آیا جان فلسطینیها اهمیت دارد؟
نویسنده: سیاوش صفاری*
مترجم: محسن صفاری
غاده عقیل مانند بسیاری از فلسطینیهایی که میشناسم، همواره مشتاق سخن گفتن از زادبوم خویش است. او که بومی غزه است اکنون در کانادا با همسرش ناصر، دخترشان غیدا، و پسرشان طارق زندگی میکند. آنها که غاده را میشناسند، به شما خواهند گفت که او یک دوست مهربان، یک استاد دانشگاه محبوب، یک سخنور توانا، یک کنشگر خستگی ناپذیر، و یک میزبان سخاوتمند است که از میهمانانش با استکانی چای داغ تازه دم و لذیذترین غذاهای فلسطینی پذیرایی میکند.
اگرچه چند سالی است او را ندیدهام، گهگاه از طریق ایمیل و پیامرسانها سراغی از هم میگیریم. چند سال پیش که غاده دستاندرکار یک پروژه دانشگاهی تاریخ شفاهی زنان غزه بود، از او برای ارائه یک وبینار در دانشگاه محل تدریسام دعوت کردم. پس از وبینار، فرصتی دست داد تا با غاده و غیدا گپی بزنم. غیدا، که تازه از دانشگاه فارغالتحصیل شده بود، از اشتیاقش برای بازگشت به غزه برایم گفت. چند ماه بعد، با خبر شدم که او به غزه برگشته و در یک اردوگاه پناهندگان به معلمی مشغول شده است.
در طول این سالیان، هرگاه که آتش جنگ در غزه زبانه کشیده است به غاده اندیشیدهام که بستگانش در میان دو میلیون و سیصد هزار ساکنان آن نوار ساحلی باریک و محاصره شده هستند. آنگاه که پس از حمله ۷ اکتبر حماس به جنوب اسرائیل، نیروهای نظامی اسرائیل حملات هوایی مستمر خود را به سمت غزه آغاز کردند، به یاد او افتادم و به وحشت غیرقابل تصوری که او و خانوادهاش تجربه میکنند. شنیده بودم که غیدا تابستان امسال و به اصرار خانواده به کانادا باز گشته بود، و از این بابت خیالم تا حدی آسوده بود.
اما هفته پیش ناگهان خبر رسید که ۳۶ نفر از بستگان غاده بهوسیلهی بمبی که بر یک اردوگاه پناهندگان در جنوب غزه، جایی که اسرائیل آن را «منطقهی امن» اعلام کرده بود، فرود آمد کشته شدند. غاده، در مقالهای در روزنامه گاردین، روایتی دلخراش از تراژدی رویداده در بامداد ۲۶ اکتبر را نوشت. جولیا ابوحسین ۲ ساله، نوهی خواهر غاده و اُم سعید ۹۲ ساله، عمه پدر او در میان کشتهشدگان بودند.
غاده از نسل سوم پناهندگان فلسطینی است. پدر و مادر و پدربزرگها و مادر بزرگهای او در بیت دراس زاده شدند، روستایی فلسطینی که در سال ۱۹۴۸ از سکنه تهی شده و به اسرائیل ضمیمه شد. آنان از جمله کمابیش هفتصد و پنجاه هزار اعراب فلسطینی بودند که در جریان اخراج جمعی که فلسطینان آن را نکبه یا فاجعه میخوانند از خانههایشان بیرون رانده شدند. در کتابش به نام پاکسازی قومی فلسطین (۲۰۰۶)، تاریخنگار اسرائیلی ایلان پاپه شرح دقیقی از این اخراج جمعی که شامل نابودی بیش از ۵۰۰ روستای فلسطینی بود ارائه داده است.
پدر و مادر و پدربزرگها و مادربزرگهای غاده که مجبور به فرار شده بودند خود را به اردوگاه پناهندگان در خانیونس، جنوب غزه، رساندند. غاده زاده و بزرگ شدهی این اردوگاه است و فرزندان او هم در همین اردوگاه زاده شدند. در همین اردوگاه بود که بمبهای هواپیماهای اسرائیلی خانهی آنها را با خاک یکسان کردند و بسیاری از بستگان او را کشتند.
در سال ۱۹۶۷، نوار غزه همراه با ساحل غربی و بیتالمقدس شرقی به اشغال ارتش اسرائیل درآمدند. در جریان دهههای پس از آن، شهرکهای اسرائیلی در سراسر این سرزمینها گسترش یافتند. سال ۲۰۰۵، اسرائیل شهرکها را در «برنامهی عقبنشینی» تخلیه کرد و نیروهای خود را از غزه بیرون برد اما این سرزمین را در محاصرهی سیمهای خاردار و دیوارهای سیمانی باقی گذاشت. در پی انتخابات سال ۲۰۰۶ مجلس فلسطینیها که در آن حماس بهپیروزی رسید، اسرائیل غزه را در محاصرهی خفهکنندهی زمینی، هوایی و دریایی قرار داد و بهاین ترتیب این سرزمین را به بزرگترین و پرجمعیتترین زندان روباز جهان تبدیل کرد.
هنگامی که محاصرهی غزه آغاز شد غاده در دانشگاه اکستر انگلستان درس میخواند. سال ۲۰۰۸، او پس از دریافت درجهی دکترای خود در رشته مطالعات خاورمیانه کوشید بهغزه بازگردد اما ماهها در مرز سرگردان شد. ناچار بهانگلستان بازگشت و سال ۲۰۱۰ همراه با خانوادهی خود به شهر کانادایی ادمونتون در استان آلبرتا مهاجرت کرد، شهری که آن زمان من و همسرم در آن زندگی میکردیم. من دانشجوی دکتری در دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه آلبرتا بودم، و غاده به عنوان استاد مدعو در همین دپارتمان مشغول به کار شد.
خبر کشته شدن اقوام غاده را نخستین بار از همسرم مریم شنیدم که خود فلسطینی است و خانوادهاش در ساحل غربی زندگی میکنند. در حالی که غزه در ۱۷ سال گذشته از بقیهی دنیا جدا شده است، ساحل غربی فلسطین و بیتالمقدس شرقی شاهد رشد تصاعدی شهرکهای اسرائیلی و ساخت دیوارها و موانع بیپایانی که اجتماعات فلسطینی را از یکدیگر و از مزرعههایشان جدا میکنند بودهاند. امروزه بیش از هفتصد و پنجاه هزار نفر شهرکنشین اسرائیلی، نزدیک به ۸ درصد جمعیت اسرائیل، در سرزمینهای اشغالی فلسطینیها زندگی میکنند و طول دیوارها و موانعی که اسرائیل در میان و پیرامون زمینهای فلسطینیها کشیده است از ۷۰۰ کیلومتر فراتر میرود.
ژوئیهی گذشته، هنگامی که مریم برای نخستین بار پس از بیست سال برای دیدار بستگانش به ساحل غربی رفت، از دیدن تغییراتی که گسترش شهرکنشینی در چشمانداز آنجا داده و شماری از اجتماعات فلسطینی را به تمامی محو کرده بود تکان خورد. او پس از بازگشت از ساحل غربی با خود عهد کرده است تا با دیگران از مشاهدات خود در آنجا سخن گوید. او مقاله مینویسد، در رویدادها سخنرانی میکند، و با استفاده از رسانههای اجتماعی در بارهی گسترهی تأثیر اشغالگری در زندگی روزانهی فلسطینیها نگاهی اجمالی در اختیار مردم میگذارد.
فلسطینیهایی مانند مریم و غاده با بهاشتراک گذاشتن داستانهای خود انسانیت مردمی را بهما یادآور میشوند که چهرههایشان معمولاً دیده نمیشود، صداهایشان شنیده نمیشود، و زندگیهایشان بیاهمیت بهحساب میآید. مریم و غاده و بسیاری از فلسطینیهای مانند آنها با سخن گفتن از تجربههای مردمان خود زیر اشغال نظامی و بمباران بیامان بهمخالفت با چیزی برمیخیزند که فیلسوف پرآوازه یهودی-آمریکایی، جودیت باتلر، «ارزشزدایی نظاممند زندگی فلسطینیها» از سوی اسرائیل میخواند.
این روزها که کشتار مردمان غزه پیش چشممان رخ میدهد، وظیفه انسانی همه ماست که این ارزشزدایی از زندگی فلسطینیها را برنتابیم. چنین برنتابیدنی با مشاهدهی انسانیت مردم فلسطین، شنیدن داستانهای زندگی آنها، بازشناسی رنجهایشان، و آگاهی از رویاهای آنها برای آیندهای آزاد از اشغال، محاصره و تبعید اجباری آغاز میشود.
—————————
* نسخه اصلی این نوشته ابتدا در ضمیمه انگلیسی روزنامه جونگآنگ کره جنوبی چاپ و سپس ترجمه فارسی آن زیر عنوان “آیا جان ۳۶ نفر بستگان غاده عقیل ارزشی نداشت؟” در وبگاه اخبار روز منتشر شد. نسخهای که در اختیار شهرگان قرار گرفته قدری طولانیتر است.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سیاوش صفاری دانشیار مطالعات غرب آسیا در دانشگاه ملی سئول – کره جنوبی است.