آریا آریا… به نیرنگ تو
شایعات و خبرهای روزهای گذشته حاکی ازآن است که بار دیگر زد و خورد بین ورثه جناب آریا بر سرِ تصاحب ماترک آن بزرگوار چنان بالا گرفته که به شهادت چندین تن در "لوس" آنجلس و مجروح شدن تعداد زیادی در اینترنت منجر گشته و اینطور که از قرائن پیداست کار به محاکم قضایی و آزمایشات دی ان ای کشیده شده. توی این هیری بیری باخبر شدیم که حضرت آریا سُر و مُر گنده در کلبه خودشان درسیب بری درحالی که پا روی پا انداخته به این دعواها می خندد. به همین دلیل تصمیم گرفتیم برای پی بردن به علت وعلل خین و خین ریزی و فحاشی های ناموسی که مدام زینت بخش رسانه های عکسی و تصویری ماهواره ای لوس آنجلسی است ، گفتگویی با جناب آریا داشته باشیم.
خبرنگار- سلام آقای آریا
آریا (درحالی که می خندد)- سلام به روی ماه نشسته ات
خبرنگار- ببخشید عجله داشتیم دیگه… بگذریم، چرا می خندی؟
آریا- خنده ام ازاینه که ماهنوز نمردیم اما بین ورثه جنگ و دعو راه افتاده
خبرنگار- خب شاید شما به رحمت خدا رفتین و خودتون خبر ندارین!؟
آریا- اگه اینطوریه یعنی بفرما که بنده دارم با نکیر و منکر گفتگو می کنم!
خبرنگار- خب نکیر و منکرم شغل شون یه جورایی خبرنگاریه دیگه!
آریا- از کی تا حالا خبرکشی شده خبرنگاری؟
خبرنگار- از وقتی خبرگزاری فارس و رجانیوز و الباقی تاسیس شدن! خب بریم سر اصل مطلب، شنیدیم خیلی مایه داری آریا خان!؟
آریا- منظور؟
خبرنگار- ولله میگن ثروت آریا از گنج قارون هم بیشتره!
آریا(قاه قاه می خندد)- مرد حسابی اگه بنده یه همجو ثروتی داشتم توی این کلبه درویشی چیکار می کردم، واقعا که..
خبرنگار- البته ما شنیدیم که این کلبه چوبی واسه ایزگم کردنه!
آریا(اینبار بلندتر می خندد)- عوضی شنیدی اخوی!
خبرنگار- جون من راس میگی؟
آریا- آخه پولم کجا بود بچه جون!
خبرنگار- ای بخشکی شانس، یعنی ورثه حضرتعالی سر هیچ و پوچ به همدیگه پریدن؟
آریا- تا اونجایی که من خبردارم اون بچه ناتنی بنده که گویا به ایران رفته بیشتر ازهمه ادعای ارث و میراث داره!
خبرنگار- ما شنیدیم حضرتعالی آدم عیالواری هستی، می شه بفرمایید کلا چند تا بچه داری؟
آریا- عرض به خدمت شما، یه پسرم چندین سال قبل رفت به اروپا، همون که دورازجون شما دیوونه شد و به اسم اینکه من وارث تاج و تخت آریا هستم حسابی کشت و کشتار راه انداخت و آبرو واسه ما نذاشت..
خبرنگار- خدا نیامرز هیتلر رو می فرمایید؟
آریا- بعله، پسر کوچیکه که از همه آرومتر بود و هیچ وقت هیچ ادعایی نداشته و نداره رفت به هند که درس مرتاضی بخونه…
خبرنگار- از اون پسرت بگو که به ایران رفته، همون که ادعای ارث و میراث داره و میگه من وارث تاج و تخت جناب آریاخان هستم!
آریا- عرض به حضور جنابعالی البته من خودم یادم نمیاد اما درو همسایه ها میگن که یه بچه ناتنی هم داشتم که رفته به ایران!
خبرنگار- یعنی ایشون با حضرتعالی از پدر جدا، از مادر سوا هستن؟
آریا- خداییش، ما چیزی یادمون نمیاد، اما چون ایشون ادعا دارن، دادگاه اومده بررسی کرده دیدن چی چی نام نبرده… همین دیگه، گروه خون ایشون، چی میگن تی ان تی…
خبرنگار- دی ان ای
آریا- بقول کرمونشاهی ها، آ بریکلا… آره گفتن تی ان تی ایشون به مال ما نمی خوره!
خبرنگار- خیلی عجیبه، نه پول و پله داری، نه مدرک درست و حسابی، نه کس و کار … خلاصه که یعنی کلا دعوا بر سر هیچ و پوچه؟… البته جنابعالی هم یه جورایی مقصری چون نتونستی باعث آوارگی اونا نشی!
آریا- خب دیگه ما خودمون بودیم و از روز اول همین یه سماور و چایی شیرین و همین منقل و انبر دسته طلا و همین بساطی که می بینی!
خبرنگار- بی خیال دی ان ای اخوی، همین منقل و انبر و بساط و چای شیرین ثابت می کنه که اون پسرت که به ایران رفته از نسل آریاست و وارث واقعی تاج و تخت حضرتعالیه!!
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید
قبل از اینکه یک متن را بفرستی برای یک سایت
بهتره به بینی متنت جالب هست یا نه