«روز سیاه دیگر برای جامعه نویسندگان و مردم ایران»
در حالی که هیجدهم دی ماه مردم ایران عزادار قربانیان هواپیمای مسافربری بودند که در آسمان تهران توسط موشک های پدافندی نیروی نظامی سرنگون و ۱۷۶ قربانی بیگناه قربانی این جنایت شدند، یکی از نویسندگان، فیلمسازان و زندانی سیاسی “بکتاش آبتین” هم دقیقا در همین تاریخ بعد از روزها در کما بودن بر تخت بیمارستان جان خود را فدای رهایی، عدالت اجتماعی و تعهد حرفه یی خود کرد. چه آن جنایت دو سال پیش و چه این جنایت امروز هر دو در شرایطی انجام شد که اگر نظام حاکم ذره یی احساس مسئولیت و حتی مدارا می کرد هیچکدام انجام نمی گرفت و این ملت همیشه عزادار در این ماتمکده ایران این چنین در ماتم فرزندان بی گناه خویش نمی سوخت. همان روزهایی که موضوع قتل های سیاسی _ زنجیره یی افشا شد و مردم این سرزمین به عمق جنایت انجام گرفته پی بردند، به قول شاعر بزرگ استاد “گلشیری” بر مزار نویسندگان کشته شده خطاب به نهادهای قاتل ساز، به صراحت گفت “ما پیام شما را شنیدیم” و در این جمله کوتاه در واقع پیام کانون نویسندگان و ملت ایران را در چند کلمه بیان کرد. همه روشنفکران، نویسندگان، روزنامه نگاران، فعالین سیاسی _ اجتماعی_ مدنی و تمامی افراد زیر فشار سرکوب بعد از قتل های سیاسی _ زنجیره یی و موج نفرت و خشم مردمی که نثار قاتلان شده بود، امیدوار بودند که حاکمان و مسئولین در همه حوزه های سیاسی، اطلاعاتی، امنیتی و قضایی نظام جمهوری اسلامی از این جنایت ها و بازتاب آن در جامعه درس گرفته باشند اما متاسفانه تجارب تلخ بعدی اثبات کرد که “نرود میخ آهنین در سنگ” و این حکایت همچنان باقی است.
اهمیت مرگ دردآور یکی از بهترین نویسندگان کشورمان جناب بکتاش آبتین که امروز کالبد در هم شکسته وی بعد از دو هفته بیماری کرونا در زندان اوین که توسط مسئولین قضایی و زندان که می دیدند و می دانستند چه خطری ایشان را تهدید می کند و هیچ بهایی ندادند تا کار از کار بگذرد و امروز بعد از سه روز در کما بودن تسلیم مرگ شد، در همین راستا باید نگریسته و در چارچوب “قتل های عامدانه” طبقه بندی شود. جرم بکتاش آبتین نویسندگی و فیلمسازی در خدمت منافع مردم و بهروزی ایران ما بود و حتی در اتهامات ناروایی که متوجه وی و دو تن دیگر از اعضای کانون نویسندگان ایران کردند، حتی یک مورد اختلاس، جنایت، فساد، جاسوسی و دزدی نبود و او فقط به جرم “اندیشه” در بند شد و چنین بی گناه جان خویش را فدای مردمی کرد که همیشه قلم، شعر و دوربینش در خدمت آنان بود. روزگاری نویسندگان این کشور را “کاردآجین” کردند و امروز در بند و زنجیر “زجرکش” می کنند و هیچ مسئولیتی هم نمی پذیرند. مگر مسئولین پرونده آبتین و مسئولین زندان اوین وضعیت وخیم بکتاش را نمی دیدند، که بدون تردید هم می دیدند و هم کاملا به روند بیماری وی و خطری که جان وی را تهدید می کند هم واقف بودند. بنابراین در اینجا حتی بدور از نگاه سیاسی به مساله، این جنایت متهمین کاملا مشخص و معینی دارد که حتی بر اساس سیستم حقوقی همین رژیم جمهوری اسلامی هم می بایست بر صندلی اتهام در دادگاه قرار گرفته و دادخواهی برای این جنایت روند حقوقی خود را در همین چارچوب حداقل دنبال کند و این کمترین خواست خانواده بکتاش و افکارعمومی ایران است. قبل از اینکه بیش از این دیر شود به نظرم اگر ذره یی عقلانیت و شرافت در بین مسئولین مرتبط با این پرونده باقی مانده باشد، می بایست مرتکبین به این جنایت واضع مورد محاکمه و مجازات قرار گیرند. بدرود بکتاش عزیز که سربلند زندگی کردی و شرافتمند در راه رهایی و عدالت از این جهان ناعادلانه رفتی و همه نویسندگان، روزنامه نگاران، فیلمسازان و…این سرزمین را در سوگ رفتنت به ماتم نشاندی، بدرود!
۱۴۰۰/۱۰/۱۸
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
اردشیر زارعی قنواتی نویسنده و روزنامهنگار؛ روشنفکر و فعال سیاسی، تحلیلگر سرشناس ایرانی در حوزهی مسایل سیاسی و بینالملل است. از او مقالات فراوانی در نشریات ایران از جمله شرق و اعتماد و سایتهای معتبر خارج از کشور منتشر شدهاست.