آینده را اشغال کنید!
نوام چامسکی*
برگردان: م. سپهر – ونکوور
* تازگی جنبش اشغال این است که ما در شرایطی زندگی میکنیم که از سالهای هفتاد تاکنون بیسابقه است. سالهایی که نقطهی چرخش برای آمریکا محسوب گردید.
* در چرخشی ۱۸۰ درجه روند صنعتی شدن جای خود را به صنعتزدایی از این جامعه داده است.
* دنیا به دو اردوگاه [ پلوتانومی] اقتصادهایی که طبقات ثروتمند نیروی محرکه آن هستند و
[پریکاریا] غیر ثروتمندان خلاصه شد. پس ما با پلوتانومی و پریکاریا سروکار داریم
سخنرانی به یادبود هاوارد زین تجربهای تلخ و شیرین برای من است. دریغا که او دیگر نیست تا در حرکتی که رویای زندگی او بود شرکت داشته باشد و به آن نیرو بخشد. به راستی او زمینهساز این حرکت بود.
اگر گروهها و دستههایی که در این حوادث چشمگیر بوجود آمدهاند بتوانند مدتی طولانی دوام بیاورند ـ چرا که پیروزی زود بدست نمیآید ـ اعتراضات جنبش اشغال اثری مهم در تاریخ آمریکا به جای خواهد گذاشت.
من هرگز جنبشی با چنین خصلت و در چنین ابعادی در آمریکا یا پهنه جهان ندیدهام. پایگاههای اشغال میکوشند تا جوامعی تعاونی بنا کنند که میتواند پایهی سازمانهایی دائمی قرار گیرد که برای چیره شدن بر موانع پیشرو و واکنشهای آینده ضروری است.
دلیل تازگی این جنبش این است که ما در شرایطی زندگی میکنیم که از سالهای هفتاد تاکنون بیسابقه است. سالهایی که نقطهی چرخش برای آمریکا محسوب گردید. از زمان تشکیل این کشور این جامعه در حال رشد بوده (نه همیشه از راههای درست) ولی پیشرفتی همگانی و در مسیر صنعتی شدن و افزایش ثروت ادامه داشته است. حتی در دورههای تاریک تاریخ ما این اصل مستثنی نشده است. من اینقدر سن دارم که بحران بزرگ را بیاد بیاورم. در نیمه سالهای ۳۰ وضع از الان خیلی سختتر بود اما سرشتی متفاوت داشت. جنبش دربرگیرندهی زحمتکشان مبارز – کنگره سازمانهای صنعتی CIO و دیگران ـ سازماندهی را در دست داشتند و کارگران اقدام به اعتصابهای نشسته میکردند که تنها قدمی با در اختیار گرفتن، کنترل کارخانهها و ادارهی آنها توسط خودشان فاصله داشت.
زیر فشار مردمی قانون New Deal به تصویب مجلس رسید. احساس عمومی این بود که مردم عاقبت از این دوران مشقت بار عبور خواهند کرد. اما اکنون یک حس ناامیدی و گاه یأس مطلق در مردم وجود دارد. این چیزی کاملا تازه در تاریخ ماست. در طول سالهای سی، کارگران میتوانستند پیشبینی کنند که اشتغال دوباره ایجاد خواهد شد. امروز اما، اگر شما در یک کارگاه کار میکنید، میدانید که با ادامهی سیاستهای موجود و در شرایط رکود، مشاغلی که از بین میروند دیگر جایگزین نخواهند شد.
تحولات در دورنمای جامعهی آمریکا از سالهای ۷۰ تاکنون وجود داشته است. در چرخشی ۱۸۰ درجه روند صنعتی شدن جای خود را به صنعتزدایی از این جامعه داده است. البته مسیر تولید کالا با سودهای کلان و به زیان نیروی کار در آن سوی دریاها ادامه داشته است.
اقتصاد ما به سوی مالی شدن سمت گرفت و مؤسسات مالی گسترش چشمگیری پیدا کردند. چرخه معیوب بین سیاست و امور مالی به حرکت در آمد و ثروت هرچه بیشتر در بخش مالی انباشته شد. سیاستمداران نیز در برابر هزینههای فزایندهی کارزارهای انتخاباتی بیش از پیش به سوی حمایت کنندگان ثروتمند جلب شدند. سپس این سیاستمداران بودند که میبایست با تصویب راهکارهای مساعد با وال استریت از زیر دین حامیان خود بیرون میآمدند. بنابراین حذف کنترلها Deregulation، تغییراتی مالیاتی و رهاسازی مقررات دستوپاگیر شرکتهای بزرگ جنبهی قانونی پیدا کرد. این عوامل خود به سرعت چرخهی معیوب افزود و در ادامه فروپاشی را اجتنابناپذیر کرد.
در سال ۲۰۰۸ دولت بار دیگر به نجات وال استریت آمد، زیرا گفته میشد که کمپانیهای درگیر بزرگتر از آناند که ورشکسته گردند و رؤسای آنها بزرگتر از آناند که در زندان قرار گیرند.
امروز برای یک هزارم جمعیت که بیشترین سود را در این دهههای طمع ورزی و فریب و تقلب بردهاند، همه چیز خوب است.
در سال ۲۰۰۵ گروه مالی CITI – که بارها توسط دولت از ورشکستگی نجات داده شده ـ طبقهی ثروتمند را هدف برنامهی خود برای تولید سود هرچه بیشتر قرار داد. در بروشوری که توسط این بانک منتشر شد، سرمایهگذاران تشویق شدند تا پول خود را در سهامی به نام پلوتانمی Plutonomy سرمایهگذاری کنند، که در برگیرندهی شرکتهایی است که برای بازار تجملات تسهیلات فراهم میکنند. پس، از دید Citigroup دنیا به دو اردوگاه خلاصه شد: پلوتانومی و بقیه مردم. آمریکا، انگلیس و کانادا به عنوان اقتصادهایی که طبقات ثروتمند نیروی محرکه آن هستند، اعضای کلیدی پلوتانومی به شمار میروند.
به همین منوال دستهی دوم یا غیر ثروتمندان پریکاریا Precariat نام گرفتند. یعنی مردمی که زندگی متزلزلی در حاشیهی جامعه دارند. این «حاشیه» در حال حاضر تبدیل به بخش بزرگی از جمعیت امریکا و مناطق دیگر دنیا شده است ـ پس ما با پلوتانومی و پریکاریا سروکار داریم. که در واژگان جنبش اشغال از آن به عنوان ۹۹ درصد و یک درصد نام میبرند. بنابراین، اینها اعدادی لفظی نبوده و تصویری واقعی از جامعه بدست میدهد.
پدیدهی تاریخی از بین رفتن اعتماد مردم به آینده، بازتاب تمایلاتی است که امکان دارد برگشت ناپذیر گردند. اعتراضات جنبش اشغال اولین واکنشهای عمدهی مردمی هستند که میتوانند بر پویایی جامعه اثر گذارند.
تا حال به مسائل داخلی پرداختم. اما دو عامل خطر در صحنهی بینالمللی در حال گسترش است که هر چیز دیگر را تحتالشعاع قرار میدهد.
برای اولین بار در تاریخ بشر ادامه حیات انسان در معرض تهدید جدی قرار گرفته است. از سال ۱۹۴۵ به این سو ما دارای سلاح هستهای بودهایم و به نظر میرسد به طور معجزه آسایی تا امروز جان سالم بدر بردهایم. اما سیاستهای دولت اوباما و متحدانش مشوق افزایش تنش در سطح دنیا میباشد.
تهدید دیگر فاجعهی زیست محیطی است. در حالی که همهی کشورهای دنیا دست کم قدمی عملی در این راه برمیدارند، آمریکا حرکت به عقب را پیش گرفته است. یک سیستم تبلیغاتی که آشکارا از سوی محافل اقتصادی حمایت میشود، اعلام میدارد که تغییرات آب و هوا همگی یک شوخی زیر سر لیبرالهاست و نباید گوش به سخنان دانشمندان در این زمینه داد. اگر این لجاجتها در ثروتمندترین و قدرتمندترین کشور دنیا ادامه پیدا کند، کسی از وقوع فاجعه پیشگیری نخواهد کرد.
پس هرچه زودتر باید کاری منظم و پیگیر انجام داد که ساده نیز به نظر نمیرسد. سختیها و ناکامیها در راه هستند که اجتنابناپذیرند. اگر روندی که در این شهر و جاهای دیگر و سایر کشورها در جریان است به رشد خود ادامه نداده و به نیروی عمده در سطح اجتماع و سیاست بدل نگردد، شانس زیادی برای آیندهای در خور شأن انسانی نخواهیم داشت.
اگر پایگاه وسیع مردمی و فعال نداشته باشید نخواهید توانست به ابتکارات چندانی دست یابید. ضروری است که به همهی نقاط کشور رفته و مردم را در فهم درست این جنبش و اهداف آن یاری کنید. باید به مردم بگوئید که آنها چه میتوانند بکنند و عمل آنها چه نتایجی خواهد داشت.
سازماندهی چنین پایهای، نیاز به آموزش و کنشگری دارد. مقصود از آموزش این نیست که به مردم بگوئیم که چه چیز را باور کنند. بلکه این است که از آنها و همراه آنها بیاموزیم.
چنان که مارکس میگفت: «کار ما تنها تفسیر جهان نیست بلکه تغییر آن است»، وجه دیگر آن اینست که اگر در صدد تغییر جهان هستید بهتر است ابتدا آن را درک کنید. این به معنای گوش دادن به یک گفتگو یا خواندن کتاب نیست – گرچه آن نیز گاه کمک میکند – بلکه از راه مشارکت است که میتوان آموخت. شما از دیگران یاد بگیرید. از مردمی که سعی در سازماندهی آنان دارید بیاموزید. وظیفهی همه ما دستیابی به این درک است و این که عقایدمان را تدوین کرده به اجرا بگذاریم.
جالبترین جنبهی جنبش اشغال ایجاد رابطههاست که در همه جا در حال اتفاق افتادن است. اگر این رویه پیگیر و گسترش یابنده باشد، نهضت اشغال میتواند کوششهای به عمل آمده را جهت ایجاد جامعهای انسانیتر هدایت کند.
پینوشت:
———
* (این مقاله از صحبتهای نوام چامسکی در مراسم یادبود هاوارد زین در دانشگاه آزاد بوستون، که توسط پایگاه اشغال «Occupy» این شهر برگزار شد، پیاده گردیده است.) [برگرفته از سایت In these times ]
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید