“آپاته”، “دولوس”، “هیولا تا یفون” و “خمینی” خدایان فریب کاری و دروغ
بمناسبت ۳۵ سالگی انقلاب بهمن ۱۳۵۷
“آپاته” ، “دولوس”، “هیولا تا یفون” و “خمینی” خدایان فریب کاری و دروغ
برای نسل ما و مردمی که در تحولات پیش و پساز انقلاب بهمن ۱۳۵۷ مشارکت داشتند استقرار آزادی، استقلال، قانون مندی و عدالت اجتماعی اساسی ترین خواسته ها را درآن مقطع تاریخی تشکیل می داد. مردم برای تحقق این خواسته های بنیادین از آنجا که دریچه هر گونه اصلاحات سیاسی توسط رژیم شاه به رویشان بسته شده بود، ناگزیر بصورت میلیونی و سیل آسا به خیابانها آمدند. طی بیش از سه دهه گذشته، در بررسی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و برآمد اسلام سیاسی و قدرت گیری خمینی، گنجینه ارزشمندی از پژوهشها و تحقیقات تفکربرانگیز و درس آموز انجام شده است. هر کدام ازاین آثاراز زاویای متفاوتی به بررسی این رخداد تاریخی پرداختهاند و دلایل پیچیده شکست مردم و مصادره انقلاب توسط خمینی و پیروزی اسلام سیاسی را توضیح دادهاند. اشاره این یادداشت، تنها تاکیدی است بر یکی از رفتارهای فرصتطلبانه خمینی و برخی از متعصبین اسلام گرا، که توانستند در مقطع تحولات پیش از انقلاب با استفاده از عنصر دروغ، اقشار متفاوت مردم اعم از مدرن و سنتی را حول اهداف پنهانی که در سر داشتند سازماندهی و بسیج نمایند. خمینی در پاریس با توسل به دروغ و چیزی که اسلامگرایان آن را خدعه می نامند “شیوه جدیدی” را درارتباط با سازماندهی مردم پایه ریزی کرد! وی با ابداع این “شیوهٔ جدید”، که در نهاد سیاسی و مبارزات سیاسی ایران تا آن زمان از جانب کسی و یا حزب سیاسی به آن گستردگی دیده نشده بود، عملا توانست رهبری انقلاب عظیم مردم ایران را از آنِ خود کند و سرانجامِ شوربختانهای را برای مردم کشورمان رقم زند. خمینی با بکار گیری موفقیت آمیز خدعه و دروغ، سنتی را در عرصه سیاسی بنیاد نهاد که نه تنها بی سابقه بود بلکه این سنتِ “امام”، تبدیل به شیوه و روشی شد که تا به امروز، توسط فرزندان خلف او که صاحب قدرت و ثروتهای افسانهای شدهاند، طی ۳۵ سال گذشته پیوسته تکرار و بازتولید شده است. نسل جوان کشور ما که انقلاب بهمن ۱۳۵۷ را زندگی و تجربه نکرده است، می تواند نمونه اعلای این سنت سیاسی را که در دو دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد به رسواترین شکل تکرار شد و نتایج آن را با پوست و خون خویش تجربه کرد، حس و لمس کند. سنت خدعه و دروغ، که بنیان گذار حکومت اسلامی شالوده آن را در تحولات پیش از انقلاب پی ریزی کرد، امروزه بیش از گذشت سه دهه، تمام ساختار قدرت از بیت رهبری تا تمام نهادهای زیرمجموعه آنرا به درجات بالا آلوده به فساد و تباهی کرده است. لذا میتوان خمینی را بعنوان نخستین کسی که با “موفقیت” توانست سیاست دروغ و خدعه و فریبکاری را بعنوان یک روش، درساختار سیاسی واقتصادی و فرهنگی حکومت اسلامی ایران نهادینه کند، ایشان را در جایگاهی مانند جایگاه خدایان دروغ و فریبکاری یونان و مصر باستان قرار میدهد.
در فرهنگ اساطیر یونان و رم باستان که خدایان، بصورت انسان و با هویتی واقعی و زمینی بیان شدهاند به روایت «هزیود» از دو خدای دروغ و مکر و فریب یاد شده است.
یکی «آپاته»(۱) و دیگری «دولوس»(۲). این دو خدای دروغ و مکر و فریبکاری که از دو جنس زن و مرد هستند، هیج انسانی را دوست نداشتند. به کسی عشق نمی ورزیدند. آنها از ضعف و ناتوانی مردم به عنوان سلاحی استفاده میکردند که مردم را در جهت پیشبرد اهداف پلید فریب دهند. آنها برای آرزوهای شخصی و حقیر خود که عبارت از قدرتگیری و انتقام بود، بطور ماهرانهای دروغ و مکر فریب کاری را بکار می گرفتند. در روایت ها آمده است: دولوس، آنچنان در حیله گری مهارت بخرج می داد که حتی می توانست خدایان دیگر، حتی«تایتان پرومته» خدای آفرینش را هم فریب داد.
در کیش و تمدن مصر باستان «سِت» که مورخین یونان باستان از او بعنوان «هیولا تایفون» یاد میکنند، شخصیتی فریبکار و منفی و شریر و خیانتکار دارد. سِت، با فریبکاری ماهرانهای «اوزیرس» بزرگترین خدای باستانی مصر که معروف به خدای جاودانگی یا زندگی است و آداب زندگی متمدن مانند کشاورزی را به مصریان آموخت را توانست بههلاکت برساند. به روایت ”پلو تارخ” سِت، به کمک هفتاد و دو همدست شریرش مخفیانه بدن اوزیرس را اندازه گرفت، صندوق زیبایی ساخت و آن را نیک تزئین کرد. سپس در جشنی که اوزیرس به آن دعوت شده بود، وعده داد صندوق را به هرکس که اندازهاش باشد می بخشد. هنگامیکه اوزیریس به داخل صندوق رفت، سِت درِ صندوق را بست و آن را قفل کرد و صندوق را به رود نیل انداخت.”(۳)
خمینی نیز به همین شیوه برای کسب قدرت سیاسی و انتقام گیری، متوسل به دروغهای بزرگ شد. او در این راه به همه آموزههای دینی – اسلامی خود که در باره زشتی دروغ از« مستدرک الوسائل» یا «سفینه البحار حاج عباس قمی» یا “المحجه البیضا» یا در «عوالم و علوم» آموخته بود پشت کرد. او بعنوان یک عالم و مرجع تقلید برخی از مسلمانان شیعه، حتی به این پیام پیغمبراسلام که درجایی گفته است:” لایکذب الکاذب الا من مهانه نفسه”، بمعنی”دروغ گویی از پستی روح ریشه میگیرد” نیز توجه نداشت . او حتی”شجاعت و شهامت” پدران معنوی خود شیخ فضلالله نوری و مدرس را نداشت. شیخ فضلالله، در مقابل مردمی که برای مشروطیت و آزادی مبارزه میکردند بی پرده حرف خود را میزد! برای نمونه او میگفت: “هرگز هیج فرد ایرانی نباید با کلماتی چون آزادی و قانون آشنا شوند زیرا این هر دو ارکان دین و سلطنت را از پایه متزلزل می سازد”(۴) بههمین خاطر مردم در آن مقطع می دانستند که با چه کسی طرف هستند. یا مدرس، برای رضای خدا و پیغمبر بدون اینکه لغزشی بخود راه دهد از هر اقدامی برای فرودست نگهداشتن زنان ایران و سرکوب حقوق آنان کوتاه نمیآمد و برای جلب این و آن گروه از مردم، مانند خمینی خدعه نکرد!
اما خمینی برای کسب قدرت به هر طریق، آنگونه که در تاریخ تحولات چند ماه پیش از انقلاب ثبت شده است، حدود ۵۰ فقره دروغ و خدعه را برا ی بسیج مردم بکار گرفت. برخی از وعده ها و دروغهای پاریسی او عبارتند از:
*بشر در اظهار نظر خودش آزاد است.
* مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیت آزادند.
* شکل حکومت ما جمهوری است
* جمهوری به معنای این که متکی به آرای آکثریت است.
* اختیارات شاه را نخواهم داشت
* من هیج سمت دولتی را نخواهم پذیرفت
* من چنین چیزی نگفته ام که روحانیون متکفل حکومت خواهند شد.
* روحانیون شغلشان چیز دیگری است. حکومت اسلامی ما اساس کار خود را بر بحث و مبارزه با هر نوع سانسور خواهد گذاشت.
* قانون این است، عقل این است. حقوق بشر این است که سرنوشت هر آدمی باید به دست خودش باشد.
* اقلیت های مذهبی به بهترین وجهه از تمام حقوق برخوردار خواهند بود.
* زن ها در حکو مت اسلامی آزادند و حقوق آنها مثل حقوق مردها است.
* اولین چیزی که برای انسان هست آزادی بیان است. (۵)
* زنان در پوشیدن چادر مختارند.(۶)
* مارکسیستها در ابراز عقیده آزادند (۷)
و...
خمینی که با طرح این گونه شعارها از پاریس، در غیاب احزاب سیاسی مترقی ریشه دار که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، توسط رژیم شاه همه آنها تار و مار شده بودند یا افراد آن در زندانها اسیر بودند و دلایل متعدد دیگر، توانست با موفقیت اقشار کوناگون مردم را تحت فرمان خود سازماندهی نماید . اگر هم صدای اعتراضی در نقد ادعاهای خمینی بود آنچنان اندک و نارسا بود که نمیتوانست در آن فضای آشفته و پیچیده بر مردم اثر گذار باشد. خمینی پس از ورودش به ایران، در کوتاه مدت به تمام وعده هایی که از پاریس به مردم ایران داده بود پشت کرد. تحت فرمان مستقیم او به سرعت موج عظیمی از سرکوب زنان، کارگران، دانشجویان، اقلیتهای مذهبی و ملی یا قومی و احزاب و گروهای سیاسی آغاز شد. خمینی چند ماهی بعد از انقلاب با صدور فرمان: «بشکنید این قلمها را» بر خلاف آنچه در مورد آزادی بیان در پاریس گفته بود، دستگاه سانسور و کتاب سوزان و سرکوب را در همه عرصه های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و هنری در سراسر کشور سازماندهی و پایه گذاری کرد که تا کنون به طور موثر و بهشیوههای پیچیدهتری ادامه دارد.
از دوره تمدن باستان در ایران تا کنون ، بکار گیری دروغ و فریبکاری از جانب صاحبان قدرت و ثروت، یکی ازموضوعات رنج آور برای مردم ایران بوده است. تا جایی که بروایت تاریخ: «داریوش نیز از خدا میخواست که ایران را از سه پتیاره دروغ و خشکسالی و دشمن مصون نگه دارد.»(۸) با این وصف در مقطعی از تاریخ کهن ایران که دوآلیسم (دوگانه باوری) بر چند خدایی و چند باوری چیره شد و پدیدهها در چها رچوب خیر و شر، تاریکی و روشنی، نیکی و بدی، اهورامزدا و اهریمن بیان شد، – بر خلاف فرهنگ باستانی یونان و مصر – خدایان یا اسطورهای که نماد دروغ و مکر و حیله و فریبکاری باشد وجود نداشته است. تجربه آنچه که خمینی در پاریس به دروغ بیان کرد و آنچه که در عمل در کشور ما انجام داد، بی شک خمینی را واجد این شرایط میکند که در کنار خدایان و اساطیر باستانی دروغ و فریبکاری آپاته، دولوس و هیولا تایفون، او را خدا و اسطوره دروغ و فریبکاری ایران زمین بنامیم.
======
پی نوشتها:
۱-پیر گریمال، فرهنگ اساطیر یونان و رم، ترجمه دکتر احمد بهمنش. ص۶۳۱-۷۲۷
برای اطلاعت بیشتردر مورد آپاته:
http://www.theoi.com/Daimon/Apate.html
۲- برای اطلاعات بیشتر در مورد دولوس:
http://www.theoi.com/Daimon/Dolos.html
۳- رکس وارنر- هنری اسیرلین. کیش و تمدن مصر باستان. ترجمه محمد نجفی و امیر امجد. ص۳۳
۴- دکتر مصطفی وطنخواه. موانع تاریخ توسعه نیافتگی در ایران ص۳۸۰
۵- http://iris2m.blogspot.ca/2009/7/blog-post_6563.html
۶- مصاحبه خمینی با السفیر در پاریس. کیهان یکم بهمن ۱۳۵۷ .ص۳
۷- کیهان ۲۸ دیماه ۱۳۵۷
۸- دکتر کاظم علمداری. چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟ ص ۷۴ نقل از محمد علی اسلامی ندوشن.خاستگاه نخستین امپراتوری جهان.