واکاوی مشترک ساختار زبان در شعر در مجموعهٔ شعر عطر از نام اثر مشترک محمد آزرم و ایولیلیث
خلق اثر ادبی مشترک که شامل شعر و داستان هست از تکنیکهایی است که در سالهای گذشته به پیوند میان آثار ادبی شاعران و نویسندگان منجر شده است. یکی از آثار منتشرشده در حوزهٔ شعر با نام عطر از نام است که بداهه نویسی مشترک میان محمد آزرم و ایولیلیث است. این کتاب توسط نشر بوتیمار منتشر شده است و مشتمل بر شعرهایی است که بیشتر کارکرد زبانی دارند و محو ر اصلی آن بر واسازی زبان و تبیین میان روایت و زبان بناشده است. محمد آزرم در گفتگو با فرزام حسینی در خصوص شعرنویسی مشترک در ادبیات فارسی تاریخچهٔ کوچکی از شعرهای مشترک فارسی در ادبیات ایران میدهد طبق گفتهٔ آقای آزرم مشهورترین شعر مشترک فارسی را یدالله رؤیایی و فروغ فرخزاد در سال ۱۳۴۵ نوشتهاند. این شعرها بعد از مرگ فروغ فرخزاد در دلتنگیها و از دوستت دارم رؤیایی منتشر شد. بر طبق گفتهٔ آقای آزرم ویژگی مشترک همهٔ این شعرنویسی های مشترک تناوب عبارتهای کامل شعر است. هر شاعر عبارتی را خودش شروع میکند و به پایان میبرد و بعد نوبت شاعر دیگر میشود. به تعبیری عبارتهای هر شاعر و آنچه نوشته است از مبدأ حرف و مقصد کلام، مشخص و قطع نشده است (گفتگو با فرزام حسنی)
در مجموعهٔ بداهه نویسی مشترک عطر از نام، نوعی فضای روایت و زبان با کارکردهای نامتناهی به چشم میخورد که زوایای مختلفی از روایتهای زبان و استفادهٔ مستمر از تکنیک واکاوی زبان را نشان میدهد. ویژگی بارز این مجموعه مطابق همان چیزی است که محمد آزرم در تعریفش میگوید یعنی هر شاعر مدام در رفتارهای زبانی دیگری غافلگیر میشوند. (گفتگو با فرزام حسنی) شگرد و تکنیک به کار گرفتهشده در شعرهای این مجموعه فرار از واقعیتهای تحمیلشدهٔ زبان و بازسازی نوع دیگری از زبان است که هر بار بسته به زاویهٔ دید شاعر در چرخش است ازآنجاییکه اشعار این مجموعه شاعر واحدی ندارد این تکرار و چرخش در واقعیت و ماهیت زبان را میتوان بهوضوح دید.
تلویزیون همیشه تحت الفظی میماند
دالهایش مدلولهای دیگرند
و ما را از خنده پخش میکنند
وضعیت کلینیکی به خود میگیریم
از آنتن درد میکشیم
از عقیده شکاف میخوریم
و از پشتبام مخابره میشویم
به بهشتهای دیگری در تاریخ (صفحهٔ ۱۷)
بااینکه شاعر واحد نیست و مدام واقعیت و ماهیت زبانی میان دو ناخودآگاه و تفکر متفاوت شکلگرفته است اما هدف اصلی یعنی واسازی واقعیت از زبان را بهخوبی میتوان در شعرهای مشترک این مجموعه دید؛ بهعبارتدیگر بااینکه دو شاعر در تکینیک های زبانی که از واقعیت واحدی پیروی نمیکند، بهره بردهاند اما در بیشتر اشعار این مجموعه یک هدف و یا یک مضمون مشترک به چشم میخورد، که بهخوبی خودش را از لابهلای بازیهای زبانی در شعر بیرون میکشد و به مخاطب منتقل میشود. در بعضی از شعرها همین واحد نبودن شاعر، نوعی بریدگی و یا انقطاع در زبان شعر پدید آورده است، اما از سوی دیگر تعبیرات یکسان دو شاعر از واقعیتها این بریدگیها را به یکدیگر پیوند داده است. استفادهٔ دو شاعر از این زبان استعاری توانسته است یک سری از کلماتی که ماهیت اعتراضی دارند در لابهلای همین ساختار در هم زبان پنهان کند و برعکس به نوع متفاوتتری به مخاطب خود منتقل کند برای مثال در شعر انسان جایی گره میخورد:
کوچک ما هستیم که دست مان علف
سرانگشتانمان باران
و سرانجاممان عصر است
آسمان در دستهای نقاشی همسایه
و باد قطعهای هندسی از موازی گیسو است
حتی برای دیدن مقیاس
هوا اندازهٔ گرفته از لبهاست (صفحهٔ ۲۰)
چند زبانی و بهعبارتدیگر گفتگوی میان دو شاعر زن – مرد نوعی کنش ساختاری – زبانی را در شعر بنانهاده است. بهاینترتیب زبان در شعر بهصورت استعاری به ساختاری برای رد تجارب زن- مرد منتهی میشود. بااینکه جنسیت در اکثر اشعار میان دو جنس زن- مرد در چرخش است اما دو شاعر با روبهرویی غیرمنتظره با این کنشها توانستهاند فرم متفاوتی را از زبان زن- مرد بنا کنند این زبان را بهخوبی میتوان در اشعار این مجموعه دید. بهخصوص که در برخی از روایتها این گفتمان عاشقانه و متفاوت زن – مرد را میتوان دید که از الگوهای رفتاری تحمیلشده در زبان پیروی نمیکند، بلکه به دنبال واسازی از طریق زبان استعاری است. این واسازی از زبان از آن جایی اهمیت دارد که بهخصوص در جامعهٔ ایران کلیشههای رایج علیه رابطهٔ زن و مرد منجر به سانسور در زبان هم میشود، درحالیکه زبان شکلگرفته شده در این مجموعه شعر به دلیل همین چندصدایی در توانسته است با چرخشهای استعاری در کارکرد محتوا در برابر سانسور بایستد و گفتمان متفاوتی از رابطهٔ دو جنس در زبان بنا کند. این گفتمان فضای استعاری را در شعر ایجاد میکند که بسته به دید مخاطب میتواند زوایای تعبیری متفاوتی را منتقل کند.
حرفبهحرف دردهانت میگذارم
دهان
صدا
در
خانه
همه از من در تو افتاده
در تنم چشم بگذار
تنگ
زبان به دهانم باش
تند
این بند که باز میکنی من نبستهام
از استخوانبندی تو
به تنم میگریزم (صفحهٔ ۳۱)
رویکردهای ذهنی و یکبارهٔ زن و مرد در این مجموعه شعر مشترک در تضاد نیست، بلکه بهنوعی گفتمان متقابل تبدیلشده است. بهاینترتیب در این گفتمان نوعی زنانگی شعر سربلند کرده و در برابر چرخشهای یکبارهٔ هر دو شاعر ایستاده است. تکنیک جالب دیگر در این مجموعه مشخص بودن صدای شاعر زن در میان اشعار است که خود نوعی الگوی مقاومتی زن در نوشتار را نشان میدهد. برای مثال در شعر لب سوختن از تاریخ.
رفتم خودم را بیصدا منتشر کنم
لبهای دوخته از تاریخ
بازکنم
تای پیراهن زنی
بشکافم
زنهای سوخته را تن کنم
کلمات بریده را نفس
بدمم به انگشتهایی که جادو نشد
خطوط سفید کتابها
به خواب مردگان برگردانم
لبهای در بیشکل
از بر بخوانم
از زفاف کودکی به مکتب نقبی بزنم
به وردهای از زیر لباس برآمده
به پچپچهای پشت در (صفحهٔ ۴۵)
همین تکنیک یعنی بنا و استفادهٔ متفاوت از موقعیتهای زن – مرد و واسازی این گفتمان در بعضی از شعر بهصورت ناخودآگاه به پریشانی زبان تبدیلشده است، یعنی هر چه قدر دو شاعر بیشتر این ماهیت را نشان دادهاند، زبان در این مجموعه کارکرد متفاوتتری گرفته است. این پریشانی از سوی دیگر بهنوعی ماهیت اعتراضی هم دارد و در شعرهایی که زبان بیشتر بههمریخته است. ماهیت اعتراضی عمیقتری را در لایههای زیرین معنایی آشکار میکند.
ماهیت اعتراضی شکلگرفته شده در این فضا در تقابل با کلیشههای رایج مردسالاری میایستد، نکتهٔ جالب در اشعار این مجموعه قوی بودن صدای شاعر زن در این دوصدایی و از سوی دیگر همراهی شاعر مرد است که بهصورت زبانی در طول مجموعه تکرار میشود.
مثال در شعر همهچیز از محاصره شروع نمیشود:
رجوع میکند به خودم
تکههایی از گوش
لختههایی از نام
که آغازم از محاصره فشردهتر است
سیرم از تفسیر
قافم با پرتابش
دارد حق را
زن از فرد معجول میکند
زیر دندان
تکههایش را جمع میکند
لختههایی که رجوع میکند به خودم
تفسیرهایی از حق
که فقط در گلو فرو میرود
دارد حق
در رگهای بریده
در تورم استخوان از فرط
در تکرر واژگان از لال (صفحهٔ ۴۸)
تنوع در ساختار زبان و محتوا باوجود تکرار برخی از واژگان از دیگر تکنیکهای موجود در این مجموعه شعر است، بهاینترتیب که زبان موقعیت پیچیدهای دارد، اما این پیچیدگی ثابت نیست و گاهی از یک فرم به فرم دیگری تبدیل میشود. این تنوع در تکرار ساختار زبان گاهی نمیتواند شعر را بهصورت یک روایت یکدست دربیاورد انقطاعهای بیشازاندازه در برخی از سطرها معنی شعر را بهصورت دیگری به هم میریزد. اما در اکثر شعرها یکدست نبودن و تنوع در فضای زبان توانسته است شکل متفاوتی را از زبان و شعر بنا کند که بهخصوص میان دو شاعر و دو راوی مختلف شکلگرفته است.
توی سرم فقط خودم بودم
تو از کجای سرم بیرون آمدی؟
از نور
از سرماو تاریکا
من ندا بودم و
تو آوا
بدون من تو از خودت محوی؟
یا من محو تو در بدون منم؟
بیا از زبانم نامت را
بین لبها بگیر (صفحهٔ ۵۰)
در پایان میتوان گفت که مجموعهٔ شعر عطر از نام که بداهه نویسی مشترک محمد آزرم و ایولیلیث است، نوعی تجربهٔ زبان است زبانی که در موقعیتهای مختلف و غافلگیرانهٔ میان دو شاعر بهخصوص به دلیل بداهه نویسی، تجربهٔ متفاوتی را نشان داده است. در این مجموعه سطح زبان و ساختار به دلیل آنکه یکسان نیست و مدام در تکرار و حتی حذف است توانسته است فرمهای زبانی متفاوتی را در ساختار شعر بیان کند. این مسئله بهخصوص در شکلگیری و نجات کلمه از سانسور اهمیت زیادی دارد تجربهٔ شعر مشترک در عطر از نام، تجربهٔ زبان، ساختار، روایت و دگرگونگی و چندصدایی است که توانسته است ساختارهای جدیدی را در شعر و زبان باز کند و به همین دلیل مجموعهٔ موفقی را در این حوزه ارائه دهد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia