چند شعر از ماندانا زندیان
ماندانا زندیان ، شاعر، روزنامهنگار، و پزشک، زادۀ سال ۱۳۵۱ در شهر اصفهان و دانشآموختۀ رشتۀ پزشکی در ایران است.
آثار منتشر شده:
*شش مجموعه شعر با عناوین « نگاه آبی » (نشر پژوهه/ ایران)/ «هزارتوی سکوت» (نشر پژوهه/ ایران)/ «وضعیت قرمز» (شرکت کتاب لسآنجلس)/ «در قلب من درختیست» (شرکت کتاب لسآنجلس)/ «چشمی خاک، چشمی دریا» (نشر ناکجا/ پاریس)/ و «ما خورشید سایههای خویشیم »(انتشارات اچ اند اس/ لندن)
*جمعآوری ترانههای زویا زاکاریان و چاپ گزینهای از آن آثار با نظارت شاعر در دفتری به نام «طلوع از مغرب»، (نشر پژوهه، ایران)
*نوشتن مقدمه، بیوگرافی و بررسی آثار نقاشی حسام ابریشمی در کتاب Expression of Love
*گردآوری، تنظیم و ویراستاری کتاب «امید و آزادی»، پیرامون زندگی و کار ایراج گرگین (انتشارات شرکت کتاب لسآنجلس)
* تنظیم مجموعهای از مصاحبهها با شاعران و نویسندگان، پیرامون ده شب شعر انستیتو گوته در تهران در کتابی با عنوان «بازخوانی ده شب»، (انتشارات بنیاد داریوش همایون برای مطالعات مشروطهخواهی، آلمان)
* روایت زندگی استاد احسان یارشاطر در قالب یک گفتوگو در کتابی با عنوان «احسان یارشاطر در گفتوگو با ماندانا زندیان»، (انتشارات شرکت کتاب لسآنجلس)
گزیدهای از اشعار عاشقانهٔ ماندانا در سال ۲۰۱۴ میلادی توسط دکتر احمد کریمی حکّاک به زبان انگلیسی ترجمه و در مجموعهای با عنوان An Eyeful of Earth, An Eyeful of Ocean: Selected Love Poems of Mandana Zandian منتشر شدهاست.
ماندانا زندیان ساکن لسآنجلس آمریکا و عضو هیأت تحریریهٔ فصلنامهٔ ره آورد است، بخش معرفی شعر برنامهٔ رادیویی هما سرشار را اداره میکند، و نیز به کار و پژوهش در زمینۀ سرطانهای مهاجم و پیشرونده، در بیمارستان Cedars Sinai مشغول است.
۱
احتمال نگاهت را میشد از هوای کوچه برچید.
دستهایت امتداد روشنتری داشت
وَ آن پنجره
که در مدار چشمهایت میچرخید
ابعاد آرامی،
که در بادهای موسمی
نمیشکست.
حالا بر باد میرود باران وُ
این عزیمت خلوت
تا هست
هوای داغ را
در باغ
تبصره میکند.
۲
نگاهت روشنترین موسم آگاهیست
وقتی رنجهای ارجمندت
گلوی حادثه میشود، پارسا، وُ
آغوشت
ارتعاش خاک وُ
خیال آب،
که موج میزند، عریان، وُ
سبز میشود
درختی
که برگهایش
سیاهی خاک را
به باد میدهد، آرام، وُ
آب از آب تکان میخورد، انگار.
[clear]
شاید که ما هرچه را که باید از دست داده باشیم
از دست ندادهایم،
وَ ماه،
ماه کامل روشن،
شکوفهای از مهتابی توست
وَ این هوا، هنوز،
آنقدر نفس دارد
که هوای تو را داشته باشد،
آزادی!
۳
شاید که فکرهای من
از حافظهٔ نبودنت
زخمیتر بود وُ
باد
صدای کاشیهای سرد را
در نگاه روز میریخت وُ
زمان
در خیال انگشتان آبیات
به حاشیه میرفت، آنجا،
برای خداحافظی
از تکرار ندیدنت
در سینهخیز گمنام خاوران.
[clear]
و این کلمات
که در را بستند
تا پوست بیاندازد گلویشان، بیوقفه وُ
دست تکان دهد برای فاصله،
تنها
تداعی نبودنت بودند.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
ماندانا زندیان؛ شاعر و نویسنده، زادهٔ فروردین ۱۳۵۱ خورشیدی در اصفهان و دانشآموخته ٔرشتهٔ پزشکی در ایران است.
زندیان عضو هیأت تحریریهٔ فصلنامهٔ رهآورد است و پیشینهٔ ۱۱ سال نویسندگی، تهیه و اجرای برنامهٔ «صدای شعر امروز» در همکاری با برنامهٔ رادیویی هما سرشار، و ۲۰ سال پژوهش دربارهٔ سرطانهای مهاجم را در کارنامهٔ خود دارد.
ماندانا زندیان هفت مجموعه شعر منتشر کرده که تازهترینش «صدای سایههای هم بودیم» (۲۰۱۹، انتشارات شرکت کتاب، لسآنجلس) نام دارد.
از میان دیگر کتابهای منتشر شده از او میتوان از «امید و آزادی» (زندگینامهٔ حرفهای ایرج گرگین)، «بازخوانی ده شب» (مجموعهای از مصاحبهها با شاعران و نویسندگان، پیرامون ده شب شعر انستیتو گوته در تهران)، «احسان یارشاطر در گفتوگو با ماندانا زندیان»، و تدوین کتاب «یادداشتها» (مجموعهٔ متون مستقلی که دکتر احسان یارشاطر در یک بازهٔ زمانی ۲۶ ساله برای نشریات ایراننامه و ایرانشناسی نوشته) نام برد.
تازهترین کتاب زندیان با نام «سرو ایرانی و جوانههای تجدد، در گفتوگو با عباس میلانی» در دست انتشار است.