Advertisement

Select Page

شعری از ابوالفضل حکیمی

شعری از ابوالفضل حکیمی

 

طبق نقشه پیش رفتن

   سازها سرشان به سنگ

          خورده است

   مُردگان، موسیقی اند

 

  راه را برای متفرق شدن باز

         می کنندو

راه متفرق شدن را

 

با شماره ی سه که باز کنی

       چشم هایت را

   برای شعبده بازها

 دست

 زده ایم و

دست زده ایم در دهن قصّه

 

   اینجا مجموعه ای از

قفل ها ،قفل شده اند

 

  هر جا که می رود این

گاو صندوق می رویم

با شماره ی سه

در دهن قصه

    شام که کوبیده می شود

   قوی ترست ضعیفی ام

 

فکر کردن ِآپارتمان ،کثیف است

 

  بر نیمکتت ،چوبی بنشین و

مجموعه ی قفل ها

این دستگیره

این چنگ

این پله

این محکم

راه را برای متفرق شدن

نعره

زده اند به روسری

سرشان به سنگ می خورد

یک تابستان دورتر از سرخ

 

   طبق نقشه پیش رفتن را بسوزان

و

منتظر شب باش

و

نمایش هایش

که باهوش تر ازین اتاق

      باند پیچیده دور تقریباً

 

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights