نیهیلیسم، قهرمانها و ضد قهرمانها
یادداشتی کوتاه بر داستان بلند “نماز میت” رضا دانشور
رضا دانشور همیشه قدرت آن را دارد که خواننده خود را میخکوب نثر شیوا و شاعرانهاش کند. آنچه قلم این نویسنده را از دیگر نویسندگان همنسلش متمایز میکند قدرت او در ادغام زبان و لحن محاوره در متن ادبی است. کلام او بیش از آن چه تلاش کند در راستای شکل دادن به ساختار داستان باشد، درگیر خلق موقعیت و شخصیت است. این مساله همچنان که عامل اصلی در جذاب شدن متن او برای مخاطبین جدی ادبیات است، سبب نقص در داستاننویسی او نیز میشود. خسرو خوبان را احتمالا باید مهمترین اثر این نویسنده دانست و نماز میت نیز اگر چه از آثار نخستین اوست اما بر همین اصل ذکر شده، استوار است. بعید میدانم خود رضا دانشور به این مساله آگاه نبوده باشد، بنابراین باید تلاش او برای ایجاد ارتباط کلامی با مخاطب، خلق دقیق شخصیت از طریق ظرافتهای زبانی و سپس پرداختن به ساختار داستان را تعمدی دانست؛ شیوهای که او برگزیده است تا بتواند با مخاطب خود از آنچه در ذهنش میگذرد، حرف بزند. نماز میت داستان بلندی است که به پرداخت دو شخصیت اصلی در جریانات سیاسی معاصر میپردازد. رفتار متفاوت این دو در بزنگاههای اجتماعیاشان و سرنوشت متفاوت آنها در این داستان بلند به نقد کشیده میشود.
داستان با موضوع شکنجه در زندان و تجربه کردن آن آغاز میشود و اساس داستان بر پایه رفتار متفاوت دو دوست هنگام شکنجه شکل میگیرد. یک نفر تاب شکنجه را ندارد و دیگری آن را به عنوان پادافره مبارزه خود قبول میکند و سزاوار رنجی میشود که به جان خریده است. با این وجود دانشور هرگز شخصیتهای خود را مستقیم قضاوت نمیکند بلکه بسیار ماهرانه به دنیای درونی آنها راه باز میکند. او میکوشد تا داستان هر یک را با زبان خودش روایت کند تا بدین گونه خواننده بتواند با شخصیتهای داستانی ارتباط برقرار کند و دلیل رفتارهایش را بپذیرد چرا که نویسنده بر آن است قضاوت و قهرمان پنداری را از ذهن مخاطب خود دور کند و در روایتی که بارها شمایل سوررئال به خود میگیرد، به نئورئالیسسم داستانی برسد. او در روایتی خیالی که بیشتر متکی بر تک گوییهای کابوسوار یا تکیه کلامهای احساسی کوتاه اما عمیق است، ماهیت درد و شکنجه روحی و جسمی را بهصورت متمایز از هم به تصویر میکشد و باید نماز میت را در این زمینه اثری موفق دانست. داستان با زبان دو راوی یعنی زعیم و یوسف پیش میرود اما شخصیت مهم دیگر داستان، انیس است. همسر یوسف و برادر زعیم که تن به شهوت جنسی قدرت حاکم میدهد تا برادر خود را از زندان آزاد کند. برادری که شکنجه را تاب نمیآورد. انیس در پستوی داستان نماز میت که تمام آن، به یک خواب هذیانگونه میماند حضوری خیالی دارد. انیس کیست؟! خواننده با او در داستان زندگی میکند اما وجودش هرگز برای خواننده قابل پیشبینی نیست چرا که اصولا انیس از زبان زعیم و یوسف است که تعریف میشودو جایگاه خود را به دست میآورد. اگر لایه داستانی این اثر را از آن حذف کنیم و به تاویل محتوای آن بپردازیم نقش انیس نه تنها پررنگتر بلکه نمادینتر نیز میشود.
داستان نماز میت در دل جدالهای سیاسی دهه سی خورشیدی ایران رخ میدهد، نویسنده کوشیده است رمان را به اثری بدل کند که تودرتوهای ذهن انسان سیاسی را مورد نقد قرار میدهد. وامداری و حضور پررنگ آثار سلین در داستان به روشنی قابل حس است و نویسنده نیز با بارها نام بردن از نام این نویسنده و یادآوری کتابهایش، او را با داستان خود پیوند میزند و درست مثل سلین قهرمان و ضدقهرمان را روبروی هم قرار نمیدهد بلکه هر یک را جداگانه به تصویر میکشد و شرح زوایای روحی هر یک را در برابر پدیده درد ناشی از شکنجه که توصیف آن جز با زبان ادبیاتی غنایی، که دانشور به آن مسلح است، امکانپذیر به نظر نمیرسد، برای مخاطب خود قابل درک میکند به شکلی که در انتهای داستان قهرمان و ضدقهرمان هر دو بدل به قربانی شکنجه میشوند. یکی در شکنجههای جسمی خود به رستگاری روح میرسد و جسم دیگری در سیاهچاله حرمان روح رها میشود.
نماز میت اشارات بسیاری در خود نهفته دارد که شاید یافتن تمام آنها ممکن نباشد. بسیاری از این اشارات در گذر زمان یا به دست فراموشی سپرده شدهاند یا نیاز به کاوش و تحقیق بسیاری دارند که همت گماردن به آن چندان امر ممکنی نیست. با این حال مجموع این اشارات، خواننده را وارد فضایی منحصر به فرد میکند که مشابه آن را در آثار دیگر این نویسنده نیز میتوان یافت.