شخصیتهای زن و بازتاب واقعیتهای اجتماعی
ادبیات داستانی در ایران در طول سالهای گذشته راههای پر فراز و نشیبی را طی کرده است. اما رشد و تکاپوی ادبیات مدرن ایران به خصوص درسالهای بعد از انقلاب مدیون حضور نویسندگانی است که با خلق آثار ادبی و تکنیکهای مختلف سعی در بازتاب شرایط سیاسی و اجتماعی دوران خود داشتهاند. ادبیات داستانی زنان نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. درست در سالهای اولیه بعد از انقلاب، زمانی که فضای سیاسی و اجتماعی نا آرام بود، حضور نویسندگان زن در بازتاب شرایط اجتماعی و سیاسی تأثیر بسزایی داشت. به خصوص که ادبیات داستانی قبل از انقلاب بیشتر مردانه بود و به جز تعداد محدودی از نویسندگان زن، آثار داستانی زنان چندان قابل توجه نبود. اما درسالهای بعد از انقلاب حضور نویسندگانی چون شهرنوش پارسی پور و منیرو روانی پور، ادبیات داستانی زنان را شکل دیگری بخشید و از آن فضای کلیشه ای مردانه به شخصیت پردازی و تمرکز بر وضعیت زنان تبدیل شد. هر دوی این نویسندگان در آثار خود، با تاکید بر شخصیتهای زن و استفاده از تکنیکهای داستانی توانستهاند نگاه زنانهٔ خود را به وضعیت و موقعیت اجتماعی و سیاسی زنان جلب کنند.
منیرو روانی پور از نویسندگان به نام معاصر است منیرو روانی پو در جفرهٔ بو شهر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در بوشهر گذراند و در دانشگاه شیراز روانشناسی خواند. سپس برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در رشته علوم تربیتی از دانشگاه ایندیانا کارشناسی ارشد گرفت. روانیپور از سال ۱۳۶۰ داستاننویسی را شروع کرده است و اولین کتابش، کنیزو، در سال ۱۳۶۷ منتشر شد. پس از آن تعداد زیادی داستان کوتاه و چند رمان نوشت. داستان رعنا از مجموعهٔ داستان نازلی، در دورهٔ سوم ۱۳۸۲ جایزه گلشیری برگزیده شده است.
روانیپور در کلاسهای داستاننویسی ِ خود با بابک تختی، پسر پهلوان تختی آشنا شد و ازدواج کردند. بابک تختی ناشر نشر قصه است و فرزندشان غلامرضا حاصل این ازدواج میباشد.
در سال ۱۳۷۹ روانیپور یکی از شرکتکنندگان کنفرانس برلین بود. قهرمان داستان زن فرودگاه فرانکفورت نیز زنی است که قرار بوده در کنفرانس برلین داستان بخواند، اما با مشکلاتی که در حاشیه کنفرانس بهوجود میآید فرصت داستانخوانی را از دست میدهد و علاوه بر آن در کشورش نیز او را برای حضور در این کنفرانس مورد شماتت قرار میدهند.
روانیپور در سال ۱۳۸۵ از اولین حامیان «کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز علیه زنان» در ایران بود. وی هماکنون از دسامبر ۲۰۰۷ با خانوادهاش در آمریکا به سر میبرد.
سبک داستان نویسی روانی پور نسبت به سایر نویسندگان معاصر مجزا ست. روانی پور در داستانهایش قوهٔ تخیل و استعاره را به کار میگیرد و با استفاده از شگردهای داستان نویسی به بازتاب شرایط سیاسی اجتماعی به خصوص زنان میپردازد. در داستانهای منیرو روانی پور شخصیتهای اصلی داستان زن هستند. آن طور که مرضیه کمالی سروستانی مینویسد: «آنچه از مطالعه آثار روانیپور میتوان درک کرد، این است که او در داستانهایش دغدغه استفاده از عناصر طبیعی و میل به قهرمانپروری در قالب شخصیتهای زنانه را پی میگیرد. هر چند سبک و زبان نویسنده در طول سالها تغییر میکند. دغدغههای او ثابت است؛ عناصر ویژه داستانی، طبیعت حاکم بر فضای داستانها و نقش برجسته زنها، از همان کتاب اول در داستانها حضور دارند. شخصیتپردازی تمام داستانهای روانی به یک شیوه صورت پذیرفته است. در بیشتر داستانهای کوتاه و رمانهای او شخصیت اصلی داستان زن است. او با دیدی اجتماعی در داستانهایش به زنان و مسائل آنان میپردازد.»
داستان نازلی نیز از چنین فضایی تأثیر گرفته است. این مجموعهٔ داستان به سه قسمت تقسیم میشود که هر سه نام یک زن را دارند. رعنا، شیوا، رعنا با اینکه اسم رعنا دوبار تکرار میشود اما اشارهٔ نمادین نویسنده به شخصیت دیگر به نام نازلی است. فضای به تصویر کشیده شده در هر سه داستان فضایی آکنده از نشانهها و نمادهایی است که نویسنده با روایتهای تودر تو و پیچیده آنها را بیان میکند. تمرکز اصلی نویسنده در هر سه داستان بر زنان است، اما شخصیتهای زنان داستان ثابت نیستند و بر عکس داستانها حول فضای اجتماعی هر شخصیت شکل میگیرد. در هر سه داستان سه روایت از زندگی واقعی زنان بیان میشود، نویسنده با نگاه حساس و با ظرافتهای زبانی، فضای داستان را به گونه ای تنظیم کرده است که هر سه شخصیت زن داستان به نوعی در ارتباط با هم هستند. در عین حال زبان و روایت در داستانها به نوعی درگیر ابهام هستند این ابهام نویسنده را در به کار گیری زبانی نمادین یاری کرده است. روایتهای داستان نیز تو در تو هستند و هر شخصیت شکلهای متفاوتی را به خود میگیرد با این حال عدم پیروی از یک زبان و الگوی زبانی و چرخشهای متفاوت میان زبان و روایت موجب شده است، داستان از حالت خطی و کلیشه ای خارج شود و برعکس به یک الگوی متفاوتی از ادغام زبان، سمبل و شخصیت سازی تبدیل شود. در عین حال نویسنده از زوایای مختلف شخصیتهای زن خود را نشان میدهد که گاها تا حدودی منطبق با کلیشههای رایج است، اما نویسنده با روایت این کلیشهها به نوعی به ماهیت آنها هم اعتراض میکند.
روبه رویم ایستاده بود، سرش را تکان داد و گفت: هی دختر دنیا پر از سوء تفاهم است و پیداست که مردم این مملکت مرا هم شرطی کردهاند، چون خیال میکردم رفتار تو هم مثل رفتار زنهای دیگر این دیار است، حسود و پرمدعا هستی. هی دختر ببین تو چه آدم ساده ای هستی، آخر من می دانم وقتی زنی مردی را دوست دارد هر کاری به خاطرش میکند و طبیعی است که نخواهد او را برنجاند. صورتش گر گرفته بود. هرگز این جور مستقیم درباره دوست صورتی حرفی نزده بودیم. دنیای غریبی است. آدم چه چیزها میتواند از توی یک زن دربیاورد (صفحهٔ ۳۱)
نویسنده در پردازش شخصیتهای مرد در این داستان محتاط عمل میکند، به کارگیری نمادین شخصیتها و اصرار بر فضای متفاوتی که در شخصیتهای زن و مرد و واقعیتهای اجتماع وجود دارد، نگاه نویسنده به فضای واقعی جامعه را به خوبی نشان میدهد. نویسنده به خوبی میتواند از خلال همین شخصیتها به نقد اجتماع در خصوص زنان هم بپردازد و این نقد نه از راه تصویر سازی، بلکه از طریق برقراری دیالوگ میان شخصیتهای زن در داستان است.
آرام دستی روی سرت کشیدم و تو گفتی: ببخشید، نمیفهمم چرا حالم خوب نیست، این روزها دلشوره ولم نمیکند اضطراب دارم، ناگهان عصبانی میشوم. و من لبخند زنان قصه را ادامه دادم. رعنا من ازدواج کردهام، ازدواج آزاد، نمیگویم موقت، چون این کله شایستهٔ حال زنانی مثل ما نیست، مثل من و تو که نمیتوانیم خودمان را به آشپزخانه زنجیر کنیم. می دانی ما باید در عین آزادی متعهد باشیم. گفتی: میفهمم، ازدواج هر اسمی داشته باشد به زن معنا میدهد. دوستی هابا تلنگری از هم میپاشند. تعهدی در کار نیست، فقط سوء استفاده است. مریم هرکس به من نزدیک میشود فقط دستش را کاسه گدایی میکند. سالها بود که به دنبال مردی میگشتم که دستش را کاسه گدایی نکند (صفحهٔ ۳۹)
نویسنده با مانور میان شخصیتهای زن داستان و برقراری ارتباط با فضای بومی و غیر بومی، سه تصویر متفاوت از زن را روایت کرده است. اما از دیگر تکنیکها در بیان این روایتها فاصله ای است که شخصیتهای زن در ابتدای روایت دارند اما نهایتاً در انتها به هم میرسند. آن چیزی که شخصیت زن را در داستان به هم مربوط میکند خاستگاه نگاه مشترک آنها و دردهایشان و تجربهٔ آنها از زنانگی است. داستان دوم یعنی داستان شیوا نیز فضای متفاوتی با شخصیت زن داستان اول دارد، اما در همهٔ داستانها نوعی دگردیسی در روایت زنان ایجاد میشود، بر عکس در این داستان هم مانند داستان رعنا که شخصیت مرد ناپدید میشود، میلاد یعنی همسر شیوا هم در سانحه کشته میشود. بازسازی شخصیت زن داستان بر همین اساس یعنی مجموعه ای از خیال و واقعیت شکل میگیرد.
شیوا بالاخره رضایت داده بود تا به آزمایشگاه بروند و آزمایش خون بدهند. من هم بودم. داشتم به آزمایشگاه نزدیک میشدیم. شیوا بق کرده بود. میلاد پرسید: چی شده خوشحال نیستی یا مثل اینکه پرسید چرا ناراحتی و بعد شیوا گفت چرا خوشحال باشم؟ به تو مبتلا شدهام و هیچ راهی جز ازدواج پیش پایم نمیگذاری، مجبورم که میآیم و گرنه اگر مثل آدم فکر میکردی، حالابا هم زندگی میکردیم بدون این ادا و اطوارها، همین جا بود که میلا آن حرف را زد …
کاری میکنم که تا آخر عمرت همیشه به فکر من باشی (صفحهٔ ۵۷)
تنوع در دگردیسیهای ایجاد شده در شخصیتهای زن در مجموعهٔ داستان نازلی برگرفته از تجربهٔ نویسنده در دنیای واقعی است که با روایتهای تودر تو و سمبل گرایی گره میخورد. در واقع هر کدام از شخصیتهای زن در داستان نوعی از بیان واقعی وضعیت زنان در اجتماع ایران هستند که در فضای مبهم روایت و واقعیت بیان میشوند:
بعد از سه ماه دیروز که دیدمش، سیاه پوش بود هنوز، اما میخندید و میگفت حالا هرشب به خوابم میآید محکم پشتم میزند و میگوید چه طوری زن و من به او می گویم تو انگار ناراحت نیستی که دوست مان توی دره افتاده، او جوابی نمیدهد، انگار صدای من را نشنیده باشد، فقط میگوید از تو همان زنی ساختم که میخواستم (صفحهٔ ۶۸)
داستان به شخصیت آخر یعنی نازلی که میرسد فرم متفاوتی میگیرد، دو شخصیت قبلی نماد دو واقعیت از زنان در جامعه بودند که با نگاه نویسنده به اجتماع شکل گرفتهاند، شخصیت سوم یعنی نازلی به نوعی پیچیده شده در سیاست است. سیاستی که زنان را قربانی خود میکند. فضای روایت در این داستان مشابه دو داستان قبلی است، اما وارد کردن زوایای دیگری از وضعیت زنان در شخصیت نازلی در عین ارتباط با دو شخصیت قبلی، وجه دیگری را از وضعیت زنان در جامعه نشان میدهد. این چرخش بیشتر حالت استعاری و نمادین دارد و مثل دو داستان قبلی لابه لای ابهام فضا و زبان گم میشود. در شخصیت داستان آخر یعنی نازلی در عین حال که نویسنده نگاهی به وضعیت سیاسی دارد اما با ترسیم مادرانگی و مصائب آن، روایت متفاوتی را از دیگر شخصیتهای داستان بیان میکند.
قلبش مشت شده بود و به میز میکوبید، برای لحظه ای فکر کرد زندگی هر کس که بر باد برود پسرک باید با او باشد و با او زنده بماند و او اگر زنده نمیماند پسرک کجا میرفت؟ کی برایش ترانه میخواند؟ کی قاشق قاشق غذا توی دهانش میگذاشت؟ نه نمیخواست هیچ کس به او، به این پسرک غذا بدهد. نمیخواست هیچ کس درخشش این چشمان زیبا را بعد از خوردن غذا ببیند و طعم معصوم بوسههای او را بچشد. خم شد و همچنان پسرک را در تنگ در آغوش می فشرد، نوشت که دکتر اباذری را میشناسد (صفحهٔ ۹۰)
شخصیت نازلی در داستان آخر با چرخش میان وضعیت زنان، مادرانگی، مبارزات سیاسی و همینطور نگاه متفاوت به اوضاع اجتماعی در ارتباط با دیگر شخصیتها بنا میشود. اما داستان آخر هم مانند دیگر داستانها با پایانی متفاوت، پیچیدگی وضعیت زنان را در جامعه به خوبی به تصویر میکشد. نگاهی به شخصیتهای زن در داستان نازلی نشان میدهد که منیرو روانی پور با خلق تکنیکهای متفاوت روایتی، سه شخصیت از زندگی واقعی زنان را نشان داده است اما این شخصیتها در تقابل میان فضای حقیقی و واقعی هستند و هر کدام ویژگیهای متفاوتی را از وضعیت زنان بنا میکنند.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
آزاده دواچی مترجم، شاعر و فعال حوزه زنان، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی؛ فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی، گرایش ادبیات تطبیقی ایران و فلسفهی غرب است و هماکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکترای زبان و ادبیات انگلیسی در استرالیا با گرایش مطالعات فمینیسم پست کلنیال در حوزهی ادبیات و نقد ادبی فمینیسم و حقوق زنان در ایران و کشورهای جهان سوم است.
از دواچی تاکنون یک مجموعه شعر به عنوان «پروانهای در راه است» در سال ۸۶ منتشر شده است و دو کتاب دیگر وی در محاق توقیف گرفتار شدهاند.
Azadeh Davachi,
Ph.D. Student
Faculty of arts, School of English Literatures & Philosophy
Post-colonial Feminism and Feminist Literary Criticism
University of Wollongong, Australia