Advertisement

Select Page

دو غزل از بدری دهنوی

دو غزل از بدری دهنوی

 

۱

میروی و حال دنیایم پریشان می شود
ماجرای عشقمان در سینه پنهان می شود

وسعت دنیای من پیراهنی با عطر توست
دکمه‌دکمه کندنِ جانم چه آسان می شود

خوشه چینِ بوسه هایت بوده ام از این به بعد
تشنه تا دیدی مرا ،انگور مهمان می شود

در هوایت بی هوا می بارم و ابری ترم
کوچه ی دل تا ابد محکوم باران می شود

بعد تو تقویم ماه و سال من با این حساب
یک هزار و سیصد و چندین زمستان می شود

 

۲

رفتی که دلم غرق تمنا بشود باز
بی تو مَنِ در آینه حاشا بشود باز

دیوار به دیوار شدم سایه نشینت
شاید که به دست تو دری وا بشود باز

مشتاق به جان دادنم آن دم که بیایی
تا نبض نگاهم به تو احیا بشود باز

در محکمه ی عشق که صادر شده حکمم
با بوسه به لبهای  تو امضا بشود باز

برگرد که از کوچه ی مشرف به شبم، ماه
از پنجره ها محو تماشا بشود باز

#بدری_دهنوی

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights