راه حلی مقطعی برای ورود خانمها به ورزشگاه
شهرگان: یکی از مولفههای مهم و ضروری برای رشد و توسعه ملل (در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی) داشتن و بکار گیری بهینه از سرمایه انسانی است. سرمایه انسانی، مجموعه توان فکری و عملی انسانهای یک جامعه است که در قالب اجرای طرح و برنامههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل شده و یک کشور را در جهت رشد و توسعه هدایت میکند. به عبارتی، مجموعه مشترک زنان و مردان یک جامعه، سرمایه انسانی یک جامعه را تشکیل میدهند و هر حکومت سیاسی که بتواند به بهترین نحو ممکن از مجموعه توان فکری و عملی زنان و مردان جامعه خود طبق قواعد علمی، و مناسب با رعایت حقوق برابر استفاده کند، شانس بمراتب بیشتری در دست یابی به رشد و توسعه پایدار خواهد داشت. این نکته ساده در مورد کوچکترین جز یک جامعه یعنی خانواده هم صدق میکند. هر خانواده ایی که بتواند امکانات آموزشی، تحصیلی، شغلی، تفریحی و غیره، بصورتی کاملا برابر و یکسان برای فرزندان پسر و دختر خود فراهم کند، بمراتب شانس موفقیت بیشتری به نسبت خانواده ایی که بیشترین بها را فقط به فرزندان پسر یا دختر خود میدهد، خواهد داشت (در صورتی که هر دو خانواده مختصات یکسانی در اکثر زمینهها داشته باشند).
یکی از دلایل مهم عقب ماندگی کشورهای اسلامی (تاکید میکنم یکی از دلایل مهم عقب ماندگی ) در همین نکته، یعنی عدم استفاده بهینه از سرمایه انسانی نهفته است. چرا که یک چنین جوامعی بخاطر ساختار ایدئولوژیکی (دین اسلام و مذهب شیعه و سنی) که دارند، زنان را در تمامی عرصهها به رتبه شهروندان درجه دوم و سوم این جوامع تنزل دادهاند. نتیجتأ یک چنین جوامعی، از بهره برداری توان فکری و عملی نیمی از سرمایه انسانی خود محروم بودهاند، ضمن اینکه طی این پروسه تاریخی، نا برابریهای بسیاری در مورد زنان نیزاعمال شده است. بر مبنای توضیحات فوق، میتوان گفت که رمز موفقیت مردم یک جامعه در رسیدن به آزادی، دموکراسی و برابری تنها و تنها در سایه اتحاد فکری و عملی و تلاش مشترک مجموعهی زنان و مردان یک جامعه امکان پذیر خواهد بود. به عبارت دیگر، مردان یک جامعه روی آزادی، دموکراسی و برابری را هرگز به چشم نخواهند دید، تا زمانی که زنان همان جامعه از حقوق کاملا برابر با آنها برخوردار نباشند و بالعکس. از این نکته با صراحت تمام میتوان نتیجه گرفت که هر تشکل، سازمان، گروه یا جمعی که به بهانههای مختلف زنان و مردان یک جامعه را از هم جدا نموده و باعث تفرقه هر چه بیشتر این دو بخش از مردم یک جامعه شود، حال با هر نگرش فکری، چه چپ و چه راست، ارتجاعی بوده و بصورت خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه دقیقاً در مسیر هر چه بیشتر عمیقتر کردن این نابرابریها و تبعیض جنسیعمل میکند.
پس از این توضیحات مختصر بهتر است به موضوع اصلی این مقاله یعنی راهحلی مقطعی برای ورود خانمها به ورزشگاه بپردازیم. بخوبی به این نکته واقفم که طرح این موضوع در قالب یک مقاله ممکن است برای برخی از خوانندگان مخصوصاً طیف ارتدکس، سوال برانگیز باشد. ممکن است برخی ادعا کنند که در شرایط کنونی، ورود یا عدم ورود خانمها به ورزشگاه معضل اصلی زنان ایرانی نیست و یا نمیتواند باشد. در جواب یک چنین انتقادات احتمالی میتوان گفت: طبیعتاً موضوعی مانند ورود به ورزشگاه برای زن یا مردی که بخاطر فقر به تن فروشی مجبور میشود یا به اجبار فرزند خود رو وادار به تن فروشی میکند، معضل اصلی نیست، طبیعتاً یک چنین موضوعی برای زن یا مردی که بخاطر فقر، کلیه خود را میفروشد، معضل اساسی نیست. اما این نکته مهم را هم نباید فراموش کنیم که اولا، ورود به ورزشگاه یکی از ابتداییترین حق و حقوقی است که هر زن ایرانی باید دارا باشد. دوماً و مهمتر اینکه مبارزه برای دست یابی به حق و حقوق پایمال شده، حتی اگر از نظر من یا شما یا دیگران ناچیز بشمار روند، هرگز و تحت هیچ شرایطی، نباید متوقف گردد. سوماً، وظیفه تک تک ماست که از مبارزات صحیح و برحق(تاکید میکنم، مبارزات صحیح و برحق) ملت ایران، حتی اگر به نظر من یا شما ناچیز باشند، حمایت و دفاع کنیم. صرفنظر از نکات فوق، طرح این مساله خاص دلیل بسیار مهم دیگری دارد که در پایان همین مقاله به آن اشاره خواهم کرد.
اما راهحل چیست؟ هر یک از ورزشگاههای ایران ممکن است ظرفیت گنجایش ۱۰، ۲۰، ۵۰ یا نهایتاً ۱۰۰ هزار نفر را داشته باشند و قیمت هر بلیت ورودی ممکن است ۳، یا ۵ یا ۱۰ هزار تومان باشد (حدوداً). حال فرض کنیم، اگر قرار باشد، یک بازی فوتبال در یک استادیوم ۵۰ هزار نفری انجام بگیرد، و قیمت هر بلیت را بطور متوسط ۵ هزار تومن در نظر بگیریم، در پایان بازی، رقمی در حدود ۲۵۰ میلیون تومان (بطور متوسط) در مدت کمتر از ۲ ساعت نصیب رژیم اسلامی و دو تیم شرکت کننده در بازی خواهد شد. یک چنین رقمی یعنی دستمزد ماهانه حدوداً ۲۵۰ تا ۵۰۰ نفر نیروی سرکوبگر لباس شخصی، بسیج و یا سپاه. تنها بخشی از جامعه ایران که میتواند به ورزشگاهها وارد شود، فقط آقایان ایرانی هستند. حال، اگر این بخش از جامعه ایران یعنی آقایان، در اعلام همبستگی با این ابتداییترین خواسته زنان ایرانی، از دیدن بازی فوتبال در ورزشگاههای ایران صرفنظر کنند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ رژیم اسلامی در هر بازی فوتبال رقمی در حدود ۲۵۰ میلیون تومان ضرر خواهد کرد. اگر این تحریم نه فقط برای یک بازی، بلکه بصورت روتین برای دیگر بازیهای فوتبال، نه فقط در تهران بلکه در دیگر شهرستانها بصورت ممتد و پیگیر مجدداً تکرار شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ رژیم اسلامی و همچنین باشگاههای ورزشی ایران متحمل ضرر مالی بسیار هنگفتی خواهند شد. در یک چنین شرایطی عکسالعمل رژیم اسلامی چه خواهد بود؟ رژیم اسلامی دو راه بیشتر پیش رو نخواهد داشت؛
۱- تعطیل باشگاهها و یا کلا بازیهای ورزشی و متعاقب آن متحمل شدن ضرر مالی بسیار هنگفت. یا
۲- عقب نشینی در مورد ابتداییترین خواسته زنان.
انتخاب گزینه اول توسط رژیم اسلامی یعنی تعطیلی باشگاههای ورزشی امری تقریبا غیر ممکن بنظر میرسد، به دو دلیل مهم؛ سود آوری هنگفت مالی و تخریب هر چه بیشتر چهره رژیم اسلامی در عرصه جهانی. در یک چنین حالتی رژیم اسلامی در تنگنای کامل قرار خواهد گرفت، و به اجبار به این خواسته ابتدایی زنان ایرانی تن در خواهد داد، مشروط بر اینکه مجموعه مشترک هموطنان زن و مرد ایرانی در این راستا پا پیش گذاشته و یک چنین تحریم سراسری را سازماندهی و عملی کنند. عملی کردن یک چنین طرحی هیچگونه خطری برای هیچ فردی نخواهد داشت. به عبارتی، هیچ فردی را بخاطر نرفتن به ورزشگاه آزادی جهت دیدن مسابقه فوتبال، از محل کار اخراج نخواهند کرد، هیچ دانشجویی بخاطر اینکار ستاره دار نخواهد شد، هیچ کارمندی ارتقا رتبه یا درجه خود را از دست نخواهد داد، هیچ جوان دیپلمهایی با اینکار از کنکور سراسری رد صلاحیت نخواهد شد، ضمن اینکه دستمزد هیچ کارگر یا کارمندی بخاطر نرفتن به یک ورزشگاه قطع نخواهد شد، و مهمتر اینکه هیچ فردی به زندان اوین یا کهریزک و دیگر زندانهای ایران نخواهد افتاد و نهایتاً قطره خونی از بینی هیچ ایرانی خارج نخواهد شد.
در قسمت پایانی این مقاله کوتاه به آخرین دلیل مطرح کردن این موضوع و ارائه این طرح پیشنهادی میپردازم. به اعتقاد من مطرح کردن یک چنین طرحی در مقیاس وسیع شناخت بسیار زیادی از جامعه ایران به همه ما ایرانیان خواهد داد و شاید بتوان گفت ما ایرانیان را بهم بیشتر خواهد شناساند. با طرح این موضوع و ارائه یک راهحل مقطعی که هیچگونه خطر جانی، مالی، شغلی، و یا تحصیلی برای هیچ شرکت کنندهای ایجاد نمیکند، ما ملت ایران میزان آگاهی و همبستگی خود را بدور از هر گونه خیال پردازی و یا دگماتیسم محک میزنیم. در این رهگذر، به نکته مهم دیگری پی میبریم که بین شعارهای برابری طلبی یا آزادیخواهی که ما بصورت روزمره در نوشتهها و گفتگوهای خود با دیگران مطرح میکنیم تا عرصه فعالیتهای عملی ما چقدر فاصله وجود دارد. با امید اینکه تک تک ما ایرانیان شجاعت شرکت در این آزمون ساده را بصورت دسته جمعی داشته باشیم و در جهت اجرای این طرح ارائه شده، برای یکبارهم که شده از تمامی توان فکری و عملی خود استفاده کنیم.
۲۰/۰۶/۲۰۱۳
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید