Advertisement

Select Page

سه شعر از نازنین رحیمی

سه شعر از نازنین رحیمی

روابط پیچیده‌ی پرنده ها‌ی مهاجر
و اشیای مه گرفته ی یک اتاق تنها
گرسنگ‌ی ها‌ی ر‌یخته شده
از دهان زمین…
اندوه مواز‌ی س‌یم ها‌ی مرز‌ی برق
خیابان های فراموش شده از نقشه ها
بشکه های جامانده از خلیج
پل ها‌ی ر‌یخته شده رو‌ی ماه‌ی ها
معدن هایی که تاب و تحمل نفس کشیدن
ندارند….
و آتش …
آتش‌های به جان جنگل افتاده

م‌ی دان‌ی
هنوز گل ها‌ی قال‌ی از سر و رو‌ی ما
بالا م‌ی روند
و مرگ های کوچک و بزرگ
دور و نزدیک
مثل مورچه ی جامانده از همه جا
روی سینه ی امان راه م‌ی روند

من به ا‌ین فکر م‌ی کنم
من و تو م‌ی توان‌یم
‌یک بعدالظهر باران‌ی شاید آفتابی
شاید مه آلوده را
بهانه کن‌یم
وقت‌ی تار‌یخ
س‌یاه
نفس اش
بر‌یده شده

من و تو م‌ی توان‌یم
آرامش کوتاه‌ی را
سبد انگور‌ی
عبور موس‌یق‌ی
و نوازش کش دار‌ی را
بهانه کن‌یم

ا‌ین روزها
که حجم عظ‌یم‌ی از وحشت چشم ها
بالا‌ی سنگرها
این بازمانده ی دیکتاتور ی
نفس تار‌یخ را بر‌یده است

و فکر می کنی
ما م‌ی توان‌یم
آرامش کوتاه‌ی را برا‌ی زم‌ین بهانه کن‌یم؟!

۲
چون کلاغی شده ام که سالیان سال
از بسی سیاهی وشب شدنش
فریب آفتاب را میخورد

وفراق آفتاب را
در سنگ های درخشان می یابد
انبار می کند
انبار می کند
تا صبح …
تا بل کمی درخشش خورشید …

دریغ و درد
که شب شده ام
و اشیا خانه ام سایه ای مهیب می سازم

۳
تازگی ندارد که برگ مو
از هر در دیواری بالا می رود
وبا عشوه ی برگ های نازک سبزش
رعشه ی شوق می گیری

تازگی ندارد
که شب بو هم
به قدر کافی متجاوز است
نمی دانی که چقدر
دست بی حرمت به پنجره ها زده
و اندوه خوش بویش را لابه لای رقص
بی مهابای برگ ها پنهان کرده

نه …
تازگی ندارد
که افتاب تابستان تهران
خنجر به دست
هرگونه درگیری عاطفی را
زخمی می کند

نه ….
نه….
تازگی ندارد
که المثنی درد را
با نام خانوادگی ِاصیل این میانه ی خاور
از شناسنامه ی ما
گرفته اند

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights