«حرفهایی که تا حالا کسی بهت نگفته جز من ن ن ن!» (۱)
به انگشت وسطی پای راستات نگاه کن! آره همون که دو انگشت دو طرفش هست! خوب نگاهش کن داره یه چیزی بهت میگه! انگشت من بهم گفت که تو منو فراموش کردی اما من خیلی مهم هستم!
« انگشت تو چی گفت؟!»
جلوی آینه برو و خوب به دماغ ات نگاه کن! حالا میبینی که کمی دراز شده! چون در چند روز گذشته یکی دو تا دروغ گفتی!
«واااای! دروغ گفتی!»
برو گوشهای از خونه که تا بحال نایستادی_ بعد همه چیز رو خوب نگاه کن! اونوقت میبینی که همه چیز رو انگار اولینباره که داری میبینی!
«ه هه هه! ما اینیم دیگه!»
و اما در مورد عدد هشت! عدد هشت مثه یه سرسره اس که از یه طرفش بالا میری و از یه طرفش پایین میری!
« هه هه هه! ما اینیم دیگه!»
به رگهای روی دست راست و چپ ات نگاه کن! یادت باشه تا وقتی که میتونی رگهات رو نگاه کنی وقت داری که دیگران رو دوست داشته باشی!
«دوست داشتن خیلی خوبه …خووووووب!»
میدونم که تا حالا خودت رو جای پرندهای که پشت یه کرگدن سواری میخوره نذاشتی!
«امتحان کن! خوش میگذره!»
راستی تا حالا به تعداد خط های گورخر فکر کردی؟!
«خب منم فکر نکردم! هه هه هه!»