الریشه» به عربی چاپ شد. سپس انتشارات تموز در دمشق سوریه آنرا چاپ مجدد کرد. چاپ دوم آن در نمایشگاه اربیل عراق عرضه شد. این کتاب را اتیو مارتینز شاعر اسپانیا ترجمه و چاپ کرده؛ در سایت آمازون به فروش مى رسد. این مجموعه به زودی به فرانسه و انگلیسی هم منتشر خواهد شد.

منتقدان عرب در بیش از ۳۰ نقد بر کتاب اول ش، از آن استقبال کردند. اکثر شعرهاى کتاب اول در گزیده هاى دو زبانه شاعران شرق نشر شد. آثار او در روزنامه‌های الشرق الاوسط، القدس العربی، الوطن، الرؤیه، الدستور، الزمان، الاهرام، الحیاه؛ مجلات ادبى الاداب، نزوی، چاپ شدند. موفقیت کتاب شعر اول او به شعرخوانى در فستیوال‌هاى جهانى در عراق، عمان، تونس، مصر، فرانسه، اسپانیا، مراکش، صربستان منجر شد. در نمایشگاه‌ بین‌المللى قاهره، بیروت، بغداد، کویت و امارات شرکت کرد.

منابع. ‏۲۰۱۸‏/۱۲‏/۱۴

https://www.facebook.com/sanaz.davoodzadehfarI

https://www.facebook.com/CuteKillaPress

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights