ترکیه آیا برنده ترور سلیمانی است؟
شرایط اکنون روابط ایران و آمریکا هم برای ترکیه خطرناک است و هم فرصت
روابط ایران و ترکیه از سال ۲۰۰۳ میلادی لبه شمشیری است دو سر: هم ممتاز و هم خطرناک
حضور نیروهای نظامی ترکیه در سوریه و رویارویی اخیر با سربازان دولتی، شرایط بسیار دشواری را در مقابل ایران قرار داده است. تاکنون نیروهای ترکیه و ایران به صورت ناآشکار در سوریه برابر هم صف کشیده بودند. اکنون با حضور نظامی ترکیه و مرگ قاسم سلیمانی، معادله قدرت به هم ریخته و وضعیت شکنندهای را موجب شده است. برای همین به روابط دو کشور ایران و ترکیه میپردازم تا از این رهگذر بتوانیم دیالکتیک مبارزه، رقابت و همکاری دو کشور را بیشتر دریابیم.
فزایندگی فرایند خطرناک روابط ایران و آمریکا در خاورمیانه، دلیلی است برای نگرانی بین همسایگان ایران ازجمله ترکیه.
پس از حمله موشکی ایران به یکی از پایگاههای آمریکایی در عراق، چنین وانمود میشود که تنش فروکش کرده و روند فزاینده آن رو به کاهش گذاشته است. دستکم در حال حاضر از درگیری فراگیر خبری نباشد. همین فروکش کردن شرایط تنش، موجب شده که همسایگان ایران احساس آرامش بیشتری داشته باشند. این آرامش به این خاطر است که کاسه جنگ و خونریزی منطقه لبریز شده و مردم در آستانه خروش علیه دولتهایی هستند که غرب پشتیبان آنهایند.
افزون بر این، پس از اشغال عراق توسط آمریکا در سال ۲۰۰۳، روابط ایران و ترکیه هرروز شکل ویژهای داشته است. اگرچه ازنظر ژئوپلیتیک این دو کشور در رقابت برای کسب هژمونی بیشتر در منطقه هستند، اما از نظر اقتصادی و سیاسی، روابط مناسبی با هم داشتهاند.
کاهش تنش بین ایران و آمریکا از یکسو منافع ترکیه را تهدید میکند و از سوی دیگر، امکانی است برای تقویت موضع رهبری بالقوه و اداره گفتمان منطقهای این کشور.
همکاری و رقابت ایران و ترکیه
برای درک بهتر خطر و فرصت رهبری منطقه برای ترکیه به خاطر تنش بین ایران و آمریکا، بهتر است نیمنگاهی به تاریخ روابط ایران و ترکیه داشته باشیم:
اگرچه نقشه سیاسی خاورمیانه بهطور مدام دستخوش تغییر بوده، اما مرز بین دو کشور ایران و ترکیه از ۴۰۰ سال پیش تاکنون؛ پس از جنگهای خانمانسوز دو امپراتوری ایران و عثمانی که ۱۵۰ سال طول کشید، با امضای عهدنامه قصرشیرین (۱۶۳۹ میلادی)، دست نخورده باقی مانده است.
بسیاری از تحلیلگران، بیشتر در غرب، حفظ این قرارداد مرزی را درک نمیکنند. به همین خاطر به دنبال قالبهایی هستند که بتوانند دینامیک این رابطه را در عین دوستی و رقابت رهبری منطقهای پیدا کنند. ولی واقعیت این است که رابطه این دو کشور همواره با تنش و پیچیدگیهای ویژهای همراه بوده است. این ویژگیها را شاید بتوان ضمن پیچیدگی، چندجانبه و با انگیزه بودن مردم برای جلوگیری از جنگی دوباره ارزیابی کرد.
در واپسین دهه قرن بیستم (دهه ۱۹۹۰ میلادی) فرهنگ و منش سیاسی سکولار ترکیه در خطر نفوذ اسلام سیاسی صادراتی ایران بود. تهران مظنون درجه اول همکاری و پشتیبانی از کشتار روشنفکران و روزنامهنگاران مستقل و مترقی ترکیه بود. این تردید در مورد حمایت ایران از حزب کمونیست کارگری ترکیه موسوم به پ. ک. ک. نیز میشد که در درگیری با دولت ترکیه اعلام جنگ مسلحانه کردند. (به هیچ وجه طرفدار سیاستهای غیرانسانی اردوغان و دولت ترکیه در کشتار کُردها نیستم و همواره آن را محکوم کردهام. در اینجا اما، هدف بررسی آنچههایی است که رخ داده و از دیدگاه غربیها بررسی شده است.)
اشغال عراق توسط آمریکا که ترکیه بهکلی با آن مخالف بود و اجازه ندادن به نیروهای آمریکایی برای استفاده از قلمرو ترکیه برای حمله به ایران و عراق، ضمن اینکه مورد استقبال ایرانیها قرار گرفت، اما تنشهای جدیدی بین دو کشور را رقم زد.
با سرنگونی صدام حسین، دولت ترکیه یکی از دوستان قدیمی خود که اجازه میداد در خط مرزی علیه نیروهای پ. ک. ک. عملیات نظامی داشته باشد، ازدستداده بود. ایران اما بیآنکه گلولهای برای سرنگونی صدام هزینه کند، پیروز بود که دشمن دیرین را نابود شده میدید. (البته اگر هزینههای مالی و جانی هشت سال جنگ بین دو کشور را ندیده بگیریم که به طور معمول در بررسیهای روابط خارجی امروز ایران در دیدگاههای تحلیلگران غربی نادیده گرفته میشود.)
با حمله و اشغال عراق، دولت ترکیه از دو سو نگران بود؛ نخست احتمال تشکیل یک دولت مستقل در شمال عراق و دودیگر، سرنوشت سنیهای عراق. درحالیکه ایران برای پُر کردن خلاء قدرت در بغداد، شبکهای از حامیان خود در میان گروههای مختلف شیعه را برنامهریزی و ایجاد کرد. این اقدام پایه و اساس حضور سیاسی و امنیتی پُر تحرک ایران را در عراق پایهگذاری کرد.
بدیهی است که این رقابت جدید موجب نشد که دیپلماسی از بین برود. در حقیقت، هفت سال پس از اشغال عراق، شرایط روابط ایران و ترکیه به یکی از قلههای خود رسیده بود. در سال ۲۰۱۰ میلادی، آنکارا، تهران را متقاعد کرده بود به امضای پیمان اتمی تن بدهد که بر اساس آن مقامات ایران متعهد میشدند به ازای دریافت میلههای سوخت هستهای، اورانیوم کمتر غنیشده را برای کارهای پژوهشی به ترکیه تحویل دهند.
هدف این پیمان، کمتر شدن قطعنامههای سازمان ملل علیه ایران بود. اما دولت اوباما با اقدامات خود برای جلوگیری از این قرارداد خرابکاری لازم را انجام داد و به فاصله دوماه تحریمهای بیشتری علیه ایران تصویب شد.
افزون بر شکست این پیمان هستهای، دو رویداد دیگر روابط ایران و ترکیه را به لرزه درآورد: نخست نامزدی نوری ال مالکی برای دور دوم نخستوزیری عراق که با حمایت ایران و آمریکا همراه بود و شروع جنبش موسوم به بهار عربی.
در مورد موضوع اول، ال مالکی که از حمایت گستردهی ایران برخوردار بود، بهطور فزایندهای سیاستهای فرقهای اتخاذ کرد که باعث درگیری با جامعه سنی گردید و درنهایت به شورش منجر شد. او همچنین متحدان آنکارا را تحت پیگرد قرار میداد. ازجمله طارق ال هاشمی، معاون رئیسجمهور عراق را در دادگاه به جرمی غیرعمد محکوم به اعدام شد.
بهار عربی هم رقابتهای منطقهای ایران و ترکیه را بیشتر کرد. ترکیه از اعتراضهای طرفداران دموکراسی در منطقه حمایت میکرد درحالیکه ایران این حرکت را تهدیدی علیه اسلام میشمرد.
آنکارا بهار عربی را فرصتی برای گسترش نفوذ خود در خاورمیانه میدید. فرصتی که ایران در تلاش برای مهار کردن آن بود؛ مهار بهار عربی بهویژه در عراق، سوریه و فلسطین ازیکطرف و نفوذ ترکیه از سوی دیگر. مواضع مخالف دو کشور در مورد بهار عربی موجب فزونی تنشهایی شده بود که پیشازاین با تهدید منافع آنها در عراق پدیدار شده بود و احتمال رویارویی آنها در سوریه بهصورت جنگ نیابتی بیشتر میشد. همین جنگ نیابتی بود که آمریکا را واداشت تا بیشتر به رویارویی با داعش متمرکز شود. اشتباهی که اکنون به نادرستی آن اعتراف میکند. این تصمیم نادرست، میزان نگرانیهای همپیمانهای آمریکا در منطقه و اسرائیل را هر روز بیشتر میکرد.
بااینحال، این رویارویی سرنوشتساز بهطور متناقضی نزدیکی دیپلماتیک دو کشور را موجب شد. درحالیکه نیروهای مسلح ایران و ترکیه در هشت سال گذشته در خاک سوریه مقابل هم جنگ و ستیز داشتهاند، رهبران دو کشور بارها در نورسلطان، تهران و استانبول برای جستجوی راهحلی که جنگ را خاتمه دهد، دیدار و گفتگو داشتهاند.
فرصت برای ترکیه
در این زمینه، ترور قاسم سلیمانی میتواند نقطه عطف دیگری در روابط ایران و ترکیه داشته باشد.
با توجه به نقش اساسی سلیمانی در طراحی و نگهداری شبکههای نیابتی ایران در منطقه، مرگ وی میتواند سرنوشت جنگهای طولانیمدت نیابتی در عراق، سوریه و یمن را تغییر دهد. این احتمال وجود دارد که نقش نیروهای نیابتی ایران در منطقه را تضعیف کند. بنابراین توانایی ایران برای برنامهریزی و طرح سیاستهایش در خارج از مرزها کمرنگتر میشود.
از دیدگاه آنکارا، ثبات در سوریه و عراق برای امنیت و منافع ژئوپلیتیکی خود مهم است. در هر دو کشور، ایران را عامل بیثبات کننده میداند. بنابراین، یک شبکه ضعیف شده نیروهای نیابتی ایران، یک تحول خوشایند برای ترکیه است. این مورد بهاحتمال موجب میشود که نسبت به عملیات نظامی و سیاسی ایران در سوریه، کمتر رواداری شود.
در عراق، ظرفیت بهرهوری ترکیه در گرو تضعیف ایران و نیروهای نیابتیاش نیست. در این معنا، ضعیفتر شدن ایران در عراق، برای سودآور بودن شرایط ترکیه، کماهمیت است. اکنون درحالیکه حزبهای سیاسی عراق در پی تقویت مناسبات خود با آنکارا در تلاش هستند. دولت ترکیه، به خاطر ملاحظات داخلی، توان پاسخ مناسب به رویکرد حزبهای عراقی ندارد. همین ملاحظات؛ احساسات و گفتمان ملیگرایانهی افراطی فعلی در ترکیه، حرکت روبهجلو سیاست خارجی ترکیه و تعامل با برخی بازیگران خارجی ازجمله کُردها در عراق را مانع میشود که در درازمدت میتواند سرمایه سیاسی ترکیه در منطقه را کاهش دهد.
گذشته از دستاوردهای احتمالی برای ترکیه، مرگ سلیمانی نیز میتواند منجر به تجدید رویکرد در مناسبات دیپلماتیک ترکیه و ایران شود. یادمان باشد که ترکیه از نظر نظامی یکی از کشورهای پرقدرت منطقه و عضو پیمان آتلانتیک شمالی موسوم به ناتو است.
اگر رهبری ایران تصمیم به ایجاد یک اقدام استراتژیک گامی در جهت عادیسازی بالقوه روابط با غرب بردارد، در این مورد، آنکارا میتواند نقش اساسی ایفا کند. زیرا در سال ۲۰۱۰ ، ترکیه ثابت کرد که میتواند با جستجوی راهحلی برای مسئله هستهای ایران و مقاومت در برابر فشارهای آمریکا، یک شریک قابلاطمینان باشد.
بااینوجود، برای دستیابی به چنین مناسباتی، ایران میبایست در استراتژی خود در سوریه و عراق تجدیدنظر کند و از نیروهای نیابتیاش در این کشورها به نفع ترکیه بکاهد. در حال حاضر، متأسفانه، به نظر میرسد که عناصر محافظهکار بیشتری بر تصمیمگیری در تهران حاکم هستند و کشور را به سمت رویارویی سوق میدهند.
با توجه به شرایط امروز ایران و دیدگاه رهبران تندرو در گزینش و رد صلاحیت هر نظری غیر از افراطیگری، اگر تنش بین ایران و آمریکا تشدید شود، میتوان موضع ترکیه را گمانهزنی کرد: دقیقن همانطور که از حمله سال ۲۰۰۳ به عراق حمایت نکرد، به مبارزه نظامی آمریکا علیه ایران نخواهد پیوست.
اگر فشارهای آمریکا هر روز بیشتر شود و تنش بین ایران و آمریکا هم تشدید شود، منافع ترکیه بیتردید آسیب خواهد دید. این را میگویم که بر اساس پژوهشهای انجام شده، کشورهای همسایه ایران و عراق پس از سرنگونی صدام حسین چنان دچار سردرگمی شدهاند که هنوز ادامه دارد و چنین مینماید که توان پذیرش بیشتر درگیری و جنگ ندارند. بنابراین ادامه درگیری ایران و آمریکا در خاک عراق موجب میشود که منطقه خاورمیانه از نظر اقتصادی و سیاسی پریشانحال باشند. نشان این پریشانحالی سیاسی، روی آوردن کشورهای حوزه خلیجفارس به اسرائیل و آمریکا و خرید بی جهت اسلحه از آمریکا و دیگر کشورهای غربی است که افزون بر بیشتر کردن خطر جنگ در منطقه، فقط جیب سرمایهداران آمریکا و اروپا را پُر میکند.
در پایان، قابلذکر است که همه کشورهای منطقه خواهان میز مذاکره و گفتمان سیاسی و دیپلماتیک بین ایالاتمتحده و ایران هستند که نهتنها موضوع هستهای بلکه درگیریها در عراق و سوریه را حل کنند. اینکه کدام سیاست در دو کشور وجه غالب را پیدا میکنند نیازمند زمان است تا به طور آشکار بتوان نظر داد.
باید امیدوار بود که حاکمان اسلامی در ایران اندکی به منافع ملی و مردم فکر کنند و سیاستی اتخاذ کنند که سایه شوم جنگ از آسمان ایران رخت بربندد و رفاه و آسایش بیشتر در کنار عدالت و آزادی نصیب مردم شود. بدیهی است که بهترین سیاست، فروپاشی نظام ولیفقیه و دولت اسلامی است. جایگزین واقعی هم دولتی مردمی، سکولار و دموکراتیک است.