احمد محمود، داستاننویسی مورخ است با لحنی تکنیکی…
به مناسبت خاموشی احمد محمود
■ علاقهی احمد محمود به ثبت تاریخ شفاهی مردم کوچه و بازار جنوب ایران انکارناپذیر است.
■ یکی از دلایل درخشندگی داستان های احمد محمود، تعدد و تنوع لحن و هماهنگی آن با شخصیت های داستانهایش است.
احمد محمود یک واقعگرا نویس صادق بود. با عناصری از نبوغ گاه گزارش گونه مینوشت و گاه به ادبیتِ ادبیات نزدیک میشد. صاحب نوعی از احساس قصهگویی بود که بسیاری از نویسندگان امروز ایران یا فاقد آن هستند یا مردودش دانستهاند. نوعی احساسِ خالص که هر نویسندهی تثبیتشدهای به طور حسی یا غریزی آن را میشناسد و گاه با بکار گیری آن مشکل دارد.
احمد محمود بیشتر از هر نویسندهی معاصر ایرانی به احساسات اساسی (اعم از شادی و غم) دسترسی داشت. گاه سئوال برانگیز بوده است که چرا احساسات او فرم ادبی پیشرفتهتری نیافته است؟ این پرسشی اساسی است. هنر او ممکن است خیلی طبیعی باشد اما فاخر نیست. احمد محمود گاهی ادراکات خود را با انبوهی از لغات منتقل میکند و در این گرایش به حجم دچار لغزش میشود، ولی عمد تا در جهت بازگویی حقیقت است و نتیجهاش اینکه خوانندگانش بیواسطه تحت تأثیر لحن شخصیت های داستانیاش قرار میگیرند. همان طور که هر یک از خوانندگان نخبه، گاه تحت تأثیر زندگی قرار میگیرند، اما بعد میگویند که این نوشتهها تکههایی از زندگی هستند و بن ابر ادبیات نیستند ولی از خواندن همان رمانها گریزی ندارند.
احمد محمود بدون ریزهکاری های بسیار عمیق و یا بهره بری از تکنیک های پیچیده، احساسی را منتقل میکند که معمولاً خوانندگان حرفهای آنها را با نویسندگان قرن گذشته مرتبط میدانند؛ اما چیزی که احمد محمود را متمایز میکند و بر میکشد، همان احساس های بیواسطهای است که در رمانهایش به وفور و به وضوح به چشم میخورد. او این عقیده و روش را سادهدلانه بکار میبست بدون اینکه زحمت تسلط یافتن و ارتقاء به هنر خویش را به خود بدهد. احمد محمود در زندگی واقعی نیز هرگز ژست های روشنفکرانه به خود نگرفت. از مدهای هنری و حتی مجلات روشنفکری و شبه روشنفکری پیروی نکرد. احمد محمود در واقع یک هنرمند طبیعی و خیلی طبیعی بود. من برای سادگی هنر او احترام فراوانی قائل هستم و معتقدم که ارزش آن بیشتر از خیلی چیزهای دیگری است که بهعنوان هنر متعالی در رمانهای مثلاً مدرن ایرانی مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است.
احمد محمودِ مورخ:
احمد محمود داستاننویسی مورخ است، گر چه هر نویسندهای به گونهای مورخ زمانهی خویش است. احمد محمود رمان تاریخی با شخصیتهای برجستهی تاریخی ننوشت، اما به گواهی آثارش، او مورخ تاریخ شفاهی (غیررسمی) نیمقرن اخیر ایران است. او هم روی اوضاع و احوال محیطی و فرهنگی و اجتماعی کارگران تمرکز داشت و هم به مسائل اجتماعی فرودستان با دیدی انتقادی میپرداخت و همواره به کشمکش های درونی و بیرونی افکار نیروهای ظالم و مظلوم در جامعه توجه نشان میداد. نگاهی اجمالی به مضمون و محتوای داستانهای احمد محمود بیانگر علاقهی او به ثبت تاریخ شفاهی و سرگذشت مردمان کوچه و بازار سرزمین آبا و اجدادی در خطهی جنوب ایران کام لا مشهود است. نگاه کنید به:
* مجموعه داستانِ مول (۱۳۳۸) هر چند موفقیتی را نصیب او نکرد اما سمت و سوی پسند او نسبت به زندگی محرومان و مطرودان جنوب کشور را نشان میدهد.
* دو مجموعه داستانِ دریا هنوز آرام است (۱۳۳۹) و بیهودگی (۱۳۴۱) هر چند آمیخته به نگاه بدبینانهی صادق هدایت و صادق چوبک و بدبینی رایج در دورهی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نوشته میشود اما کماکان حاوی نگاه خاص روایتگری او به حوادث جنوب کشور است.
* مجموعه داستانِ زائری زیر باران (۱۳۴۷) از منظری تازه به توصیف فضای طبیعی و اجتماعی جنوب ایران و عمق رنج مردمِ آن منطقه میپردازد.
* مجموعه داستان غریبه و پسرکِ بومی (۱۳۵۰) با استفاده از امکان ادبی نهفته در نحوهی روایت کودکان، احمد محمود قادر میشود کشف نفت و ورود خارجیها و گسترش مونتاژ در صنعت کشور را بخو بینشان دهد.
* رمان همسایهها (۱۳۵۳) مراحل رشد و آگاهی جسمی و روحی نوجوانی بنام خالد را طی سال های ملی شدن نفت ایران و فعالیت های حزبی در دههی ۱۳۲۰ را بازآفرینی میکند. در این رمان شخصیتپردازی استادانه، دقت در ریزهکاری های داستان، مطابقت گفتارها با هویت گویندگان، احتراز از درازگویی و سرانجام دل مشغولی دائمی با سیاست و زندان و شکنجه و مسائل پیرامون ساواک و ساواکیها با توصیفی دقیق و مبتنی بر تجربهی شخصی نویسنده صورت میگیرد.
* رمانِ داستان ِ یک شهر (۱۳۶۰) قادر میشود حوادث و پیامدهای کودتای سال ۱۳۳۲ را در تهران و بندرلنگه به تصویر بکشد و بیانگر شکست سیاسی و روحی – روانی یک نسل بشود. این رمان را میتوان تک مله ای بر رمانِ خوب همسایهها بشمار آورد.
* رمانِ زمین سوخته (۱۳۶۱) از نخستین گزارش های ادبی در بارهی جنگ ایران و عراق تلقی میشود و خود از جهت توصیف فضای دو سال نخست جنگ بیشتر ارزش تاریخی دارد تا ادبی.
* مجموعه داستانِ دیدار (۱۳۶۸) در مجموع پیرامون تحول شخصیتهایی است که واخوردگی و رخوت را از وجود خود دور میکنند و طی تلاشی رنج بار به آگاهی تازهای میرسند. داستانِ «دیدار» این مجموعه تکان دهنده است. از اندوه پیرزنی سخن میگوید که هیچ دوست و آشنا و خویشاوندی نمییابد و هم صحبتی ندارد.
* مجموعهی قصهی آشنا (۱۳۷۰) جنوب آسیبدیده بر اثر جنگ را بخو بی توصیف میکند و به کشمکش های درونی انسان های سرگشتهای میپردازد که میکوشند با حفظ غرور زخمخوردهی خود اسیر مقتضیات زمانهی خود نشوند. محور داستانهای این مجموعه نیز اغلب حول ویرانی و مرگ میگردند و نگاهی عمیق دارند به وضع آوارگانی که پس از پایان جنگ به موطن خود (جنوب کشور) بازمیگردند.
* رمانِ مدارِ صفر درجه (۱۳۷۲) چگونگی در گیر شدن اعضای یک خانواده در ماجراهای سیاسی و رخدادهای سال های منتهی به ۱۳۵۷ را نشان میدهد.
* رمانِ آدمِ زنده (۱۳۷۶) داستانی است در بارهی وضعیت مردم عراق در دوران جنگ با ایران که بهصورت ترجمه از عربی ارائه شده است که بعدها کاشف به عمل آمد که نویسندهی آن احمد محمود است.
* رمانِ درختِ انجیر ِ معابد (۱۳۷۹) با تمثیلی کردن ماجرایی واقعی به توصیف سرگشتگی جامعهای میپردازد که با وجود کسب جلوههای نوگرایی در اصل متحول نشده است. درخت انجیر معابد شاید از نظر احمد محمود پاسخی باشد به آن دسته از خوانندگانِ حرفهای که در آثار او دنبال شگردهای فرمی و طرح مسائل درونی آدمها میگشتند و دنبال ادبیت ادبیات بودند.
با نگاهی اجمالی به مضامینی که احمد محمود طی چهل و سه سال نویسندگی به آن پرداخته است این حقیقت آشکار میشود که او جز به طرح مسائل معیشتی، اجتماعی و سیاسی و بیان فقر منطقهی جنوب، به هیچ یک از دیگر مضامین مطرح در جهان ادبیات داستانی علاقه نشان نداده است.
احمد محمود، صاحب لحنی تکنیکی:
شخصیت هر گویندهای از خلال گفتارش آشکار میشود. شیوهی صحبت کردن هر فرد از تفکر، پیشینهی خانوادگی و تربیتی و قرار گرفتن در موقعیت های گوناگون و بسیاری موارد دیگر تأثیر میپذیرد. نویسنده با آگاهی به این عوامل تأثیر گذار میتواند گفت و گو هایی جذاب و متناسب ارائه دهد که بخشی از آن مربوط میشود به لحنی که برای شخصیتهایش انتخاب میکند.
لحن، شیوهی پرداخت نویسنده نسبت به اثر است. طوری که خواننده آن را حدس بزند و آن را با پسند خود هماهنگ کند. لحن با شخصیت داستان ارتباطِ مستقیم دارد و به آن گره میخورد. لحن فردیت داستان را میآفریند. مصداق بارز و دم دستی این امر را در بکار گیری سه واژهی مشهورِ بفرما، بنشین و بتمرگ از زبان شخصیتها میتوان به وضوح دید. هر یک از این واژهها بسته به شخصیت داستان در جای خود بکار میروند و خصوصیات درونی و حتی بیرونی شخصیت را در ذهن خواننده تصویر میکنند. اگر لحن داستان تحقیرآمیز یا طنزآمیز باشد، خواننده حتماً شخصیت را قابل تحقیر یا خندهدار یا احساساتی خواهد دید.
لحن بطرز برخورد نویسنده با خواننده نیز گفته میشود که میتواند رسمی، صمیمی، خودپسندانه و…باشد. بهعنوان مثال در بخشی از داستان «پسرک بومی» لحنی که احمد محمود بکار برده، لحنی درست و صمیمی است و خواننده را به دنیای کودکانهی «سوری» و «شهرو» و «بَنی» نزدیک میکند.
شهرو: «اصلا دلم قرار نمی گیره»
سوری: «چرا؟»
شهرو: «برا بَنی»
سوری: «می دونم خیلی دوستش داری، اما چه فایده شهرو… اون که نمیاد زن تو بشه.»
شهرو: «زنم بشه؟»
سوری: «آره دیگه.»
شهرو: «خنگِ خدا مگه تو نمی فهمی؟»
سوری: «چی رو نمی فهمم؟»
شهرو: «من فقط دوستش دارم…می خوام باهاش حرف بزنم. دلم می خواد نگاهش کنم. برام بخنده، دستش را تکون بده…نمیخوام که زنم بشه.»
سوری: «آخه اینا که فایده نداره. آدم اگه کسی رو دوست داشته باشه باید بغلش کنه، ببوسدش و بعد هم…آره دیگه…بعد هم…»
گفتگوی کودکانه ادامه مییابد و دو پسربچه در حال پیادهروی به میدان شهر میرسند و شاهد تجمع کارگران و تظاهرات و یک سخنرانی میشوند. در این جا لحن نویسنده لحنی رسمی و تا حدی خشن میشود.
…و صدای آرزو بود که سنگین و پر هیبت از بلند گو بیرون میزد: «دوستان!»
و غریو و هلهله بود و کف زدن بود: «…دوستان اهمیت و پیروزی ما در همبستگیِ خلل ناپذیر ماست. قشرهای فشردۀ ما بمثابۀ تضمینِ بلاتردید موفقیت ما در پیشبرد هدف های اجتماعی و سیاسی است…» حالا آسمان پاک بود و درخشندگی داشت و مه صبحگاهی پس رانده شده بود و خورشید میتاخت و جابجا رنگ نارنجی شعله دهانهی بی لرها با آبی آسمان درهم بود.
احمد محمود به لحن بسیار اهمیت میداد و به همین دلیل لحن متن داستانهایش با گفتگوها هماهنگ بود. در داستان «وقتی تنها هستم» میخوانیم: «…وقتی که بیچاره شده بودم و قراضه ام راه نیفتاده بود، فکر کرده بودم که هر طور هست خودم را به شهر برسانم. این بود که به قهوه چی گفته بودم…می دونی برادر، من سر در نمی یارم، این ابوطیاره وقتی که زوارش در رفت، دیگه رفته…من میرم شهر، میکانیکی کسی می فرستم تا راش بندازه.»
در آثار احمد محمود، هیچ یک از شخصیتها در کاربرد لغات و اصطلاحات، لحن ادای کلمات، تکیهکلامها و به طور کلی روش های گفتار یکسان عمل نمیکنند. هر فردی در صحبت کردن شیوهی خاص خود را دارد که او را از دیگران متمایز میسازد. گروهها و طبقات مختلف اجتماع هر کدام شیوهی بیان و لحن خاص خود را دارند. خواننده از یک دانشمند انتظار ندارد که از تکیهکلامهای لوطیها استفاده کند و یا اینکه فردی بیسواد نظریههای فیلسوفان را مورد نقد و بررسی قرار دهد. هماهنگی لحن و شخصیت و تیپ باعث میشود که شخصیت های داستان در نظر خواننده واقعی و ملموس جلوه کنند؛ اما گاهی نویسنده برای ایجاد طنز در داستان این هماهنگی را رعایت نمیکند و مثلاً برای یک کودک لحنی دانشمندانه و زبانی مغلق و فیلسوفانه را بر میگزیند. احمد محمود استادِ بکار گیری لحن مناسب برای شخصیت های داستانی بود.
یکی از نکاتِ قابلتوجه در گفتار، استفاده از تکیهکلام است که چندان بیارتباط با لحن نیست. در زندگی واقعی نیز به افرادی بر میخوریم که یک کلمه یا عبارت را بارها در گفتارشان تکرار میکنند. در رمانِ «مدار صفر درجه» تکیه کلام بلقیس عبارتِ «وُی بسم الله» است.
بلقیس: «ئی چیه؟»
نوذر: «استشهاد – شکایت»
بلقیس زد بگو نهش: «وُی بسم الله»
نوذر: «برزو که کرمک با کله پاچه نمی خوره. همبرگر، ساندیس …»
بلقیس: «وُی بسم الله»
باید توجه داشت که تکیهکلام های مورد استفادهی اشخاص یکسان نیستند. بهعنوان مثال تکیهکلامهایی مانند «اِوا، خاکِ عالم»، «خدا مرگم بده» و…اغلب خاص زنان و عباراتی نظیر «چاکرتیم به مولی»،
«خیلی مخلصیم»، «دستِ حق نگهدارت» و…اغلب از سوی مردان استفاده میشود. گو که این اواخر بخصوص بین خانمها (چه به طنز و چه به جد) با استفاده از برخی گفتار های مردانه (زبانِ مخفی کوچه و بازار) مرز میان گفتار زن و مرد تا حدودی مخدوش شده است.
یکی از دلایل درخشندگی داستان های احمد محمود، تعدد و تنوع لحنها و هماهنگی آنها با شخصیتهای داستان است. برای روشن تر شدن نگاه کنید به بخشی از رمان «همسایه ها» و گفتگوی بین خالد و ابراهیم در مورد اصطلاح «استعمارگر خونخوار». لحن و واژگان بکار گرفتهشده، کاملاً با شخصیتهای داستان هماهنگ انتخابشدهاند.
ابراهیم: «مثلا من نمی دانم این استعمارگر خونخوار، چه جور جانوری است که فقط خون می خورد و اشتهاش هم سیری ناپذیر است. لابد بی جهت استعمارگرِ خونخوار روش نگذاشته اند. باید دلیلی داشته باشد.»
خالد: «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها. از این جانور بفهمی نفهمی چیزکی دستگیرم می شود؛ مثلا فهمیده ام که گاهی به جای خون، نفت هم می خورد و برای همین است که بعضی جاها تو کاغذ ها، بجای خونخوار، نفت خوار هم نوشته اند.»
ابراهیم: «نفت بخوره که بهتره تا خون بخوره.»
بهعبارتدیگر با بلوغ فکری و جسمی خالد، لحن او نیز تکامل مییابد و سیر طبیعی خود را دنبال میکند و این از دقت و تیزبینی و ذوق احمد محمود ناشی میشود. این ویژگی صرفاً از آن محمود نیست، اما خیلی از نویسندگان همدورهی او فاقد چنین ذوق و دقتی هستند و حتی میتوان گفت اغلب آنانی که از فضا های روشنفکری نوشتهاند به لحن شخصیت های خود بیتوجه بودهاند و رمانها و داستانهای کوتاه تک صدایی نوشتهاند. چه بسا بتوان گفت احمد محمود خالق رمان چندصدایی بوده است گو که رمان چندصدایی فقط در لحاظ کردنِ لحن در متن گفتگوها مصداق نمییابد.
در پایان گفتنی است احمد محمود نویسندهای با گرایش به واقعگرایی یا رئالیسم اجتماعی است که صمیمانه از امور جاری مردم مینوشت و مردم نیز آثار او را همواره میخریدند و میخواندند و محافل هنری نیز تا حد امکان قدر او را میدانستند. احمد محمود در سال ۱۳۷۲ برندهی نخست «قلم زرین» جایزهی ادبی مجلهی گردون شد.
در سال ۱۳۷۷ جزو تقدیر شدگانِ جایزهی بیست سال داستاننویسی ایران بود که متأسفانه گویا با مخالفت آیتالله خامنهای روبرو گردید. در سال ۱۳۷۹ به خاطر رمانِ درخت انجیر معابد برندهی جایزهی ادبی بنیاد گلشیری و در سال ۱۳۸۰ برندهی جایزهی مهرگان ادب شد. تاکنون رمان همسایههای او به دو زبانِ روسی و آلمانی ترجمه شده است. احمد محمود در ۴ دی ماه ۱۳۱۰ متولد و در ۱۲ مهرماه ۱۳۸۱ از میان ما رفت. یادش گرامی و عمر آثارش دراز باد!
—————-
نگاه کنید به:
۱- فرهنگ ادبیات فارسی / محمد شریفی / فرهنگ نشر نو/ ۱۳۸۷
۲- صد سال داستاننویسی / حسن میر عابدینی / نشر چشمه/ ۱۳۷۷
۳- پایگاه ادبی متن نو/ هماهنگی لحن و تیپ / فاطمه محسن زاده/ ۱۳۸۹
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
محمد محمدعلی؛ داستاننویس و نویسندهٔ معاصرِ ایرانی، زادهٔ اردیبهشت سال ۱۳۲۷ خورشیدی در تهران است.
سلام وعرض ادب. متاسفم که این طور حاصل زحمات دیگران مورد بهره برداری قرار می گیرد و با دو کلمه این طرف و ان طرف، مقاله ای را به نام خودشان درج می کنند. لطفا این مقاله را بخوانید :
http://www.matneno.com/?p=2427
بهتر است اصل مقالات را از محقق قدر آثار احمد محمود که بحق روی این مبحث تسلّط دارند؛ بخواهید … سرکارخانم فاطمه محسن زاده . ایمیلشان هم در بخش مدیریت متن نو موجود است