نگاهی به مجموعهٔ گریز از مرکز نوشتهٔ لیلا صادقی
فمینیستهای پسامدرن غالباً به رویکردهای پساساختارگرا (۴) متکیاند، که زبان را نظامی از نشانهها میدانند که انسجامشان ناشی از نسبتهای درونی تفاوت است. از این منظر، «زن» تنها ازآنرو معنا مییابد که در یک نظام زبانی خاص در رابطهٔ تقابلی با «مرد» قرار دارد. معنای نشانهها، ازجمله زنان و مردان بیثبات، چندصدایی و در معرض چالشاند.
به باورِ باتلر، هویت شالوده و بنیادی اجرایی در «اعمال و حرکات» آدمی دارد و این اعمال و حرکات، در درون گفتمانی عمومی و اجتماعی، صورتبندی میشود. برای وی، زبان بهمنزلهٔ ابزار گفتمان، بهصورت محلی برای تبیین قواعد هنجاری درمیآید. بهعبارتدیگر، گفتمان همچون نظامی برای کنترل اجتماعی عمل میکند.
میتوان گفت که در اینچنین بافتی زبان در تلاش است تا بهنوعی به شکلدهی هویت یاری رساند و این هویت شکلگرفته شده در نوشتار زنان از طریق زبان در برابر گفتمان قالب مردسالاری میایستد و قادر است تا ویژگیهای مشخص خودش را به عرصهٔ نمایش بگذارد.
ساختارشکنی در زبان و فرم شعر و روایت از تکنیکهای به کار گرفتهشده از مجموعهٔ شعر داستان گریز از مرکز نوشتهٔ لیلا صادقی است.
لیلا صادقی در این کتاب هم مانند کارهای دیگرش سبک نوعی را از نوشتار به مخاطب خود عرصه میکند، سبکی که کاملاً متفاوت روایت میشود و همین تفاوت در روایت نوعی از ساختارشکنی و بیان دگرگونهٔ روایت را نشان میدهد.
کتاب روایت خود را از روی جلد آغاز میکند تحت عنوان بادبادک یکم نشانههای مختلف به کار گرفتهشده در این کتاب ساختارهای متفاوت روایت، تصویر، طرح و تنوع در گفتمان موجب شده است که ساختار کتاب، ساختاری کاملاً دگرگونه باشد. روایتهای کتاب از همان آغاز کتاب که در قالب شعر، داستان و طرح بیان میشود هرکدام با یکدیگر ارتباطی مفهومی دارند. این ارتباط بهصورت واسازی زبان و تصویر به هم گرهخورده است و فضای شکلگرفته شده را بهصورت منسجم ارائه میدهد اما این انسجام بهصورت خطی نیست بلکه با درهمریختگی و ارائهٔ متفاوت از زبان و ساختار است که در طول کتاب شکلهای متفاوتی به خود میگیرد. نویسنده با بهرهگیری از فضای زبانی، شکستن ساختار و ارائهٔ دگرگونه از ساختار کلمات بهنوعی هویت خود را در قالب این شکستن ارائه میدهد و از سوی دیگر گفتمان نویسنده نوعی گفتمان اعتراضی است که آنهم در همین قالب بهخوبی در شعر روایت میشود.
آویزان میشود از هر چین پردهام زنی
با دامنی که تیر میکشد از پر با کبوتر، باز با باز
تا استخوانی که تاقت این اتاق هم ترک میخورد از آفتاب ( صفحهٔ ۳)
استفادهٔ نویسنده از تناوب و تکرار در تکنیکهای زبانی – روایی در طول کتاب بهنوعی با نگاه منتقدانهٔ شاعر به اجتماع گرهخورده است و هر چه قدر این نگاه منتقدانهتر میشود این گره خوردگی و بههمریختگی زبانی هم آشکارتر میشود.
پر و خالی میشود جوب از قوطی نوشابه و تفالههای رنگارنگی که یک روز شاید بیسکویت بودهاند و شاید هم مرغ برشتهای با سس قرمز و محققات دورش.
حاضر
طبق معمول بستهٔ بادبادکها جلوی پایش بود و بعضی از مردم میخریدند و بعضی هم میخندیدند.
اجازه خانم، چرا بعضیها بادبادک میفروشند؟
دوتا پسربچه میآیند و برای خنده چند بادبادک برمیدارند و بعد میدوند طرف کوچهای. دختر با دستهای کثیفش بهطرف پسرها میدود که پولش را بگیرد ( صفحهٔ ۵)
تنوع در ساختار روایت به نوع متفاوتی از شکلگیری متن منجر شده است. درواقع با این رویکرد، یعنی شکستن ساختار و تکرار در تنوع زبان و روایت، نویسنده توانسته است فرم سنتی و رویکردهای کلیشهای زبان را بشکند و در جای خود و برای خود شکل متفاوتی از زبان را بنا کند. این شکلگیری با نگاه ریزبین و حساس نویسنده مخلوط شده است و نهایتاً به ارائهٔ ساختاری منجر شده که در عین تنوع، اعتراضی و منتقدانه است. استفادهٔ نویسنده از طرحهای متفاوت در این کتاب که معمولاً با خطوط نستعلیق مزین شدهاند و استفادهٔ نویسنده از متن و تصویر هم با طرحهای متفاوت گرهخورده است برای مثال طرح صفحهٔ ۹ و ارائهٔ خط شکستهٔ که تا پشت تصویر میرود.
روایت نویسنده در بههمریختگی زبان، فرم و تصویر هویت زنانه و اعتراضی شاعر را هم از شکل کلیشهای خارج میکند، شاعر بهجای بیان محرض به بیان نمادها و درگیر ساختن زبان و ساختار میپردازد که این دگرگونگی بسته به برداشت مخاطب میتواند منجر به دریافتهای متفاوتی بشود.
به مادرم میگویم چرا اینجا هیچکس به آدم نگاه نمیکند؟
مادرم دارد به کیف و کفشهای پشت ویترین یک مغازه نگاه میکند. من هم نگاه میکنم و توی شیشه دوباره همان کسی را میبینم که پایاپای نگاهم میکند شبیه خودم. کسی که همیشه بودنش را نگاه میشوم. سرم را به طرفی میچرخانم که نگاهش نمیکنم و مردمکم را تا جایی که قطع نشورد از شیشه، برمیگردانم و میبینم او هم دارد به نگاه نکردنم وانمود میکند، اما سیاهی چشمش تا جایی که قطع نشود از شیشه ایستاده است روی نگاهم. این هم نگاه کردن و نکردنش را دوست دارم و نمیدانم وقتی بزرگ بشوم، عاشق همین پایاپای بشوم یا کسی که بیپای و پایان ( صفحهٔ ۱۴)
علاوه بر تنوع در ساختار روایت که از شعر به متن و تصویر و بهصورت چندجانبه تغییر میکند، استفادهٔ نویسنده از زبان متفاوت در متن موجب شده است که زبان کاربردی در کل کتاب بهصورت مختلف تغییر کند و درگیر یک کلیشهٔ زبانی نمیشود. زبان بهصورت پویا و روایی از یک متن به متن دیگر در تغییر است و همین امر موجب شده است که تکرار بعضی از کلمهها با استفاده از این خاصیت شکل مختلفی به خود بگیرد و کارکردهای مختلفی را پیدا کند. در این پیچیدگی زبان و روایت بازسازی نویسنده از یک رویداد با زبان متفاوت به نوع متفاوتی از روایت منتهی میشود که درعینحال به گسترش نگاه منتقدانهٔ نویسنده کمک میکند.
شاخههای کاج تکانی خوردند از عبور نخ بادبادکی که دلم میخواست بادی بودم و بلند میشدم از سرسوزنیهای کاج درهمتنیده و اصحاب کهف از خواب بیدار میشدند.
شبانی گفت: شما چه مردمانید؟
گفتند: ما آئینی داریم خلاف آئین دقیانوس و مردم شهر. ( صفحهٔ ۴۷)
در همین تکرار در تنوع زبان و تصویر است که هویت زنانهٔ شاعر جنبههای مختلفی از خود را نشان میدهد که هرکدام بسته به کارکرد زبان خود را بازمینماید این هویت از دختر کوچک تا مادر و همسر و غیره بهتناوب در زبان بازنمایی میشود. نکتهٔ جالب در این بازنماییها عدم پیروی نویسنده از کلیشههای جنسیتی است. برعکس زبان در این مجموعه به واکاوی ذهنیت شاعر و بازنمایی هویتش یاری رسانده است.
رشتههایی پاره میکند پایم را که فروتن میدهم به خاک
یک درخت انگور حاملهام
بیرون میزند شاخههایم از دستم
رستهام
آراستهام از عرایس شعری که مجنون آ ز سر افتاده
… تا ده بهپای لیلی که مو نمیزند با شب
ایستادهام را نه از اختیار
بریدهام از دانههای انگور که نارس
نمیرسی به شب
برهنه از غمی که بریده میشوم از سر
مویه میکنی از مویی که گم میکند تو را ( صفحهٔ ۴۵)
از سوی دیگر این کنکاش و بازنمایی از طریق زبان دگرگونه موجب شده است که هویت زنانهٔ شاعر از خلال واسازی زبان به گفتمانهای کلیشهای در جامعه علیه هویت خویش غلبه کند و از طریق زبان به بازنمایی آن بخشی از هویتش برسد که سانسور نشده است بلکه وجه متفاوتی از زبان و ساختار را در خود نشان داده است. کلمات در این ساختار آشنازدایی میشوند و بسته به تنوع در سطرها به کار گرفته میشوند همین امر موجب ادغام مجموعهای از کلمات شده است که ممکن است در ساختار ظاهری باهم در تضاد باشند
از این لبهایی که شاخهشاخه باز میشوند
و اناری که دانههایش میترکند تکتک زیر پای تانکهایی که میخندد
وای از این خانههایی که دربهدر گم میکنند تو را
برای نماز قربتا الی بینهایت نقطههایی که شکافته میشوند از ماه
درون هلالی که دم از بریدن میزند اما درو میکند تو را
ببین چطور میچرخد این سنگ آسیابی که میچرخم
برای دانهای که میمیرد، هزار بار زندهام ( صفحهٔ ۵۴)
در پایان میتوان گفت که لیلا صادقی در مجموعهٔ گریز از مرکز با خلق تکنیکهای زبانی و روایی و ارائهٔ ساختاری متفاوت مانند مجموعههای قبلی، توانسته است به برقراری گفتمان میان هویت زن در جامعه و شکلگیری زبان متفاوت یاری رساند. این تفاوت از طریق زبان در برابر ساختارهای کلیشهای ایستاده است و به ارائهٔ الگوی متفاوتی در نوشتار زنان منتهی شده است.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia