تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

نگاهی بر رباعیات ایرج زبردست 

نگاهی بر رباعیات ایرج زبردست 

 

شعر ایرج زبردست، شعور زمانه
 
 

ایرج زبردست

رباعی ایرج زبردست، مرا بیاد هنر «باروک» می‌اندازد؛ چه «اوّلین مشخّصه‌ی هنر باروک، حرکت و استحاله است.»
(مکتب‌های ادبی، رضا سیدحسینی)
 
  آری؛ «حرکت» و «استحاله»‌ی منطقی، شعر او را در نوگرایی، بر دیگر نوگرایانِ معاصر برتری و توفّق می‌بخشد. 
 
  نوگراییِ او از سرِ تعارف و تکلّف و از نوعِ خود را به رنج‌افکندن نبود؛ چون در هنرش، «وجدان‌»ش او را برآشفته کرده است؛ نه چون دیگران که برآشفتگیِ ادبی و هنری‌شان احساسی و بنا بر موضوعاتِ غیر‌متعارف بوده باشد.
 
  در مثالی گذرا؛ یداله رؤیایی، رضا براهنی و احمدرضا احمدی، از نوگرایانی بودند که می‌خواستند با تکیه بر تکلّف و زورِ ذائقه اسمی و رسمی داشته باشند؛ امّا هر سه نفرشان، آنقدر زیستِ ادبی و هنری‌شان غیرمتعارف و خارج از چارچوبِ منطقِ هنر بود که کارنامه‌ی ادبی_هنری‌شان زود بسته شد. 
 
  یک منتقد واقعی بخوبی می‌داند که نقد، «با زیبایی‌شناسی پیوندی نزدیک دارد؛ شاید به گفته‌ی «کروچه» صرفا شاخه‌ای از زیباشناسی باشد.» (تاریخ نقد جدید، رنه‌ولک، ترجمه سعید ارباب شیرانی) 
 
  نوگرایی زبردست همچو معماریِ مُدرن چشم‌نواز و پر زرق‌وبرق است. شعر او در گوشِ هوشِ من، طنین این معناست که «ادبیات عبارت از انبوه واژه‌هایی‌ست که می‌توان آنها را مانند ریگ‌های رنگین چنان مرتّب کرد که طرح یا انگاره‌ای بوجود آید.» (همان، ص‌۱۶۷) 
  براستی که شعر او مرتّب‌کردن ریگ‌های رنگین، در شبی مهتابی بر ساحلی رؤیایی‌ست. او یک نقّاش امپرسیونیست است. کارش شکار لحظه‌ها در گذرِ شتابناک نور و سایه است. 
 
  شعر او مرا به یاد سخن «هگل» در باب «تاریخ‌فلسفه» می‌اندازد. او در باب تاریخ‌فلسفه می‌گوید: «گرچه تاریخ است، امّا ما با چیزی سپری‌شده سر‌‌وکار نداریم.» شعر او هم‌اکنون، آزمون زمان را پشت سر نهاده است. 
 
  آنچه در شعر او به نمایش در‌می‌آید «زندگی»ست؛ با تمامِ خوبی‌ها و بدی‌ها، زشتی‌ها و زیبایی‌ها، غم‌ها و شادی‌هایش. شعر او بابِ نقد کسانی همچو «تولستوی» و «زولا» است، که هنر را «آینه‌ی‌زندگی» می‌دانستند. 
 
  شعر او از «وحدت‌زمان» و «وحدت‌مکان» کلاسیسیسم، رها و آزاد است. به همین علت «انسان» در شعر او جایگاه ویژه‌ای دارد. در ادامه‌ی این نقد‌و‌نظر به شناساییِ نوع «انسان» در شعر او می‌پردازم.
 
 
«دیمیان گرانت» (damian grant), در کتاب «رئالیسم» بیست و شش نوع رئالیسم را برمی‌شمرد. با توجه به این الگو و معیار، وقتی که با عینک «رئالیسم» به رباعیات ایرج زبردست نگاه می‌کنم، می‌توان رباعیات او را در ذیل این عناوین طبقه‌بندی نمود:
۱_ نمونه‌ای از رئالیسم بدبین:
 
هستی نفس ساعت سرگردانی‌ست
در ثانیه‌ها دلهره‌ی پنهانی‌ست
تسبیح قیامت‌ست در دست زمان
هر دانه‌ی آن جمجمه‌ی انسانی‌ست.
 
۲_ او در رئالیسم فانتزی آثاری در خور توجه دارد:
 
تا عشق تو داغ بر جبین میریزد
چشمم همه اشک آتشین میریزد
هجران تو را اگر شبی آه کشم
خاکستر ماه بر زمین میریزد
 
۳_ ذهن او در نقب‌زدن به عوالم تودرتو و سیّال رمانتیک بسیار مستعد است:
 
در خواب چراغ تا سحر دستم بود
در خواب کلید هرچه در دستم بود
زیباتر از این خواب ندیدم خوابی
بیدار شدم دست تو در دستم بود
 
۴_ از آنجا که ایرج زبردست، صوفی‌ای چله‌نشین در زاویه‌ و گوشه‌های خانقاه هستی‌ست، بُعد رئالیسم روحانی و عرفانی او برجسته است:
 
خاموش به کوی روشن ماه برو
تا خلوت عارفان آگاه برو
حیران تماشای رسیدن باشی
بی‌چشم ببین و بی‌قدم راه برو
 
۵_ بدرستی و راستی که او شاعر لحظات ناب سرایش است. رئالیسم شاعرانه‌ی او قدرت این را دارد که هرکسی را به تماشای شعر بکشاند:
لبهند زدی بهار با آن آمد
یک باغ پر از نرگس و ریحان آمد
ای دست بلند آسمان در دستت
من نام تو را خواندم و باران آمد
 
۶_ رئالیسم ملّی ایرج زبردست، پررنگ و در فضایی  بسیار اثربخش طلوع می‌کند:
 
تاریخ اگر دوباره تکرار شود
کعبه به طواف تخت‌جمشید آید
 
اگر مخاطب و خواننده محترم به آثار او که در این سالهای اخیر چاپ شده است نگاهی ژرف و عمیق بیندازد، رئالیسم‌ متعددی را در آثار او کشف می‌کند؛ از جمله:
رئالیسم آرمانی، رئالیسم مبارز، رئالیسم طنزآلود، رئالیسم ناتورالیسمی، رئالیسم شهودی و…
 
 
آرمانگرایی ایرج تا آنجا پیش می‌رود که در «شکل» (form), به سبک و شیوه‌ای کاملا منحصر‌بفرد دست می‌یابد. او آنچنان فرم را در خدمت معنا و به عکس، معنا را در خدمت فرم درمی‌آورد که «نقد‌ عالی» (higher criticism) را از طرف منتقد برمی‌انگیزد‌.
 
  در بکارگیری «طرح» برای کامل نمودن «معنا»، زبردستی خود را در رباعی، به زیبایی هرچه تمام‌تر به نمایش می‌گذارد. در این نوع رباعیات او مرا به یاد نقد و نظر «الیوت» می‌اندازد؛ چه او در دفاع از هنر، طرفدارِ باز گذاشتن بی‌حدّ و مرز زیبایی‌شناسی‌ در اثر هنری‌ست. 
 
  تلاقی و همبافتیِ قالب سنتی رباعی با یک فرم مدرن، کار ایرج زبردست را به عنوان یک «ایماژیست»، در بین هم‌نسلان و هم‌عصران او برجسته می‌دارد.
 
در ادامه رباعیاتی را مثال می‌آوریم:
 
 
 
 
 
 
 
 
لطفاً به اشتراک بگذارید

تبلیغات

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights