۱
ومن چقدر متمایلم به تو
به تو که آسمان تهران را در آغوش گرفته ای
ران های تهران را در آغوش گرفته ای
و یک دل سیر نشسته ای به تماشای دب اکبر
همیشه آنکه می رود
قسمتی از مارا با خود می برد
قسمتی را می گذاردبرای موریانه ها
نیمی از تورا برده آند درقفس شیرها
بازی می کنند با سرت بچه ها در کوچه ها
و من چقدر متمایلم به تو
به تو که پاهایت را جا گذاشته ای در پارک ملت
دست هایت اما در حال خریدند در خیابان راهنمایی
نیمی از دستت فرو رفته در مرداب
نیمی را در پاچه ی مانتویی سانچو پانزایی
پنهان کرده
اسم تو مثل صدقه هفتاد گناه را برطرف می کند
السلام علیک بر چشمهایی که تا نیمه باز می شد
به تو که دریاچه ی ارومیه را همراه خودت می کشیدی
و سرودی از جان لنون ورد زبانت بود
و من چقدر متمایلم به تو
انگار آفتابگردان صورتت را کنده باشند از ریشه
پرت کرده باشند در رود تجن
و چشم هایت طعمه ی قزل آلاها شده باشد
نفس می کشی زیر آب
دهانت اما آب ها را کنار می زند
و من چقدر متمایلم به تو
به تو که خرس قطبی برای دیدنت بیدار مانده است در فصل خواب
۲
اعتراف خطرناکی است زندگی
حالم خوب نیست
وگربه ای گمشده از زیر ماشینی خراب بیرون می آید
و زل می زند به آگهی گم شدنش بر دیوار
زنده بودم یا مرده
گل یا پوچ
در کدام خیابان حنایم از رنگ افتاد
و آستینی خالی به سفری دور رفت
تو کجا بودی؟
با صدایی خفیف
کلاشینکفی از کار افتاده
که رو به ماشه خود نشانه رفته
در شبی که آسمان برگ آسی نداشت
ماشینی پنچر گاز می دهد در جاده ای متروکه
و درخت سیب در بیماری خودش تنها می ماند
با چه کسی می توان رازی گفت؟
کوهی که از حادثه نلرزد
یا پرنده ای که فردا پا به کوچ می گذاشت
فلامینگویی یک پا
که در اصالت سفیدی اش غرق شده بود
بازیگردان کدام صحنه بودم
صدای فالشی وسط یک کنسرت درست و حسابی
انسانی خارج از قاب
که خودش را از یاد برده است
نقاب را از چهره بر می دارد
و رو به آینه ای بد شگون
تصویر درختی رعد خورده را می بیند
که زبانش در حلقومش گیر کرده است
حالم خوب نیست
و پرنده ای یک پا
با ماشینی پنجر
کوچ می کند
به صدایی فالش
که در اصالت سفیدی اش غرق شده بود
#محمد_توکلی_کوشا
تعداد بازدید: ۱۷۱
- درباره نویسنده:
- تازهترینها: