اشعاری از آسیه امینی
آسیه مینی متولد ۱۳۵۲ در شهسوار و دانشآموختهٔ رشتهٔ «ارتباطات اجتماعی – روزنامهنگاری» در مقطع کارشناسیست. او به عنوان شاعر، سه کتاب دارد: «هی … تو که رفتهای» (۱۳۸۴ – انتشارات آهنگ دیگر) و دو مجموعه «به خوابِ من با تفنگ نیا!» و «برای دلتنگ شدن برای تو دلتنگ میشوم» به زبانهای فارسی و نروژی (۲۰۱۱ و ۲۰۱۴– انتشارات communication نروژ).
مجموعه شعر «هی … تو که رفتهای»در سال ۲۰۰۴ به عنوان اثر برگزیدهٔ شعر جوان ایران از سوی سازمان یونسکو در ایران شناخته شده و به فستیوال جهانی شعر “پلهاى استروگا”جوان راه یافته بود. کتاب ” به خواب من با تفنگ نیا” که سال ۲۰۱۱ منتشر شد نیز در نروژ آنقدر اقبال یافت که برخی از منتقدان و شاعران نروژی از آن به عنوان بهترین کتاب شعر این کشور در سال ۲۰۱۱ نام برده اند.
آسیه امینی اما روزنامهنگار هم هست و از سال ۱۳۷۲ تاکنون در رسانههای متعددی قلم زده است از جمله روزنامه ایران، زن، مناطق ازاد، صبح امروز، اعتماد، مجله زنان، رادیو زمانه و… مجموعه این فعالیتها و کتابها باعث شد که او در سال ۲۰۱۲ به عنوان به عنوان برگزیدهٔ جایزهٔ مشترک انجمن جهانی قلم و بنیاد غیردولتی «آکسفام نوویب» شناخته شود.
آنچه در زیر میآید از شعرهای مجموعه «برای دلتنگ شدن برای تو دلتنگ میشوم» انتخاب شده است، کتابی که شعرهای آن را نینا زنجانی از فارسی به نروژی برگردانده است.
«به همین سادگى»
نزدیکتر بیا
کنار من بنشین
با من حرف بزن
نگاهم کن
میخواهم صدایت را سر بکشم
که شراب شیراز است.
و رام میکند
بغضی را که در گلوی من شیهه میکشد.
مهم نیست چه میگوید زبانمان.
دلهایمان در مغازله است.
استوکویا ۲۰ اکتبر ۲۰۱۱
—————–
«جادهها -۱»
مثل گنجشکی
که در بال و پر شلوغ درختان تناور
آشیانه کرده است،
در فرودگاههای جهان
لانه کردهام.
فرودگاه گاردر موان اسلو- ۲ می ۲۰۱۲
—————
«جادهها -»۲
فرودگاه،
جای قرارهای عاشقانه نیست.
در هیچ فرودگاهی
نفست، در چای دم کرده فوت نمیشود.
قهوههای تلخ فوری،
سلامهای بیبو.
خطهای هوایی سفر خوشی را برایت خواب دیدهاند.
چمدانت را به بار میسپاری
و هیچ پروازی تو را پرنده نمیکند.
دوم – می ۲۰۱۲ – در فرودگاه تروندهیم
—————
«ریحان»*
باران که تمام شود،
برمىگردم. **
مادرم همیشه مىگفت:
«گرمباد برای پرتقالها خطرناک است!»
ما به گوش نگرفتیم.
ما به گردنبندهاى بهارنارنج دلخوش بودیم.
مهم نبود راه مدرسه چقدر طولانى است.
وقتى که مىشد
هر روز
در انتظار نگاهى گرم
جادهها را قیچى کرد.
مىترسم این باران بند نیاید!
به ارسلان بگو
کاش به دعا امیدى بود
فعلا که این همه پیامبر
از پس یک باران بر نمىآیند.
بگو اگر هوا تاریک شد
چراغهاى ایوان را خاموش نکنند.
بگو باران که تمام شد
به خانه برمىگردم
اگر نه
در همین گلدانها، در تراس این خانه
ریحان مىکارم.
۲۲ آپریل ۲۰۱۳ تروندهیم
—————–
* ریحان، نام مادر من است.
«ایمان»
برگ به برگ
جیب جنگل
را گشتهام.
ستاره به ستاره
چشم آسمان را.
من
دست رودخانهها را
رو کردهام؛
سنگ به سنگ.
هیچ نشانى از تو در طبیعت نیست!
پس چه مىگوید
نگاهِ ماهىِ صید شده بر قلاب؟
چرا پرندههاى مهاجر
چیزى شبیه تو را بر بال خود
پرواز مىدهند،
از این سوى زمین
تا جزیرههاى نمىدانم چقدر دور؟
چرا شب، همه شب ول نمىکند
یقه ماه را
که گفته نشان تو را از کسى شنیده است.
شاید دروغ گفته است، ها؟!
و اصلا سیب،
راستى بگو ببینم چرا همیشه سیب
به تو ربط پیدا مى کند؟!
ای عطرِ
شهوت آلودِ
هرزه گردِ
معلق در تاریخ!
دارم به نبود تو ایمان مىآورم.
۲۳، آپریل، ۲۰۱۳- تروندهیم
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید