کتاب مرتضی کیوان
کتاب مرتضی کیوان
مؤلف: شاهرخ مسکوب
نشر کتاب نادر/ چاپ ۱۳۸۲
«کتاب مرتضی کیوان» اثری است که با مطالعهٔ آن علاوه بر آشنایی با شخصیت ادبی و سیاسی کیوان میتوان تا حدودی نیز با فضای دههٔ سی آشنا شد. دههای که اتفاقات مهمی در آن روی میدهد. دههای که دههٔ یأس و نومیدی از یک سو و از دیگر سوی، دههای است که در آن بنیانهای مبارزهٔ فرهنگی ـ در کنار مبارزه سیاسی ـ شکل میگیرد.»
به خاطر یک سرود به خاطر یک قصه / در سردترین شبها، تاریکترین شبها / به خاطر عروسکهای تو / نه به خاطر انسانهای بزرگ / به خاطر سنگفرشی که مرا به تو میرساند / نه به خاطر شاهراههای دور دست به خاطر ناودان / هنگامی که میبارد / به خاطر کندوها / و زنبورهای کوچک / به خاطر آویز سپید ابر در آسمان بزرگ آرام
به خاطر تو / به خاطر هر چیز کوچک، هرچیز پاک، بر خاک افتادند / به یاد آر! عموهایت را میگویم از مرتضی سخن میگویم
بسیاری از خوانندگان شعر معاصر که به یقین با احمد شاملو آشنایند، نام «مرتضی» را در چند شعر از او حتما به خاطر دارند، در بندهایی چون؛ «سال اشکِ پوری، سال خونِ مرتضی» و یا «عموهایت را میگویم / از مرتضی سخن میگویم». اما اغلب این خوانندگان همانگونه که در پشت جلد «کتاب مترضی کیوان» نیز آمده است، از اسطورهٔ ادبیات سیاسی عصر ما آگاهی چندانی ندارند. مرتضی کیوان که در سال ۱۳۰۰ در اصفهان زاده شده و پس از عضویت در حزب پیکار و فعالیت مستمر در حزب توده و نگارش مقالههای فراوان در نشریات وابسته به این حزب و نیز فعالیتهای روزنامهنگاری در مجلههایی چون «بانو»، «جهان نو» و «کبوتر صلح» در بیست و هفتم مهرماه ۱۳۳۳ محکوم به اعدام میگردد، طولِ عمرش چندان نیست؛ سی و سه سال! مرتضی اما عرض آن را آنقدر طولانی کرده است که امروز پس از گذشت بیش از نیم قرن، میتوان هم چنان بر روی آن اندیشه کرد و نوشت و خواند. کاری که مسکوب در «کتاب مرتضی کیوان» دل به آن سپرده است.
شاهرخ مسکوب، آن گونه که در مقدمهٔ کتاب میگوید، گویا همیشه آرزو داشته است کتابی فراهم آورد، دربارهٔ آن چه از مرتضی کیوان بازمانده، تا آن دوستداران حقیقت که از وی جز نامی نشنیدهاند، بتوانند از جان با صفای او چیزی دریابند. وی برای تألیف این کتاب، ابتدا از «پوراندخت سلطانی» همسرِ مرتضی آغاز میکند. اگرچه در روز هجوم به خانه ـ برای دستگیری کیوان و همسرش ـ نوشتهها و نامهها نیز به غارت میروند، اما پوراندوخت پس از اعدام مرتضی، نامهای به سرهنگ امجدی، معاون وقت فرمانداری نظامی تهران مینویسد و خواستار بازگردان نامههای همسرش میگردد، که همین نامه در آغاز کتاب، پس از مقدمهٔ مؤلف آمده است.
مسکوب انگیزه خود را برای فراهم آوردن چنین کتابی دو چیز میداند. انگیزه شخصی وی ادای دین است و سپاسگذاری از رفیقی که پیوسته در خویشتن او حضور داشته و گاه و بیگاه چراغی فراراهش نهاده است. درباب انگیزهٔ دیگرش که انگیزهای اجتماعی است، میگوید:
«به علل تاریخی (ادامهٔ سنت سیاست به روال همیشگی) فرهنگی، رازداری و آبروداری، احساس ناایمنی و تقیه، نبود آزادی و ترس از فردای نامعلوم وای بسا موجبات دیگر، درمیان ما ایرانیان، آنها که میبایست و میتوانستند کمتر گفتهاند و نوشتهاند و تجربه شخصی، اجتماعی و سیاسی خود را به دیگران منتقل کردهاند. تازه چند سالی است که پارهای از سازمانها و کسانی از اهل سیاست و قلم به این مهم میپردازند، وگرنه ما، نسل مرتضی و یاران یا مخالفانش، دوست و دشمن، بیبهره از تجربهٔ پیشینیان، در کارزار سیاست افتادند. پس از ما نیز همین شد. «کتاب مرتضی کیوان» نموداری از سرگذشت عاطفی، فرهنگی، سیاسی یکی از مبارزان با حقیقت عدالت اجتماعی است، انتقام ناتمام تجربهٔ یک زندگی کوتاه اما با صداقتی پرشور، باشد که به کار میآید.»
«کتاب مرتضی کیوان» اثری است که با مطالعهٔ آن علاوه بر آشنایی با شخصیت ادبی و سیاسی کیوان میتوان تا حدودی نیز با فضای دههٔ سی آشنا شد. دههای که اتفاقات مهمی در آن روی میدهد. دههای که دههٔ یأس و نومیدی از یک سو و از دیگر سوی، دههای است که در آن بنیانهای مبارزهٔ فرهنگی ـ در کنار مبارزه سیاسی ـ شکل میگیرد.»
«شاهرخ مسکوب» کتاب مرتضی کیوان را در ده سرفصل بخشبندی کرده است. این بخشبندی به گونهای است که مخاطب بتواند به تدریج و در جریان مطالعهٔ بخشها، هرچه بیشتر و بهتر در فضای کار قرار گیرد. «درمقام دوستی» اولین بخش از کتاب است که مؤلف در آن با استفاده از نقل قولهای دوستانِ کیوان و نیز یادداشتهای آنها، سعی در آشنا کردن مخاطب با شخصیت مورد نظرش را دارد. البته او در این بخش تأویل و تعبیرات خود را نیز جابجا آورده است. در بخش اول خاطرات و نقل قول کسانی چون، محمدجعفر محجوب، احمد شاملو، مصطفی فرزانه، احمد جزایری، فریدون رهنما و دیگرانی چند مورد توجه قرار گرفته است.
بخش دوم کتاب، «مردی که شب به سلامِ آقا رفت» نام دارد. تمامی این بخش از زبانِ همسر مرتضی است و حاوی نکات بسیار خواندنی است. در این کوتاه نوشت، پوراندوخت سلطانی ـ یا به قول شاملو، پوری ـ از شخصیت، گرایشهای فکری و نیز چند و چون زندگی خود با مرتضی، سخن گفته است،
«یاد کیوان؛ نوشتهها» و «یاد کیوان؛ سرودهها» دو بخش دیگر کتاب هستند که مقالههایی از محمدعلی اسلامی ندوشن، ایرج افشار، نجف دریابندری، احمد جزایری، سیاوش کسرایی، و محمدجعفر محجوب در بخش سوم گردآوری شده و بخش چهارم به شعرهایی اختصاص داده شده است که با یاد مرتضی کیوان سروده شدهاند، از شاعرانی هم چون، هوشنگ ابتهاج، شاملو، نادرپور و . . .
بخش پنجم، نوشتههای کوتاهی از مرتضی را در خود جای داده است و بخش ششم، هشت نامهٔ وی را دربرمیگیرد، هشت نامهای که وی به همسرش نوشته است. در این بخش و با خواندن این نامهها میتوان تا حدود بسیاری به صداقت، ایمان و اعتقاد او پی برد. مرتضی در جای جایِ این نامهها هرجا سخن از عشق میگوید: از اعتقاد و آرمانهایش نیز سخن گفته است. در این نامهها، فضای مبارزاتی آن زمان و نیز آرمانگرایی و شور انقلابی حاکم برآن دهه کاملا مشهود است.
در قسمتی از نامهٔ اول میخوانیم:
«من به تو اعتماد و اعتقاد دارم زیرا تو قسمتی از زندگی منی، تو ترانهای از سرود ایمان بزرگ منی، تو رفیق منی و همین کافی است که تا پایان زندگی با هم، رفیقانه همراه و همدل باشیم.»
بخش هفتم، حاوی نامههای کیوان است به دوستانش و نیز پاسخ برخی دوستان، از جملهٔ سیدمحمدعلی جمالزاده، مهدی حمیدی شیرازی، نصراله فلسفی و حسینقلی مستعان.
در بخش هشتم، چند بررسی و تحلیل ادبی میخوانیم، که به قلم خود مرتضی بوده و در مطبوعات آن زمان به چاپ رسیده است. در این مقالهها، آثاری از نویسندگانی چون علی دشتی، احمد شاملو، آناتول فرانس، جلال آل احمد و چند نویسندهٔ دیگر مورد نقد و بررسی قرار گرفتهاند.
بخش نه نیز حاوی نوشتههای پراکندهای از مرتضی کیوان است. با عناوینی هم چون، رهآورد، سایه، نورجهان بیگم و دربارهٔ لایحهٔ جدید قانون مطبوعات.
مرتضی کیوان، ساعت سه و نیم بعد از نیمه شب، دوشنبه ۲۶ مهرماه ۱۳۳۳، آخرین نامهاش را نوشت. نامهای در بیست و اندی سطر، شاهرخ مسکوب، همین نامه را نکتهٔ پایان کتاب قرار داده و بخش ده را به آن اختصاص داده است کسی چه میداند، مرتضی هنگام نوشتن این نامه چه احساسی داشته و دربارهٔ ایرانِ پس از خود چگونه میاندیشیده است، کسی نمیداند و نخواهد دانست، اما او در جایی از نامهاش مینویسد؛
«دوستانم زندگی ما را ادامه میدهند و رنگین میسازند.»
مرتضی در واپسین نامهاش تقاضای بخشش نیز دارد، اما از چه کسانی؟
«کسانی که از من طلب دارند و من نتوانستم قرضشان را بدهم و دِینم را ادا کنم مرا ببخشند»
«کتاب مرتضی کیوان» سرگذشت یک مبارزه است در برههای از تاریخ، به همین سبب نیز خواندنی است. سرگذشت مبارزهای که در سایهٔ آن میتوان گوشههایی از سرگذشت یک نسل را به تأمل نشست، به تأمل نشست و . . .
*
علاقمندان میتوانند، کتاب «مرتضی کیوان» را از کتابفروشی (پاتوق فرهنگی) هدایت تهیه نمایند.