کودتا و«جاهلها و لاتها» – بخش دوم
اختلافها و تعّدد گرایشهای سیاسی، عقیدتی، قبیله ای و شخصی مانعِ دستیابی به ارزیابی واقعی در باره نقش جاهلها و لاتها در کودتای ۲۸ مرداد شدهاند، جاهلها و لات هائی که بخشی از آنان بلوای ۱۵ خرداد ۴۲ را سامان دادند و درحکومت اسلامی مهمترین سازمانگران و مدیران ارگانها و ارکان این حکومت شدهاند.
***
نقش جاهلها و لاتها در روز ۲۸ مرداد
طرح سرنگونی دولت مصدق، نقشه مند و باتوجه به اولویتها و در مراحل مختلف صورت گرفت، که ازتبلیغ و تحریک علیه مصدق تا جلب همکاری شاه و نزدیکان وی، ونیز تطمیع و تحبیب نمایندگان مجلس را در برمی گرفت، مرحله ای نیز به برپائی تظاهرات عمومی با پشتیبانی بخش هائی از ارتش و نیروهای حکومتی و ” بسیج اوباش به سردستگی چاقوکشان برای انجام تظاهرات خیابانی، حمله به ادارات دولتی، تخریب روزنامههای ملی و حزب توده و نیز ایجاد ترس و وحشت بین ساکنان تهران ” در نظر گرفته شده بود، مرحله ای که ” فاز”ِ بهره گیری از”جاهلها و لاتها” بود. دراین مرحله جاهلها و لاتهای متدین (فدائیان اسلامی) که میتوانستند” لات و لوتهای بلند و کوتاه زورخونه ای و هیئتی رو با یه اشاره جمع کنن” تماشاگری پیشه کردند، و صحنه، صحنهی حضور جاهلها و لاتهای درباری و احزاب و سازمانهای سیاسی شد. (۱)
درباره کمیت (تعداد) و نقش وکیفیت کار”جاهلها و لاتها ” در روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ گزارشها و اطلاعات متعدد و گاه متناقض وجود دارد.
آمار دقیقی دررابطه با تعداد این افراد در دست نیست، برخی رقم ۲۵۰۰ نفر را درست میدانند و با نسبت دادن “فواحش و زنان بدکاره” به زنان این مجموعه، ادعا کردهاند آنان ” با دریافت ۵۰ تومان راضی به همکاری شدند”، اما برخی دیگر تعداد این افراد را، زن و مرد، حدود ۲۰۰۰ نفر تخمین زدهاند.” (۲)
در بارهی نقش و میزان تاثیرگذاریِ جاهلها و لاتها در روز ۲۸ مرداد و پیروزی کودتا، دیدگاهها و نظرات متعدد و مختلف مطرح شده است، که به طرح برخی از آنها قناعت میکنم:
” …صبح روز ۲۸ مرداد کودتا با تظاهرات بی اهمیت اوباشان حرفه ای، میدانیها، و دیگر اقشار لمپنی شروع شد…” سرتیپ دفتری” نیروهای پلیس را ظاهراً” برای سرکوب کردن تظاهرات میفرستاد. ولی طبق برنامه قبلی ماموران به اوباش میپیوستند. کامیونهای پلیس و بارکش مملو از اوباش و میدانیها و پلیس از جنوب شهر حرکت میکرد و شعار” زنده باد شاه” و ” شاه – شاه- شاه” را میدادند. (۳)
” مشتی اراذل و اوباش چگونه میتوانستند یک دولت ملی را سرنگون سازند…واقعیت این است که شعبان جعفری تا شامگاه ۲۸ مرداد در زندان بود و در واقع پس از سقوط مصدق از زندان آزاد گردید” (۴)
” …به دلیل یکه تازی شعبان جعفری در بعد از ظهرآن روز و در روزهای دیگر بوده است که امر را بر نویسندگان جریانهای ۲۸ مرداد مشتبه کرده و چون لقب بی مخ هم داشته، ترجیح دادهاند او را قهرمان همهی حوادث آن روز معرفی کنند..” (۵)
” …غلامحسین مصدق فرزند محمد مصدق که خود شاهد ” رجاله بازی” ها بود، میگوید” باور کردنی نبودکه دویست سیصد نفر رجاله شهر را قبضه کنند و هیچکس در برابر آنها ظاهر نشود…”(۶)
” جایگاه نمادین شعبان جعفری و دیگر لات و لوتهای تهران…در این است که آنها نیرویی بودند در پیشاپیش آن دسته از مردمی که در بامداد ۲۸ مرداد، به نام شاه دوستی به خیابانها ریختند. آنها سیمای آن ” مردم” گمنام بودند. راستی این است که خود، همان مردم بودند. هم از این رو است که نه فلان بازاری گمنام و ماست فروش نا شناخته و بّزاز ناصر خسرو، که دهها تن از این نام داران چاقوکشی که هر یک پروندههایی به کلفتی چند بند انگشت در شهربانی داشتند و نماد پلیدی و بزه کاری خیابانهای تهران بودند، از دربار و ستاد ارتش نشان گرفتند و به آلاف و اُلوفی هم رسیدند…..”(۷)
” …شعبان جعفری (شعبون بی مخ) به طرفداری از شاه در آشوبهای مختلف شرکت داشت. امیر زرین کیا معروف به امیر موبور به هواداری از دکتر مظفر بقایی مشغول بود. منصور افشار، دانشجوی دانشکده حقوق، داود درگاهی، حبیب بشیری معروف به ” حبیب سیاه” و مهدی بیرجندی که بعد ازسقوط شاه به هامبورگ رفت و در آنجا به علت ارتکاب جرم و جنایت زندانی شد، ازجمله کسانی بودند که در این میدان مانور میدادند. این قبیل افراد، طرفدار شاه و ضد مصدق بودند که گاهگاهی با کراوات و لباس تمیز، به اتفاق سایر اوباشان، در کاخ شاهپور علیرضا، جمع گشته، تا فرامین دربار را دریافت و به اجرا در آورند…. پس از استقرار کودتاچیان، عده ای به خاطر خیانتی که به مردم و ایران کرده بودند به نان و نوائی رسیدند. به طور مثال خبری پخش شد که ” ملکهی مادر (مادرشاه) با شمس قنات آبادی معروف به ” شمس خالدار” ازدواج کرده است. او یکی از آخوندهای فرصت طلب بود که با آیت الله کاشانی و زاهدی علیه مصدق توطئه میکردند…” (۸)
.”… مقارن ساعت ده صبح، دارودستهی دیگری از چاقوکشان که تعداد آنها حدود چهار صد تن بود به سرکردگی طیب حاج رضایی، و حسین رمضون یخی، سبزه میدان و میدان آرک را اشغال کردند. این عده که به چوب و چماق و چاقو و طپانچه مسلح بودند، ضمن سر دادن شعار زنده باد شاه به گروههای سی چهل نفری تقسیم شدند و هر گروه به یکی از وزارتخانهها، بانکها و ادارات دولتی حول و حوش بازار و میدان آرک هجوم بردند.”…. لاو خبرنگار نیویورک تایمز میگوید که جورج کارون مردی با ۹۰ کیلوگرم وزن و ۹۰/۱ قد که تازه از کره به تهران آمده بود، خود را مبتکر و سازندهی این تاکتیک که توسط گروههای خیابانی اجرا میشد، میدانست. لاو اضافه میکند: ریچارد کاتم به من گفت که گروههای خیابانی با کمک یک شخص متنفذ که دوست ماست سازمان داده شد…”
“….. تصور این که رهبری به محبوبیت مصدق در ۳۰ تیر، به کمک چندتا خانم مثل خانم غفاری برمیافتد یا به کمک چند خانم و چند الواط و اشرار و آقای کرملیت روزولت برمیافتد، به نظر من، حرف قابل قبولی نیست. سئوال اصلی این است که در قیاس با ۳۰ تیر، یک سال و نیم، دو سال بعد از ۳۰ تیر که هزاران هزار نفر به نفع دکتر مصدق به خیابانها آمدند، ما شاهد چنین حرکتی در ۲۸ مرداد نیستیم. گیرم همهی اینها را مستقیم با پول آقای کرملیت روزولت به خیابانها آوردهاند (که حتماً بعضیهایشان با پول آقای کرملیت روزولت به خیابانها آمدهاند)، ولی چطور شد که طرفداران دکتر مصدق به خیابانها نیامدند؟ چطور شد در آن روز خود دکتر مصدق نرفت در رادیو اعلام بکند که چنین حرکتی علیه من در جریان است…؟”(۹)
“…. من میخواهم سئوال کنم از اینهایی که به ۲۵ و به ۲۸ مرداد حمله میکنند. در روز ۲۸ مرداد این ملت کجا بود؟ آخر اگر دولتی با یک مشت چاقوکش و اوباش، زنهای بدکاره سقوط میکند، ارحج است؟ این را که نمیشود گفت. جای ملت در آن روز در خیابانهای ایران خالی بود. هر کسی هم بگوید نه، یا سوءنیت دارد یا میخواهد منکر حقایق شود. واقعیت قضایا این است که در آن روز ملت ایران دیگر جانش به لباش رسیده بود. دیگر از آن نابسامانیها و شلوغیها و زدوخوردهایی که مرتب پیش میآمد و بهخصوص از آن بحران مالی که پیدا شده بود، واقعاً زجر میکشید و دیگر نمیخواست ادامه دهد.” (۱۰)
در کنار داوریها فوق، فرایند و میزان نقش آفرینی سیاسی افراد ودسته هاتی از گروه اجتماعی جاهلها و لاتها، و یا حامیان این افراد و دستهها را در گزارش هائی از حرکات و فعالیتهای این مجموعه میتوان دید. برخی ازشواهد و اسناد گواهاند که نقش طیب حاج رضائی و برادرش طاهر در بسیج جاهلها و لاتها و اطرافیان اش بیش از نقش شعبان جعفری و یا دیگر جاهلها و لاتهای مطرح و معروف بود. ” تخریب وغارت و به آتش کشیدن خانه مصدق نیز ظاهراً به فرمان طیب حاج رضائی عملی شد و به حساب وی گذاشته شده است.”، ” خانه آزاده ای را”، که صدیقی گفته است ” اوباش به آتش کشیدند”، طیب و دارو دستهاش آتش زدند. (۱۱ و ۱۲)
شعبان جعفری، مطرحترین نام در میان جاهلها و لاتهای آن دوره، نقل کرده است که وی روز ۲۸ مرداد تا حدود ساعت ۲ و ۳ بعد از ظهر در زندان قصر بود، اما از درون زندان با جاهلها و لات هائی که قصد حمایت از کودتا را داشتند، رابطه داشت: “… اومدن به من گفتن: یه خانومی اومده تورو میخواد…دیدم پروین آژدان قزیه…گفت بروبچه ها دارن شروع میکنن، یه پیغوم میغومی برای برو بچهها بده تا من برم باهاشون صحبت کنم و اینا”، گفتیم: والا میخوای بری برو، بچهها خودشون میدونن چیکار کنن. خلاصه یه چیزی جور کردیم و گفتیم بره، رفت و مام رفتیم تو نشستیم و گفتیم بچهها مثل این که شهر داره شلوغ میشه “.
هماسرشار به عنوان مصاحبه کننده از شعبان جعفری میپرسد: یعنی شما توی زندان بودید که بروبچه های شما از جنوب شهر راه افتادند آمدند توی خیابانهای شمال شهر؟
و جعفری پاسخ میدهد: خُب بله، دارو دستهها راه افتاده بودن.
سرشار: دارو دستهها به دستور شما راه افتاده بودند؟ یعنی آن نامه یا پیغامی که به خانم پروین آژدان قزی دادید، اثرکرد؟
جعفری: نامه نه، پیغوم دادم.
سرشار: پیغام دادید گفتید بچهها بیایند بیرون؟ درست؟
جعفری: بله …همین موقع یادمه دیدم تیمسار خلعتبری معاون شهربانی بود اونموقع، تیمسار خلعتبری و بیوک صابر و یه افسری اسمش یادم رفته خدایا؟ خلاصه این سه چارتا یهو اومدن در زندان و گفتن زاهدی، جعفری رو میخواد. منو ورداشتن بردن بالای شهربانی … مام رفتیم اونجا تا رسیدیم زاهدی بغل واکرد، مام رفتیم بغل تیمسار و.. گفتم: ” قربان رفقام زندان هستن”…. رئیس زندان را صدا کرد و گفت “اینا رو بده دست این برن” گفت:” قربان اینا چند تا شون جرم شون سیاسی نیست. اینا چاقو کشی کردن”… خلاصه رفتم سراغ حسین رمضون یخی و احمد عشقی و حاجی محرر و امیر موبور و اونایی که بهشون قول داده بودم … حسین رمضون یخی همون کسیه که طیب رو با چاقو زده بود و هیجده ماه زندون به راش بریده بودند.”.”آخه باور کن خانوم، اونموقع من هر کاری میخواستم تو تهران میتونستم بکنم. میتونستم ده میلیارد ببرم. ولی به جون شما به مولا علی، اگر شما فکر کنین یه قرون دنبال این حرفا بودم …. هیچی خلاصه راه افتادیم و چون مملکت هنوز آروم نشده بود، اومدیم رفتیم یه خرده اینور و اونور و مردمو ساکت کردیم، ولی اونروز کس زیادی کشته نشد …”(۱۳)
درکنارطیب حاج رضائی و شعبان جعفری نامهای دیگری از جاهلها و لاتها و دیگرانی که در این کودتا نقش آفرینی کردند، ثبت است: حسین و تقی اسمعیلی پور (رمضون یخی)، حسین خداداد، باقر فروتن (باقر کچل)، برادران حاج عباسی (هفت کچلون)، ناصر حسن خانی (ناصر جیگرکی)، حسن سعله ای، محمود مسگر، قاسم سرپلی، خلیل ترکه، اسمال شله، محمد دخو، علی بلنده، سکینه قاسمی (پری بلنده)، رقیه آزادپور (پروین آژدان قزی)، ملکه اعتضادی (۱۴)، و نام نا آشنایانی همچون علی شش انگشت، عشقی چاقوئی، کبرا گُنده، صغرا غوله و دهها جاهل و لاتِ مرد و زن بودند که به حمایت از رژیم شاه و کودتا برخاستند. نقش دربار، سازمانهای امریکائی و انگلیسی و افرادشان (به ویژه نرن Nerren و سیلی (Silley (۱۵)، و در کنار جاهلها و لاتهای سرشناس، نام هائی مثل رشیدیان (برادران بوسکو- اسدالله، سیف الله و قدرت الله)، سیّد مهدی میراشرافی، مسعودی (محمد علی)، علی جلالی، فرخ کیوانی، بیوک صابر، شمس قنات آبادی، فصل الله زاهدی، عبدالحسین حجازی، سروان غفاری، سرلشکر ارفع، و… دیده میشوند: “…. دستهها عموماً” از افسران بازنشسته، نوچههای طیب و شعبان، پلیسهای مخفی شهربانی…بودند که مرکز ارتباط آنها نیز کانون افسران بازنشسته تحت رهبری زاهدی و همچنین ستاد مخصوص شاهپور علیرضا بود” (۱۵). برخی از شیخها وروحانیون نیزدر بسیج جاهلها و لاتها نقش داشتند، که آیت الله کاشانی، آیت الله محمد بهبهانی، بهاء الدین نوری و… نمونهاند.
اسدالله خدایکی (اسدالله کچل- صاحب کافه پارس) که عصر روز ۲۷ مرداد با تعدادی از جاهلها و لاتها با ” سروان غفاری افسر پلیس راه آهن دیداری داشتند و از وی پول دریافت کردند”، نقل کرده است: “صبح روز ۲۸ مرداد سوار ماشین شن کش شده به طرف خیابان امیریه حرکت کردیم، نزدیک چهارراه گمرک عکسهای شاه را که داخل گونی گذاشته بودند، بیرون آورده و به دست گرفتیم و شروع به دادن شعارهائی به نفع شاه و علیه مصدق کردیم. سپس با دسته ای که از میدان مولوی به سرکردگی طاهر و طیب دو برادر میدان دار راه افتاده بود به هم پیوسته و به طرف خیابانهای کاخ، نادری، شاه آباد، اسلامبول و مجلس حرکت کردیم…..”
میرزا عبدالله جندقی (میرزای شهریاری)، از میدانداران نقل کرده است که صبح روز ۲۸ مرداد ۴ دسته از جنوب شهر به طرف شمال شهر راه افتادند
دسته اول: به سرکردگی طیب و طاهر حاج رضائی ازمیدان امین السلطان و سرِ قبرآقا، همراهان عبارت بودند: علی رضائی (قدم)، ناصرحسن خانی (ناصر جیگرکی)، اصغراستادعلی نقی (اصفر سکسی)، اصغر بنائی (اصغر شاطر)، رضا (صاحب قهوه خانه و قمارخانه و نانوائی درشهرنو)، حاج علی نوری (مرد آهنین)، حبیب مختارمنش، احمد زوقی، حاجی مظلوم نهاوندی (حاجی سردار) و حدود سیصد نفر سیاهی لشکر از خرده پاها و عملهها
دسته دوم: به سرکردگی حسین اسماعیل پور (حسین رمضون یخی) از باغ فردوس، همراهان: تقی رمضون یخی، برادران طاهری (ماشاء الله، هوشنگ، اکبر و امیر ابرام خان) و چند صد نفر بیکارو اوباش مجهز به چوب دستیهای یک متری.
دسته سوم: به سرکردگی محمود مسگر (باجناق حسین رمضون یخی) از محله شهرنو، با همراهی روسپیان و خانم رئیسها.
دسته چهارم: به سرکردگی صابر از جوادیه
علاوه با این چهار دسته، دسته ای نیز از رباط کریم به این مجموعه پیوست. از حاجی خداداد، اکبر جاسپ، حسین سلماسی، حاج عبدالحسین هم نام برده شده است.
این دستهها ضمن پیوستن به هم در مسیر خود جاهلها و لاتهای بیشتری را به جمع خود افزودند. ” درسرچشمه و میدان بارفروشان سرچشمه، عباس و اکبر لاله، میرزا علی شفیعی و اکبر زاغی، در چهارراه مخبرالدوله مصطفی کلیائی (مصطفی زاغی) از بزن بهادرهای چهارراه سید علی با جمعی از اوباش ارامنه به دستههای قبلی پیوستند. اینان در مسیر خود دفاتر روزنامهها و احزاب و جریانها و افراد مخالف دربار را تخریب میکردند و یا به آتش میکشیدند. “نیروهای انتظامی نیز فقط تماشاچی بودند” – در خیابان استانبول، حسین رمضون یخی به قهوه خانه پاساژ یول پی، متعلق به مصطفی پایان، حمله کرد و با تیراندازی به طرف عکس دیواری، صاحب کافه را وادارکردتاعکس را پائین بکشد…”(۱۶)
گزارشهای دیگری نیز پیرامون رخدادهای روز ۲۸ مرداد وجود دارد: ” از صبح روز ۲۶ مرداد، برادران رشیدیان با همکاری “نرن و سیلی”از عوامل سازمان سیا، دسته جات متعددی را اجیر کردند و باسر دادن شعارهای حزب توده و حمل پلاکاردهایی که در آنها شاه تقبیح و سرزنش شده بود، به راهپیمایی پرداختند. این جمعیت توده ای “قلابی ” …مأموریت داشتند با ایجاد بیم و هراس از خطر به قدرت رسیدن حزب توده، موضع سرلشگر زاهدی را تقویت کنند…. پیش از ساعت ۸ صبح ۲۸ مرداد، دستههای کوچکی از جوانان و نوجوانان به راهنمایی و در پناه اوباشان مزدور و سازمان یافته، رانندگانی را که از شمیران عازم تهران بودند، متوقف میکردند و از آنها میخواستند که چراغهای اتومبیل خود را روشن کنند و عکس محمد رضا شاه را که از پیش چاپ و آماده شده بود روی جلوی شیشه بچسبانند … آنان به رانندگان توصیه میکردند که بگویند “زنده باد شاه” هرگاه راننده ای از سر دادن شعارخودداری میکرد، او را مضروب میکردند به بدنه اتومبیل اش با چوب ضربه میزدند ویا شیشهاش را میشکستند.”..” این تاکتیک جالب و حساب شده موجب شد که ستون طولانی اتومبیل سواری با چراغهای روشن و تصاویر الصاقی شاه در خیابانهای پهلوی و جاده قدیم شمیران حرکت کنند و موجبات حیرت و نگرانی مردمی را که ناظر آن صحنه باور نکردنی بودند، فراهم سازند…”
در این میانه جاهلها و لاتهای فدائیان اسلامی با ضرباتی که خورده بودند، و نیزاختلاف های درونیشان، حضور خیابانی نداشتند، اما هر آنجا که بودند سیاستی که عبدخدائی اعلام کرده است، پیش میبردند. حاج مهدی عراقی در خاطرات اش به خبرهائی که حضور فدائیان اسلام را به ” جریان اسید پاشی به صورت خانمهای بی حجاب ” ارتباط میداد، میگوید ” دروغ است و همچنین چیزی وجود نداشته، شایعه میکردند…مثل همین ۱۵ خرداد سال ۴۲ بود که میگفتند میخواهند به دخترهای گوجه فرنگی بزنند، چادر سرشان کنند. البته یک گروهی بود به نام گروه شیعیان که مال آن خمسی بود، آنها یک همچنین فکری کرده بودند، آن هم نه اسید، گوجه فرنگی و این چیزها مثلاً بزنند تو سر زنان بی حجاب. خمسی یک آدمی است که جزو اخباریون هم هست…”(۱۷)
وی در باره عدم حضور فدائیان اسلام و جاهلها و لاتهایشان در ۲۸ مرداد میگوید: ” …. بعد ازبیرون آمدن نواب، یک اختلافی در داخل خود فدائیان اسلام که سر منشاش هم مرحوم واحدی بود به وجود آمد و عده ای از برادران استعفا دادند. بعد مسئله ۲۸ مرداد پیش میآید که در آن موقع نواب رفته بودند مؤتمر اسلامی …، یعنی در موقع کودتا نواب در ایران نبود، بعداز مؤتمر اسلامی میرود قاهره و یک مدتی آنجا بوده در حدود یک هفته، ملاقات با نجیب داشته، با ناصر داشته، در اخوان المسلمین سخنرانی میکند، در دانشگاه الازهر هم سخنرانی میکند، روی شانه یاسرعرفات سخنرانی کرده…. گفتیم چرا نماندید آقا آنجا؟ گفتش خیلی محترمانه ما را بیرون کردند. دیدند که دو تا سخنرانی از این ور، دو تا سخنرانی از ان ور، موج جمعیت و تظاهرات و این چیزها دارد راه میافتد، خلاصه عذرما را خواستند و گفتند بفرمائید…نواب البته عربیش بد نبود، میتوانست یک چیزهائی را گِلِ هم بکند….” (۱۸)
اسنادی ارائه شدهاند که نشان میدهند نواب صفوی ضمن پشتیبانی از سقوط دولت مصدق به فضل الله زاهدی هشدارداده است در راه اسلام گام بردارد و آموزشهای اسلامی اجرا کند. دررابطه با نقش نواب در روز ۲۸ مرداد حاج مهدی عراقی، مدعی ست نواب در ۲۸ مرداد در ایران نبوده است، در حالیکه برخی اسناد خلافِ گفتهی وی را نشان میدهند. (.۱۹)
در روز ۲۸ مرداد نوعی دیگر از”جاهلها و لاتها” نیز فعال بودند: “…هنگامی گه هوا تاریک شده بود، اوباش با فریادهای شادی، مرگ مصدق را اعلام میداشتند. عده دیگری نیز ازغارت خانه او باز گشتند و هر یک چیزهایی را که به یغما برده بودند حمل میکردند. در میان این اشیاء همه چیز دیده میشد: میز، صندلی، پرده، اشیاء زینتی، دستشویی و لوازم حمام، پارههای قالی و غیره. بعدها فهمیدیم دو نفر از اعضای جمعیت ما که اتفاقاً خیلی انقلابی و پرولتربودند نیز در این غارت دخیل بودند. وقتی پرسیدم چرا این کار را کردید؟ گفتند: برای اینکه مصدق بورژوا بود…”(۲۰).
ادامه دارد.
کودتا و«جاهلها و لاتها» بخش اول
******
منابع و توضیحها:
۱- پیرامون چگونگی رابطهی فدائیان اسلام با محمد مصدق وکودتای ۲۸ مرداد دیدگاههای متفاوتی مطرح شده است. بنگرید به ” سوداگری با تاریخ ” از محمد امینی، صص ۱۵۳- ۱۳۳ / و آسیب شناسی یک شکست، از علی میرفطروس
۲- محمود ستایش، دکتر محمد مصدق به مناسبت پنجاهمین سالگرد زمامداریاش. نشر البرز، سال ۱۳۸۰ / و لومپن ها در سیاست عصر پهلوی، ص ۱۷۶ / و به نقل از ریچارد کاتم و آنتونی آیدن:
” ریچارد کاتم (Richard COTTAM) ” از ماموران سیا در ایران در نیمه نخست دهه ۱۹۵۰، و گرداننده تیم عملیات پنهانی سیا در ایران بود. وی را از مسؤلان جنگ روانی و جعل مدارک سیاسی در دوران جنبش ملی شدن صنعت نفت معرفی کردهاند”. ریچارد کاتم مقالاتی درتخریب شخصیت حسین فاطمی وزیر امور خارجه دولت مصدق نوشت که به زبان فارسی در نشریات صبا و جوشن منتشرمی شد. ریچارد کاتم نویسنده کتاب ناسیونالیسم در ایران است.”
“رابرت آنتونی ایدن (Robert Anthony Eden) سیاستمدار محافظه کار بریتانیایی و نخست وزیر در زمان ملی شدن صنعت نفت ایران در زمان نخست وزیری دکتر محمد مصدق وزیر خارجه بریتانیا در کابینه وینستون چرچیل بود.”
۳- بیژن جزنی، تاریخ سی ساله سیاسی، بخش اول، انتشارات مازیار، ص ۴۳
۴- علی میرفطروس، آسیب شناسی یک شکست، چاپ دوم، صص ۲۶۲-۲۶۳
۵- مقدمه خسرو معتضد بر چاپ شعبان جعفری، هما سرشار، نشر البرز، تهران ۱۳۸۱ ص ۵۴
۶- انورخامه ای، از انشعاب تا کودتا، جلد سوم، چاپ اول، بی جا، انتشارات هفته، ۱۳۶۳، ص ۴۳۷/ لومپن ها در سیاست عصر پهلوی
۷– محمد امینی، سوداگری با تاریخ، شرکت کتاب (لُس آنجلس)، تابستان ۲۰۱۲/ ۱۳۹۱
۸- حسن ماسالی نگرشی به گذشته و آینده- پنجاه سال مبارزه در راه آزادی، خاطرات حسن ماسالی، جلد اول، تابستان ۱۳۹۲، صص ۹۷-۹۶
۹- عباس میلانی:
http://www.dw.com/fa-ir/قیام-الواط-و-اشرار-یا-رستاخیز-مردمی/a-17024435
۱۰- منوچهر رزم آرا، وزیر دولت شاپور بختیار، منبع شماره ۱۱:
۱۱- جعفر مهدی نیا، قتلهای سیاسی و تاریخی سی قرن ایران، جلد دوم صص ۵۲۲-۵۲۱،
۱۲- نصرالله شیفته، زندگی نامه و مبارزات سیاسی دکتر محمد مصدق، چاپ اول، تهران، نشرکومش، سال ۱۳۷۰
۱۳- شعبان جعفری، هما سرشار، نشر ناب، ص ۱۶۱-۱۶۰
۱۴- جاهلها و لاتهای برخی از جریانهای سیاسی نیز دردرگیری های روز ۲۸ مرداد فعالانه از افراد ومواضع مورد قبول خود دفاع میکردند. ملکه اعتضادی یکی از فعالان حزب ذوالفقار بود، حزبی که “عده ای از کسبه و طوافان میدان بارفروشان و حدود خیابان مولوی، طرفداران شعبان جعفری و طیب حاج رضائی حزب ذوالفقاررا درمیدان شاه تأسیس کردند.”
۱۵- مارک. ج. گازیوروسکی، کودتای ۲۸ مرداد، ترجمه غلامرضا نجاتی، ۱۳۶۸
۱۵ و ۱۶ – لومپن ها درسیاست عصر پهلوی، مجتبی زاده محمدی …. ص ۱۴۰ و ص ۱۶۲/ و نیز بنگرید به محمود تربتی سنجابی، کتاب کودتا سازان، مؤسسه فرهنگ کاوش، سال ۱۳۷۶
۱۷ و ۱۸- ناگفتهها، خاطرات حاج مهدی عراقی
۱۹- سوداگری با تاریخ، محمد امینی، ص ۱۴۸ و صص ۱۵۱-۱۵۰
۲۰- انور خامه ای، از انشعاب تا کودتا، جلد سوم، ص ۴۴۱
*- برخی از شهرهای بزرگ نیز درروز ۲۸ مرداد شاهد درگیری هائی شبیه آنچه در تهران رخ داد، بودند.” ناصر نجمی که آن زمان رئیس رادیو تبریز بود، در خاطراتش میگوید: “…پس از هجوم اوباش به این مرکز، فرار کردم. در حین عبور از خیابانهای شهر کامیونهای نظامی وغیر نظامی مملو از اوباش را میدیدم که از کنار من با سرعت رد شده و عربده میکشیدند. علاوه بر این درسطح شهر نیز اوباش پراکنده بودند و شعارهای جاوید شاه سر میدادند” (بنگرید به ناصر نجمی، با مصدق و دکتر فاطمی، ص ۱۲۴، و خوادث تاریخی ایران ف صص ۳۲۵-۳۲۷ / و لومپن ها در سیاست عصر پهلوی، ص ۱۹۰)
منابع دیگر:
۱-“دسته هائی که روزچهارشنبه درتظاهرات شرکت داشتند”، روزنامه کیهان، ش ۳۰۷۰، سال دوازدهم، ۳۱ مرداد ۱۳۳۲، ص ۳
۲-آنتونی ایدن، خاطرات، ترجمه کاوه دهگان، تهران، شرکت سهامی نشر اندیشه، سال ۱۳۴۳
۳-لئونارد ماسلی، نفت، سیاست و کودتا در خاورمیانه، ترجمه محمد رفیعی مهر آبادی، تهران، سال ۱۳۶۶