چند شعر از پانتهآ گلپر
۱
سقوط
و سقوط سهام/ خبرآخر
قند سمرقند / بحران تازه شعرپارسی
مرگ خاموش کورش در خواب و آه/
پوزخند زده به اعلامیه جهانی که شر شر شُر شُر
و پیراهن خونی عمو فیروز
روزنامهای فیروزهای شبنامه
که پرواز آخرین کوزه نرگس/ آخرین ایستگاه مترو
به نوروز چشمهایت / در آسمان بیستاره شیراز
دامنه دارد موج مکزیکی من
۲
سنگ
بیرون مانده از گور
و نادر بیانگشت در گریه بیکفن
مانده از کوه نور
همین دو گوشواره به سوغات/
که بسته شد دو سوراخ بسته بیگنجنامه
و اسکناس نخنماست
در سوراخ موش اساطیری
که این سالهای سیصدوسگ/ تاکی
چله نشسته چله
چهارصد چشمهسار بیچشم
که چاپارهای چشم روشنی
خبر آورند خبر
تا چلچله با ماه چهارده برقصد
۳
نوشتند و روزنامهها
از خودکشی ساحلی/ در خون نهنگ نقطه
جنگ نفت شد
بر گرده نهضت جنگل
بر نعش درختها
که نوروزخوانی در کاخ کرملین
صف کشیدهاند صف
لاکپشتها / در آموزش کرال پشت
پوشیده ببر بی مازندران
بگویید که حمام خون راه بیندازد
و در خون گوزن برقصد
۴
شد
صدا کن مرا از آینه
که بیزارم از سکوت
که میترساندم و این غار
بی وحی بی روزِ مادرمرده
مُثُل ها را مَثل / سوزانده است سوزانده
بالهای مرا /نزول آیههای تردید
موکول کن / به مستطیل زمان دیگری
جراحت این تب را
۵
تمبر
دلخسته از / گور به دوشی
این کلمات که بیتابند و از واژگان /
ز خ م خورده
خون
ر
ی
ز
ش
دارد
و ادامه دارد و دارد ادامه
سنگ اندازی بر گورهای ایستاده
گور به دوشی است
در شکست جنبشهای هایهای
طاقدیس و ناودیس/ و کاشی روی کاشی جریان دارد
و در خاور دور لغات
گور خوابی است و در / مصاف سنگرهای سنگزایی
گسلها جشن هزاره گرفته اند گرفته
۶
خاک
حنا بسته است/ فرق شب را
این اضمحلال دیرپا/
که سفیداب میزند تند/ حادثههای ندیده را
در ماه پریدهرنگ
سرخابی است تاریخ در خون سیاووش/ به اشک انار
که وسمه کشیدهاند نسوان عزای امیر را در حرمسرای شاه شهید
بند انداخته است/ به بند بند تنم
مغول که سمها /
خال خواهم کوباند و آشنایی رستم را
به بازوی جوانمرگ سهراب
سرمه میکشم سرمه
۷
صامت
دچارتوهم است و سرگرم لبخوانی آه
بدون دیالوگ هملت/
که لال مادرزاد در خلا بی ادیسه کوبریک
که سیاه و سپید است رقص چاپلین
که میترسد از خون/هیچکاک
و ویرجینیاولف از سایهاش
که شوالیه تاریکی/ پدرخوانده به شکارچی گوزن
به صدا در میآید و زنگها برای کهها
برایِ دارند/ که بیچندوچون رقص مینویسیم
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید